آقای مزدک میرزایی این چند کلمه شاید نگاهت را عوض کند

در حالی‌که به نظر می‌رسد مسیر تیم ملی برای اولین صعود از مرحله گروهی جام جهانی هموار باشد مزدک میرزایی و محمد تقوی در اینترنشنال سعی کردند این‌طور القا کنند که مردم از موفقیت احتمالی تیم ملی در جام جهانی خوشحال نخواهند شد

روزنامه خراسان: در جریان قرعه‌کشی جام جهانی و در برنامه فوتبالی شبکه اینترنشنال، مزدک میرزایی و کارشناسانش از این گفتند که مردم از موفقیت تیم ملی خوشحال نمی‌شوند. هرچند آن‌ها بیشتر سلیقه شخصی‌شان را با اغراقی عجیب به تمام مردم ایران بسط دادند اما حتی برای سلیقه شخصی‌شان هم دلایل چندان شفافی مطرح نکردند؛ حالا که بنا به قرعه‌کشی فعلی، ما در گروه نسبتاً ساده‌ای هستیم و در این جام جهانی ۴۸ تیمی، ۲۴ تیم اول و دوم، همراه ۸ تیم سوم به مرحله بعد می‌روند یعنی بعد از مرحله گروهی تازه جام ۳۲ تیمی و مثل دوره‌های قبلی می‌شود؛ حالا فرض کنیم تیم ملی ما چنین فرصتی را برای اولین صعود از دور گروهی مغتنم بداند و به جمع ۳۲ تیم مرحله بعد برود؛ چرا عده‌ای از مردم باید این موفقیت احتمالی را دوست نداشته باشند؟ به‌خاطر شرایط اقتصادی کشور؟ به‌خاطر شرایط محیط زیستی؟ به‌خاطر کنش‌های سیاسی و اجتماعی بازیکنان؟ به‌خاطر این‌که تیم ملی مال مردم نیست و فقط مربوط به نظام و هوادارانش است؟ البته که پاسخ این معما را باید از مزدک و تقوی پرسید، کسانی‌که خوش‌بینانه تصور می‌کردیم حتی اگر آن‌طرف باشند لااقل کمی انصاف و منطق دارند، کارکرد فوتبال را می‌شناسند و از ویژگی‌های جامعه ایران هم با خبرند، حتی اگر سال‌ها کارمند شبکه‌ای باشند که دشمنی‌اش نه با نظام که با کل مفهوم ایران و ایرانی در موقعیت‌های مختلفی از جمله جنگ ۱۲ روزه محرز شده، اما از قرار معلوم جو حاکم بر این شبکه منطق این دو نفر را هم بدجوری بلعیده. چرایی‌اش را در ادامه مرور می‌کنیم.

1

تیم ملی مفهومی ورای بازیکنان و کادر است

تیم ملی روزهای خوبی را سپری نمی‌کند؛ از کافا تا تورنمنت العین، نمایش و نتایج ملی‌پوشان ما انتقادبرانگیز بود؛ کادر فنی تیم ملی هم چشم روی حقایق می‌بندد و از هر نتیجه‌ای با تفاسیر عجیب دستاوردسازی می‌کند؛ فارغ از نتایج، رفتارهای بازیکنانی مثل بیرانوند، خلیل‌زاده، طارمی و... هم چندان خوشایند مردم نیست، آن‌ها در هر شرایطی از مردم، رسانه‌ها و منتقدان طلبکار هستند و عجیب نیست که به‌شکل متقابل حس مردم هم نسبت به آن‌ها چندان مثبت نباشد. اما آیا اگر همین بازیکنان در قامت تیم ملی بتوانند از گروه‌شان صعود کنند مردم ناراحت می‌شوند؟ هیچ‌کس نمی‌تواند دقیق و قطعی به‌جای همه مردم یا اکثریت‌شان صحبت کند اما چند چیز مشخص است، مهم‌ترین نکته این است که حساب تیم ملی از بازیکنان جداست. بازیکنان و کادر فنی می‌روند و می‌آیند اما تیم ملی هویتی مجزا از آن‌ها داشته و دارد که در طول چند دهه شکل گرفته و همه مردم بخش مهمی از آن هستند. وقتی خودت را جزئی از یک کل می‌دانی، بعید است حتی اگر با بخش زیادی از عناصرش زاویه هم داشته باشی اما آن کل را به‌خاطر اجزای کوچک‌تر دوست نداشته باشی. درست است که این نسل خودشیفته در فوتبال ما آن‌چنان که باید محبوب نیستند؛ درست است که نسل‌های قبلی قطعاً به‌دلایل مختلفی محبوب‌تر بودند اما هر ایرانی هرچقدر هم از بازیکنان دلخور باشد خود تیم ملی برایش چیز دیگری است.

