اول حرف از حمایت 2میلیون و 300هزارواحدی بود. برخی معتقد بودند بازار ظرفیت ریزش بیشتر را ندارد. بورس 2میلیون و 300هزار واحد را با قدرت از دست داد و انتظار میرفت، 2میلیون و 200هزار واحد نقطه پایانی روند نزولی شاخصکل باشد.
خیلی زود این سطح هم از دست رفت. بورس، بیرحمتر از آن بود که به این سطوح احترام بگذارد. شاخص بورس در هیچ سطح حمایتی آرام نگرفت و الان نیز اگر رویههای غلط ادامه یابد، ممکن است شاخص بورس تا 2میلیون واحد نیز افت پیدا کند. نرخ بهره بالا در اقتصاد در کنار عدمهماهنگی تیم اقتصادی دولت، فشار را بر بازار دوچندان کردهاست.
سوال اصلی اینجا مطرح میشود که چرا در شاخص 2میلیون و 300هزارواحدی باید بازار را با نسبت قیمت به سود 7.7واحدی خرید. چه اتفاقی در بازار افتاده که برخی گمان میکنند که P/E زیر میانگین تاریخی خود است و ارزنده است؟ زمانی بازار با P/E 8واحدی معامله میشد که نرخ بهره زیر 25درصد بود و ریسکهای تصمیمگیری آنچنانکه اکنون وجود دارد، بر بازار سایه نیفکنده بود. اکنون با بهره 30درصدی و ریسکهای حاکم بر بازار که احتمالا بازده موردانتظار بازار را به 50درصد نیز رسانده و نرخ رشد پایینی که در انتظار سود شرکتها است و احتمالا عمده شرکتها از تورم جاماندهاند، چرا باید بازار را با نسبت قیمت به سود 8واحدی معامله کرد؟ اکنون این نسبت در بازار به 7.42واحد رسیدهاست که رقم موردانتظاری هم بود. چهبسا، این نسبت در اسفند سالگذشته 6.7 واحد بود.
بهطور کلی 3عامل همچنان میتوانند سریال ترسناک بورس را تکرار کنند. اول، نرخ بهره است که با بازار و اهالی آن سرشوخی ندارد.
دوم، دلار نیما است که دیگر انگیزهای برای تغییر آن وجود ندارد. اگر با فرض خوشبینانه تورم هزینههای شرکتها حداقل 30درصد باشد، بدون رشد دلار نیما روزهای سختی در انتظار همه شرکتهای بورسی است. برخی از شرکتها که تعداد کمی دارند از ثبات نیما نفع میبرند و عدمتوزیع منفعت اقتصادی در بورس در نهایت به بیاعتمادی دامن میزند.
سوم نیز ریسک تصمیمات دولت است که با شدت کمتری از سال99 آغاز شد، اما در دولت سیزدهم به اوج خود رسید و هر آن، این امکان وجود دارد که سود برخی از شرکتها تعدیل منفی شود و دوباره جو بازار را برهم بزند. این درحالی است که اگر امسال بورس رونق نسبی نداشتهباشد، شعار سال که با مشارکت مردم ترکیب شدهاست، عملی نخواهد شد.