مصاحبه فور فور تو با مدافع نامی چلسی؛ شماره جولای 2025

جان تری؛ شکست ماندگارتر از تمام پیروزی‌ها است

جان تری - فینال لیگ قهرمانان 2008

جان تری، کاپیتان اسطوره‌ای چلسی دورانی پرفراز و نشیب در این باشگاه را سپری کرد و یکی از بهترین بازیکنان تاریخ این باشگاه است. 

طرفداری | از زمان نوجوانی به باشگاه چلسی پیوسته بود، مدارج ترقی را طی کرد و به یکی از نمادین‌ترین بازیکنان و کاپیتان‌های تاریخ این تیم تبدیل شد. جانلوکا ویالی در سال ۱۹۹۸ برای نخستین بار او را در ترکیب اصلی جای داد اما در فصل ۰۱-۲۰۰۰ در کنار مارسل دسایی، مدافع معرکه فرانسوی، در قلب دفاع درخشید و به‌عنوان بهترین بازیکن باشگاه انتخاب شد.

در سال ۲۰۰۴ با ورود ژوزه مورینیو، او به یکی از بهترین مدافعان نسل خود تبدیل شد و در کنار معاون و همراه مورد اعتمادش، فرانک لمپارد، چلسی را در دوران طلایی‌اش رهبری کرد. در طول دوران حرفه‌ای خود پنج بار قهرمان لیگ برتر، پنج بار قهرمان جام حذفی، سه بار قهرمان لیگ کاپ، قهرمان لیگ قهرمانان اروپا و همچنین قهرمان لیگ اروپا شد.

او همچنین کاپیتانی نسل طلایی انگلیس را هم برای دوره‌ای بر عهده داشت، اما او و یارانش در تیم پرستاره موفق نشدند حتی به جمع چهار تیم پایانی یک تورنمنت بزرگ برسند.

خارج از زمین فوتبال، بارها درگیر جنجال و حواشی شد. در دوران حرفه‌ای خود با اتهامات متعدد، مسائل قانونی و رسوایی‌های رسانه‌ای روبه‌رو شد که باعث شد دو بار بازوبند کاپیتانی تیم ملی انگلیس را از دست بدهد، پیش از آنکه در سال ۲۰۱۲ از فوتبال ملی خداحافظی کند. آنچه مشخص است قرار این بوده اصلاً سوالاتی درباره این موارد مطرح نشود که به خاطر اهمیت و انعکاس آن در مطبوعات و رسانه‌ها در پانوشت اشاره‌ای کوتاه به آن داشته‌ام. سر و صدای این وقایع در دوران خود وسیع بود و تا حد زیادی به شهرت این بازیکن لطمه زد. بماند که دل‌های زیادی شکسته شد و دشمنان زیادی برای خود خرید.

او «جان تری» است، و رسماً به‌عنوان یکی از بهترین مدافعان تاریخ فوتبال انگلیس شناخته می‌شود. احتمالاً تمامی آن‌هایی که بازی او را در آن دوران در چلسی دیده‌اند، خوشبختانه اعتراضی به این امر ندارند!

تری بعداً برای استون ویلا بازی کرد و سپس در سال ۲۰۱۸ کفش‌هایش را آویخت و وارد عرصه مربی‌گری شد.

در سن ۴۴ سالگی به‌عنوان مردی باتجربه و پخته، آماده پاسخگویی به سوالات خوانندگان در شماره ۳۸۱ فور فور تو در ماه جولای است.

آنچه بیش از هر چیز در میان اشارات خاطره‌انگیز او نظرم را جلب می‌کند، زمانی است که از لیز خوردن در حین پنالتی و از دست دادن ضربه سرنوشت‌ساز فینال ۲۰۰۸ حرف می‌زند؛ پنالتی‌ای که می‌توانست قهرمانی اروپا را برای نخستین بار برای چلسی به ارمغان بیاورد.

برخی اسطوره‌ها جام‌های زیادی را بالای سر می‌برند و قلب باشگاه و شهر خود می‌شوند؛ جان تری یکی از همان‌هاست. اما در اعماق وجود یک قهرمان، آنچه ماندگارتر از هر پیروزی و لحظات خلسه و شادی است، طعم تلخ یک شکست است.
با وجود فتح قله‌ها و جام‌هایی که به‌دست آورده، خاطره پنالتی از دست‌رفته و شکست در مسکو از هر پیروزی‌ای زنده‌تر و ملموس‌تر باقی مانده است. شکست‌ها زخم همیشگی و عمیقی است که قلب را می‌لرزاند و درد آن صادقانه‌ترین روایت و قصه را از دل یک قهرمان و هر یک از ما بیرون می‌کشد.