تو این شرایط فوتبال چیه؟

خیلی‌ها ممکن است بگویند در این شرایط اقتصادی، با انواع چالش‌هایی که کشور در حوزه سیاست خارجی، محیط زیست، انرژی و... دارد مردم دیگر حوصله فوتبال را ندارند. اما چنین دیدگاهی اساساً کارکرد ورزشی فراگیر مثل فوتبال را درست نمی‌شناسد و درنظر نمی‌گیرد، چرا که هرچقدر شرایط دشوارتر باشد نقش فوتبال برای ایجاد همدلی، نشاط اجتماعی و تزریق حال خوب به جامعه پررنگ‌تر می‌شود. شاید مردم دل و دماغ نداشته باشند که حق هم دارند، اما این روزها فوتبال خوب هم نبوده و فوتبالیست‌ها هم چندان محبوب نیستند، اما اگر تا جام جهانی در بُعد نتیجه و رفتار حرفه‌ای بتوان پیوندی بین جامعه و بازیکنان برقرار کرد، بعید است صعود تیم ملی به مرحله بعد جام جهانی حال مردم را خوب نکند. درست مثل وقتی که حال مهمانی نداریم، اما کم کم فضای ذهنی‌مان هم عوض می‌شود و با جمع همراه می‌شویم؛ مشروط براین‌که واقعاً در مهمانی نشاط وجود داشته باشد. با این اوصاف اگر کادر فنی تقویت شود؛ قلعه‌نویی به‌جای فرافکنی و توطئه فرض کردن انتقادها، اشکالات تیم را رفع کند، بازیکنان از این لحن طلبکار بیرون بیایند و به‌جای حواله خودرو و پاداش، برای شادی مردم بازی کنند، می‌توان امید داشت تیم ملی بهانه‌ای خوب برای نشاط عمومی باشد.

2

این بازیکنان مردمی نیستند؟

شاید هم عده‌ای بگویند این تیم ملی چندان مردمی نیست؛ خب بازهم باید بین بازیکنان و تیم تفاوت قائل شد؛ چون مردم، رسانه‌ها، همه و همه بخشی از کل بزرگی هستند که به‌عنوان تیم ملی می‌شناسیم. مردم ممکن است از بازیکنان دلخور باشند، اما وقتی تیم ملی گل می‌زند یا صعود می‌کند، آن لحظه دیگر بازیکن یا مربی مطرح نیست؛ آن لحظه ایران مطرح است. شادی مردم از موفقیت تیم ملی، شادی برای خودشان است که با هویت جمعی‌شان صاحب آن لحظه هستند؛ اصلاً به فرض یک بازیکن به‌خاطر حواله خودرو گل بزند؛ شاید در نظر ما او محبوب نباشد اما نتیجه کارش برای نام ایران است و ما هم می‌توانیم شاد باشیم چون نفع ما در آن نشاط جمعی است نه پاداشی که بازیکن می‌گیرد. تقوی می‌گوید از باخت تیم ملی به آمریکا خوشحال بوده؛ اما او نمی‌داند در لحظه‌های ملی، مردم منتظر تحلیل، تفسیر یا نظریه‌پردازی نمی‌مانند؛ واکنش جمعی آنان خودجوش و بی‌واسطه است. نمونه‌ روشنش سال ۲۰۱۴ بود؛ تیم ملی به آرژانتین باخت اما بخش زیادی از مردم صرفاً به‌خاطر نمایش آبرومندانه و البته نیاز به شادی به خیابان آمدند. در جامعه‌ای که فرسایش امید مزمن شده، هر نشانه کوچک از موفقیت به نقطه کانونی توجه مثبت تبدیل می‌شود که می‌تواند برای مدت کوتاهی ذهن را از مشکلات پیرامونی دور کند. پس عجیب نیست مردم این تیم را از خودشان بدانند و در عین حال با بازیکنان زاویه داشته باشند و در صورت موفقیت تیم، برای ساعاتی دردهای اقتصادی و کمبودهای انرژی و... را کنار بگذارند، چون مغز انسان به هر روزنه کوچک از احساس پیروزی واکنش شدید و فوری نشان می‌دهد.

وب گردی

پیشنهادی باخبر