طاهری در گفتوگو با ایلنا:
واشنگتن در پس پرده کودتای نرم احتمالی در پاکستان قرار دارد/ جایگاه ژئوپلیتیکی اسلامآباد برای دولت ترامپ
رایزن پیشین ایران در افغانستان گفت: واشنگتن در شرایط کنونی ترجیح میدهد نظامیان در پاکستان به قدرت برسند، چراکه تعامل و کنترل فضای پیرامونی ایران و مدیریت پرونده افغانستان با حضور نظامیان برای آمریکا آسانتر است.
عبدالمحمد طاهری، رایزن پیشین ایران در افغانستان در تشریح ابعاد و دلایل وقوع احتمالی کودتای نرم در پاکستان در گفتوگو با ایلنا اظهار کرد: در مورد احتمال وقوع «کودتای نرم» در پاکستان از سوی برخی مقامات نظامی این کشور سه دیدگاه اصلی وجود دارد. نخستین دیدگاه به ۵۵ سال گذشته پاکستان اشاره دارد؛ دورهای که در آن، هرگاه ارتش قدرت را در دست داشته، عملاً هیچ نیروی مدنی نتوانسته آن را ساقط کند، مگر در شرایطی که اتهامات بسیار سنگین وجود داشته و قدرتهای پشتپرده نیز از سقوط آن حمایت کرده باشند. در غیر اینصورت، ارتش همواره تعیینکننده اصلی بوده و هیچ قدرتی را بیرون از حوزه نفوذ خود برنمیتابد. در واقع، چه آی.اس.آی و چه ارتش پاکستان، هر دو خواهان اقتدار نظامیان بر دولت بودهاند و این الگو سالهاست تکرار میشود. دیدگاه دوم بر شباهت قابلتوجه میان تحولات پاکستان و مصر تأکید دارد. نمونه تاریخی آن زمانی است که برای نخستین بار، جریان اخوانالمسلمین در مصر تلاش کردند به قدرت برسند و وقایع بعدی نشان داد که این روند به ثبات نینجامید.
وی ادامه داد: نهایتاً نیز در یک کودتای آشکار اما نرم، رئیسجمهور فعلی مصر (عبدالفتاح السیسی) لباس نظامی را کنار گذاشت و با کتوشلوار به ریاستجمهوری رسید. اکنون نیز در پاکستان نشانههایی مشابه دیده میشود، یعنی یا اسلامگرایان سلفی در قدرت بودهاند یا نظامیان و جامعه مدنی تنها با شیب بسیار ملایم و به شکلی محدود امکان ظهور پیدا کرده است. حتی در مواردی که چهرههای مدنی به قدرت رسیدند (مانند خانواده بینظیر بوتو) عمر سیاسی آنها بسیار کوتاه بود و تقریباً همه اعضای شاخص این خانواده ترور یا حذف شدند و تنها خواهر بینظیر بوتو باقی مانده که او نیز دیگر در آستانه سالخوردگی است. اما دیدگاه سوم، که اکنون به نظر میرسد از دو نظریه دیگر قدرتمندتر باشد، بر نقش ایالات متحده تأکید دارد. از منظر این تحلیل، واشنگتن در شرایط کنونی ترجیح میدهد نظامیان در پاکستان به قدرت برسند؛ زیرا تعامل و کنترل فضای پیرامونی ایران و نیز مدیریت پرونده افغانستان با حضور نظامیان برای آمریکا آسانتر است.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: این تحلیل بر چند واقعیت متکی است و باید دانست که پاکستان جمعیت قابلتوجه، ارتشی قدرتمند و جایگاه ژئوپلیتیکی داشته که برای واشنگتن اهمیت راهبردی دارد. بنابراین اگر خبرهای اخیر درباره «کودتای نرم» صحت داشته باشد، بعید است آمریکا در آن بیتأثیر باشد؛ زیرا در تاریخ پاکستان کمتر تحول مهمی رخ داده که بدون نفوذ آمریکا باشد. دولت فعلی آمریکا و شخص دونالد ترامپ، بر اساس این نگاه، به طور ویژه تمایل دارند با نیروهای نظامی اسلامآباد همکاری کنند؛ همانگونه که پس از سالها فاصله، روابط واشنگتن و قاهره بار دیگر نزدیک شده است. به همین دلیل، بازگشت نظامیان به قدرت در پاکستان به هیچوجه دور از انتظار نیست. اگر دیدگاه سوم را بپذیریم، آمریکا برای پیشبرد سیاستهای منطقهای خود در افغانستان، ایران و غرب آسیا ترجیح میدهد با نظامیان پاکستان کار کند؛ زیرا این همکاری برای رسیدن به اهداف واشنگتن در مسائلی همچون پایگاه بگرام و حضور اطلاعاتی در افغانستان کارآمدتر است.
