روایت گرتا تونبرگ از بازداشت و شکنجه در زندان اسرائیل - تابناک | TABNAK

روایت گرتا تونبرگ از بازداشت و شکنجه در زندان اسرائیل

گرتا تونبرگ، فعال سوئدی که حین حرکت با کاروان صمود به‌سمت غزه توسط رژیم صهیونیستی دستگیر شد، اعلام کرد که اسرائیل آنها را ربود و شکنجه کرد و آب تمیز در اختیار آنها قرار نداد.
کد خبر: ۱۳۳۴۶۵۴
| |
45 بازدید

روایت گرتا تونبرگ از بازداشت و شکنجه در زندان اسرائیل

به گزارش تابناک به نقل از ساعدنیوز؛ گرتا تونبرگ می‌گوید، من را گرفتند، به زمین انداختند و پرچم اسرائیل را روی بدنم انداختند. بعد از بقیه جدا کردند. کتک می‌خوردم، لگد می‌خوردم و تمام مدت پرچم را دورم پیچیده بودند.

خیلی خشن من را به گوشه‌ای کشاندند و گفتند «جای مخصوص برای خانم مخصوص». بعد چند کلمه سوئدی یاد گرفته بودند: «فاحشه کوچولو» و «فاحشه گرتا» و مدام تکرارشان می‌کردند.

پرچمی را کنارم گذاشته بودند که دائم به بدنم بخورد. هر وقت با آن تماس پیدا می‌کردم فریاد می‌زدند «به پرچم دست نزن» و به پهلویم لگد می‌زدند. بعد دستانم را با بست پلاستیکی خیلی محکم بستند. چند نفر از نگهبان‌ها صف کشیدند و در حالی که من بی‌حرکت نشسته بودم با خنده از من سلفی گرفتند.

مرا به داخل ساختمانی بردند تا بازرسی‌ام کنند. لباس‌هایم را درآوردند. رفتارشان خشن و تحقیرآمیز بود. از من عکس و فیلم می‌گرفتند، می‌خندیدند و هیچ نشانی از انسانیت نداشتند. خیلی چیز‌ها یادم نمی‌آید. شوکه بودم، درد داشتم، اما فقط سعی می‌کردم آرام بمانم.

هوا خیلی گرم بود، نزدیک به ۴۰ درجه. مدام درخواست می‌کردیم که به ما آب بدهند، اما آنها فقط می‌خندیدند، بطری‌های آبشان را جلوی چشم ما بالا می‌گرفتند و حتی بعضی از بطری‌های پر را جلوی ما در سطل زباله انداختند.

وقتی بعضی از ما از حال می‌رفتیم به میله‌ها می‌کوبیدیم و دکتر می‌خواستیم. اما نگهبان‌ها می‌آمدند و با خونسردی می‌گفتند «الان با گاز خفه‌تان می‌کنیم». این حرف را با لحن شوخی و تحقیر تکرار می‌کردند، انگار درد و ترس ما برایشان سرگرمی بود.

بعد از همه‌ی اینها بالاخره با کارکنان سفارت سوئد صحبت کردیم. به آنها گفتیم چه بر سرمان آمده؛ شکنجه، آزار، تشنگی و گرسنگی. زخم‌ها و کبودی‌هایمان را نشان دادیم. اما آنها هیچ کاری نکردند. فقط گفتند «ما اینجا هستیم تا حرف‌های شما را بشنویم».

ما دوباره گفتیم که فقط آب می‌خواهیم. حتی دیدند که نگهبان‌ها بطری آب دارند. گفتند «ثبت می‌کنیم». اما وقتی دو روز بعد برگشتند فقط یک بطری کوچک نیمه‌خالی همراهشان بود. آن را به دوستم وینسنت دادند که حالش بدتر بود.

وقتی رفتم جلو و گفتم «اگر الان بروید آنها دوباره ما را می‌زنند» هیچ جوابی ندادند و فقط رفتند؛ و من با خودم فکر می‌کردم اگر اسرائیل بتواند با من، یک فرد سفیدپوستِ شناخته‌شده با گذرنامهٔ سوئدی، چنین رفتاری کند، پس پشت در‌های بسته با فلسطینی‌ها چه می‌کند؟



پیشنهادی باخبر