اوکراین با واگذاری سلاح‌های هسته‌ای و تکیه بر تضمین‌های امنیتی، خود را خلع سلاح کرد. حمله روسیه ثابت کرد که در سیاست فقط خودیاری معنا دارد.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین مهدی‌تبار- پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، اوکراین یکی از معدود کشورهایی بود که میراث‌دار یک زرادخانه هسته‌ای گسترده شد. این کشور بیش از ۱۷۰۰ کلاهک هسته‌ای، صدها موشک بالستیک قاره‌پیما، و بمب‌افکن‌های استراتژیک در اختیار داشت، که سومین زرادخانه هسته‌ای بزرگ جهان پس از آمریکا و روسیه محسوب می‌شد. اما در اقدامی که امروز یک اشتباه راهبردی بزرگ تلقی می‌شود، اوکراین تصمیم گرفت این سلاح‌ها را در ازای تضمین‌های امنیتی روسیه، آمریکا و بریتانیا کنار بگذارد.

معاهده بوداپست؛ سند یک اعتماد اشتباه

در سال ۱۹۹۴، اوکراین یادداشت تفاهم بوداپست را امضا کرد که بر اساس آن، در ازای انتقال تسلیحات هسته‌ای خود به روسیه، مسکو، واشنگتن و لندن تضمین دادند که تمامیت ارضی اوکراین را محترم بشمارند و از هرگونه تهدید یا استفاده از زور علیه این کشور خودداری کنند. در آن زمان، اوکراینی‌ها فکر می‌کردند که این توافق جایگزین مطمئنی برای بازدارندگی هسته‌ای خواهد بود و به آن‌ها امنیتی دائمی خواهد بخشید. اما این اعتماد به دیگران در سال ۲۰۱۴ و سپس در سال ۲۰۲۲ کاملاً بی‌ارزش شد.

حمله روسیه؛ سقوط توهم تضمین امنیتی

در سال ۲۰۱۴، روسیه با اشغال و الحاق کریمه، نخستین ضربه را به تمامیت ارضی اوکراین وارد کرد، در حالی که آمریکا و بریتانیا هیچ اقدام نظامی‌ای برای اجرای تعهداتشان انجام ندادند. این اتفاق باید برای اوکراین زنگ خطر می‌بود، اما دولت کی‌یف همچنان به حمایت غرب امیدوار ماند. سرانجام در فوریه ۲۰۲۲، روسیه حمله‌ای تمام‌عیار به اوکراین انجام داد و نشان داد که تضمین‌های امنیتی، روی کاغذ ارزشی ندارند.

اتکا به دیگران در روابط بین‌الملل؛ درسی تلخ از تاریخ

روابط بین‌الملل همیشه بر پایه قدرت و منافع ملی استوار بوده، نه تعهدات اخلاقی یا حقوقی. مثال‌های زیادی نشان می‌دهند که کشورها وقتی نیازی به اجرای تعهداتشان نمی‌بینند، به سادگی آن‌ها را نادیده می‌گیرند:

  1. چکسلواکی و معاهده مونیخ (۱۹۳۸)
    در این معاهده، بریتانیا و فرانسه تضمین دادند که در صورت حمله آلمان نازی، از چکسلواکی دفاع کنند. اما وقتی هیتلر به این کشور حمله کرد، نه بریتانیا و نه فرانسه هیچ اقدامی نکردند و چکسلواکی قربانی سیاست مماشات شد.

  2. لهستان و تضمین‌های بریتانیا (۱۹۳۹)
    بریتانیا و فرانسه به لهستان تضمین داده بودند که در برابر هرگونه تجاوز آلمان از آن دفاع خواهند کرد. اما وقتی آلمان در سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، متفقین فقط به اعلام جنگ اکتفا کردند و تا ماه‌ها هیچ مداخله‌ای در جنگ نکردند. نتیجه؟ سقوط سریع لهستان.

  3. افغانستان و خروج آمریکا (۲۰۲۱)
    افغانستان نیز نمونه‌ای دیگر است. آمریکا ۲۰ سال در این کشور حضور داشت و دولت کابل به حمایت آمریکا دل بسته بود. اما وقتی زمان خروج آمریکا رسید، نیروهای طالبان ظرف چند هفته کل کشور را تصرف کردند و آمریکا حتی حاضر نشد برای حفظ دولت تحت حمایتش اقدام جدی انجام دهد.

اگر اوکراین زرادخانه هسته‌ای خود را حفظ کرده بود، آیا روسیه به این کشور حمله می‌کرد؟ احتمالاً نه. وجود سلاح هسته‌ای باعث ایجاد بازدارندگی متقابل می‌شد، همان‌طور که چین، هند، پاکستان و کره شمالی توانسته‌اند با سلاح هسته‌ای امنیت خود را تضمین کنند. کره شمالی، با وجود فشارهای جهانی، برنامه هسته‌ای خود را حفظ کرد و امروز هیچ کشوری جرأت حمله به آن را ندارد. اما اوکراین با اعتماد به تضمین‌های بین‌المللی، خود را خلع سلاح کرد و در برابر تجاوز روسیه بی‌دفاع ماند.

نتیجه‌گیری: خودیاری، تنها اصل بقا در سیاست بین‌الملل

درسی که از اوکراین و مثال‌های تاریخی دیگر می‌توان گرفت این است که کشورها در نهایت فقط به خودشان متکی هستند. نظام بین‌الملل بر پایه بی‌اعتمادی، رقابت و زور بنا شده، نه بر اساس قول‌ها و امضاها. در حالی که کشورهایی مانند کره شمالی با قدرت نظامی و بازدارندگی هسته‌ای امنیت خود را تضمین کرده‌اند، اوکراین با چشم‌پوشی از ابزار قدرت، سرنوشت خود را به دست دیگران سپرد و تاوان سنگینی پرداخت. سیاست بین‌الملل را نه قوانین، بلکه قدرت و توان بازدارندگی تعیین می‌کند. و این، درسی است که اوکراین آن را به سختی آموخت.

پیشنهادی باخبر