امیرحسین صدر
آگوست ۲۰۲۵

«از اینکه در فینال حضور نداشتم ولی برای بالا بردن جام لیگ قهرمانان، لباس کامل تیم را به تن کردم، اصلاً پشیمان نیستم. یوفا برای ما نامه‌ای فرستاد و تأکید کرد باید این کار را انجام دهیم!»

  • در دوران کودکی، در تیم جوانان سنراب در لندن بازی می‌کردید؛ تیمی که بازیکنان دیگری مثل بابی زامورا و لِدلی کینگ که بعداً ملی‌پوشان انگلیس شدند، هم در آن حضور داشتند. آیا در آن دوران در مسابقه‌ای شکست خوردید؟

(با خنده) نه، اصلاً. ما تمام مسابقات را به‌راحتی می‌بردیم! آن زمان من هافبک بودم و لدلی مدافع میانی. در آن تیم، جی‌لوید ساموئل و پل کنچسکی هم حضور داشتند، همچنین در دوره کوتاهی کیمی ایزت هم بود که بعداً دوران خوبی در فوتبال داشت. سنراب واقعاً تیم مهمی بود. آن‌ها من را از تیمی به نام کامت (Comet) به خدمت گرفتند. ما تقریباً هر هفته تیم‌ها را با نتایجی مثل ۱۴، ۱۵ یا ۱۶-۰ شکست می‌دادیم. برای ما بازی در آن تیم خیلی لذت‌بخش بود اما مطمئناً به تیم مقابل چندان هم خوش نمی‌گذشت! این مورد که چهار نفر از آن تیم به ملی‌پوشان انگلیس تبدیل شدند، واقعاً چشمگیر است.

  • پس از پیوستن به آکادمی چلسی در ۱۴ سالگی در سال ۱۹۹۵، شما را همیشه به چشم کاپیتان و رهبر آینده تیم می‌دیدند؟

از سنین پایین، حتی قبل از پیوستن به چلسی، من در شمار یکی از بهترین استعدادهای کشور بودم، اما شرایط وقتی به ۱۲ یا ۱۳ سالگی رسیدم نامطمئن‌تر شد و اوضاع مثل قبل روشن و مشخص نبود. پسرها شروع به رشد کردند و به‌خوبی متوجه شدم بچه‌های بزرگ‌تر توپ را در اختیار می‌گیرند و از لحاظ سرعت هم از آن‌ها عقب می‌افتم. من نسبتاً دیر رشد کردم. برای اینکه بتوانم رقابت کنم، مجبور شدم بازی خودم را تغییر دهم. این به این معنا بود قادر باشم بازیکنان اطرافم را طوری سازماندهی کنم تا فضای کافی و زمان بیشتری برای تأثیرگذاری روی بازی و کنترل آن داشته باشم. من موفقیت در پرورش و رشد مهارت‌های رهبری خودم را مدیون همان دوران هستم. چلسی بعداً به سراغم آمد و خیلی زود به‌عنوان یک رهبر در تیم‌های جوانان تا تیم ذخیره‌ها جا افتادم. همیشه مرا با این دید می‌دیدند. یک بازیکن جوان بودم ولی از هم‌تیمی‌هایم استانداردهای بالایی می‌خواستم.

سال‌های ابتدایی جان تری جوان در چلسی
  •  زمانی که در سال ۱۹۹۸ اولین بازی خود را برای چلسی انجام دادید، چلسی تیمی متشکل از بازیکنانی چون دنیس وایز، جانفرانکو زولا و مارسل دسایی بود. رفتار و برخورد آن‌ها چگونه بود؟

در آن دوره، برای یک بازیکن جوان، همه‌چیز نوعی آزمون بود. مثلاً در سفرهای خارج از خانه، دنیس وایز می‌گفت: «هی، برو برایم یک قهوه بیار»، و باید این کار را انجام می‌دادی. برمی‌گشتی، می‌نشستی و او دوباره برای کس دیگری قهوه می‌خواست! این کار را بارها و بارها انجام می‌دادی. آن‌ها همه سفارش‌ها را یک‌جا انجام نمی‌دادند، خلاصه در تمام طول سفر باید بلند می‌شدی و قهوه می‌آوردی. من این کار را تمام روز انجام می‌دادم، بدون هیچ‌گونه اعتراض و شکایتی. بچه‌های امروزی نمی‌دانند این کارها چه حسی دارد، اما همین‌ها شخصیت شما را می‌سازد.