وی افزود: از سوی دیگر، تنشهای داخلی در پاکستان (از جمله بحرانهای مرزی با هند، تقابل با طالبان پاکستان و سایر گروههای معارض) همواره زمینهای فراهم کرده که نظامیان نقش پررنگتری ایفا کنند. حتی در سفر نواز شریف به آمریکا نیز برخی مسائل پشت درهای بسته مطرح شد که احتمالاً به همین محور مرتبط بوده است. اینکه این مذاکرات تا چه حد میتواند از بحران کنونی گرهگشایی کند، وابسته است به اراده ترامپ برای تغییر ساختار قدرت در پاکستان. تجربه تاریخی در پاکستان نیز نشان میدهد که هر زمان نظامیان به قدرت رسیدهاند، آمریکا نقش محوری در پیروزی آنان داشته است. اما پرسش مهم این است که اگر آنچه امروز «کودتای نرم» خوانده میشود واقعاً در حال وقوع باشد، خروجی آن چیست؟ پاسخ کوتاه این است که هر تحول بزرگ در پاکستان، هم پیامدهای آشکار دارد و هم پیامدهای نهان. تجربه نشان داده پیامدهای نهان در پاکستان میتواند بسیار مخرب، سریع، و در مواردی غیرقابلکنترل باشد.
این کارشناس مسائل شبهقاره گفت: جامعه پاکستان به شدت احساسی و مستعد برانگیختگی است. نمونه مشهور آن ماجرای آتشزدن تنها یک صفحه قرآن در آمریکا بود که نتیجهاش نه اعتراض به آمریکا، بلکه به آتش کشیدهشدن ساختمانهای دولتی در خود پاکستان بود. این ویژگی فرهنگی باعث میشود هر نوع تحول عمده، مخصوصاً اگر رنگوبوی امنیتی یا کودتایی داشته باشد، تنها با «شیب ملایم» قابل اجرا باشد؛ در غیر این صورت، پیامدهای نهفته میتواند از کنترل طراحان نیز خارج شود. اگر بپذیریم که آمریکا پشت بخشی از تحولات اخیر است، باید گفت این مسیر با سیاستهای ترامپ سازگار است. دموکراتها معمولاً تمایل کمتری به چنین مداخلاتی دارند، اما ترامپ به دنبال ایجاد شبکهای از متحدان نظامی و اقتدارگرا در منطقه است تا اهداف خود را پیش ببرد. با این حال، پاکستان بهمراتب پیچیدهتر از مصر یا کشورهای دیگر خاورمیانه است. مردم پاکستان در برابر دخالت یا تهاجم آشکار ارتش واکنش شدید نشان میدهند و امکان تبدیل سریع اعتراضات به بحران ملی وجود دارد. در حالی که در مصر، ماهها مردم در میدان التحریر حضور داشتند و ارتش با حداقلی از تنش به آن اعتراضات پاسخ داد و چنین الگویی در پاکستان تقریباً غیرممکن است؛ زیرا خشم اجتماعی میتواند ناگهان کل کشور را شعلهور کند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: مفهوم «کودتای نرم» در پاکستان بهنوعی به معنای طراحی پیچیده، چرخهای چندمرحلهای و حرکتی آهسته است؛ حرکتی که نه ارتش را در معرض واکنش اجتماعی قرار دهد و نه فرصت مدیریت پیامدها را از بازیگران اصلی بگیرد. با توجه به این مجموعه شرایط، همچنان باور دارم قدرتمندترین نظریه در بررسی تحولات چند ماه اخیر پاکستان این است که ریشه تحولات به کاخ سفید بازمیگردد و بخشی از استراتژی ترامپ در منطقه است. نشانههای دیگری نیز این فرضیه را تقویت میکند؛ از جمله سخنان وزیر خارجه پاکستان در سفر به مصر، که آشکارا از ترامپ تمجید کرد و او را شایسته جایزه صلح نوبل دانست. چنین اظهاراتی بهنوعی نشانهای از آگاهی سیاستمداران پاکستانی نسبت به تحولات پشت پرده و تلاش برای جلب نظر واشنگتن است. این نوع کرنش آشکار به آمریکا، آن هم از سوی مقامات پاکستانی، کمسابقه بود و نشان میدهد که آنها خود را برای دورهای جدید در روابط با آمریکا آماده میکنند؛ دورهای که به احتمال زیاد، با افزایش نقش نظامیان در ساختار قدرت همراه خواهد بود.