البته دنیس مراقب من هم بود. قبلاً کفش‌هایش را تمیز می‌کردم و او هنوز هم هربار که من را می‌بیند، این موضوع را یادآوری می‌کند! هر بار که گل می‌زد، بیست‌وپنج پوند از پاداش گلش را به من می‌داد. وقتی فقط هفته‌ای چهل پوند درآمد داری، این خیلی پول بود. من برای دادن کفش‌های دنیس وارد رختکن تیم اصلی می‌شدم. او وسط صحبت‌های تیمی بود و اگر لازم بود بعضی‌ها را سرزنش می‌کرد. در این بین، با چشمکی کوچک به من، الهام زیادی می‌داد. کنترلی که روی خودش داشت و احترامی که نشان می‌داد برایم تأثیرگذار بود. در آن دوران، باید احترام بازیکنان بزرگ را به‌دست می‌آوردی.

مارسل دسایی نقش مهمی در موفقیت تری داشت
  •  قرار گرفتن در قلب دفاع چلسی در کنار «مارسل دسایی» چه تجاربی به همراه داشت؟

مارسل قهرمان من بود! من واقعاً او را دوست دارم و هنوز هم تا امروز دوستان خوبی هستیم. با وجود موفقیت و قهرمانی در جام جهانی ۹۸ فرانسه، برای من که فقط یک پسر هفده‌ساله بودم وقت می‌گذاشت، فوق‌العاده بود. او همیشه نکته‌های کوچکی درباره نحوه دفاع کردن، چه در تمرین و چه در بازی‌ها، به من می‌گفت. او وسط بازی‌ها مدام با من صحبت می‌کرد و می‌گفت: «جان، خیلی نزدیک نشو؛ یک قدم عقب برو؛ اون توپ رو ببر؛ بفرستش سمت چپ.»
مارسل نقش بزرگی در موفقیتم داشت.

  • وقتی در سال ۲۰۰۳ شنیدید رومن آبراموویچ قصد خرید چلسی را دارد، چه فکری کردید؟ و چه چیزهایی با ورود او تغییر کرد؟

هیچ چیز درباره رومن نمی‌دانستم، اما بعد خیلی سریع همه‌چیز به‌سرعت در جراید منعکس شد؛ شنیدن گزارش‌هایی درباره ثروت و ایده‌هایی که برای باشگاه داشت. با ورود او سرمایه‌گذاری آغاز شد؛ یک زمین تمرین جدید با امکانات مدرن. ما پیش از آن تسهیلات خودمان را با یک کالج محلی تقسیم می‌کردیم. او فوراً همه‌چیز را حرفه‌ای‌تر کرد. ستاره‌ها یکی‌یکی از راه رسیدند و البته این اتفاق خیلی سرگرم‌کننده و جالب هم بود. تا وقتی که مدافعان میانی خوبی وارد تیم شدند و بچه‌ها می‌گفتند ممکن است جایت را از دست بدهی! (می‌خندد) البته این‌ها بیشتر شوخی بود، اما پیش خودت فکر می‌کردی: «وایسا ببینم، چندان با این اوضاع حال نمی‌کنم.» ولی همین موضوع باعث شد به سطح بالاتر صعود کنم. می‌دانستم بازیکنانی در سطح جهانی در راه هستند و آن‌ها شدیداً می‌خواستند جای من را بگیرند.

پیام رومن کاملاً واضح بود: او خواهان موفقیت بود و آن را فوری و درجا و بی‌معطلی می‌خواست. یا باید با این جریان همراه می‌شدی و برای باقی ماندن می‌جنگیدی، یا عقب می‌ماندی و از دایره خارج می‌شدی. هیچ مالک دیگری از نظر سرمایه‌گذاری و جاه‌طلبی، در قد و قواره رومن نبود. به نظرم، او بهترین مالک باشگاه در جهان فوتبال بود.

رومن آبراموویچ، بهترین مالک جهان فوتبال از نگاه جان تری
  •  واکنش و برداشت اولیه شما در برخورد با ژوزه مورینیو در سال ۲۰۰۴ چطور بود؟

او تازه با پورتو قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شده بود و همه ما آن کنفرانس مطبوعاتی معروف را به خاطر داریم که خودش را «آقای خاص» معرفی کرد. همه آن را دیده بودیم و شروع کردیم به تماس گرفتن. بچه‌ها می‌گفتند: «اوه، اوه، ببین این یکی چه آدمیه!» یکی از اولین کارهایی که ژوزه انجام داد، طی یورو ۲۰۰۴ به پرتغال آمد تا بازیکنان چلسی را که در اردوی تیم ملی انگلیس بودیم، ملاقات کند. همه ما را در هتل جمع کرد و جذبه‌اش بلافاصله آشکار شد. مدام تکرار می‌کرد قرار است فصل بعد قهرمان لیگ شویم و تأکید می‌کرد من، فرانک و بقیه بازیکنان نقش بزرگی در این موفقیت خواهیم داشت. ما هم حسابی استقبال کردیم.

آن جلسه اول واقعاً خیلی تأثیرگذار بود. بعد از اتمام یورو بازگشتیم و تازه متوجه شدیم چه آدم سخت‌کوش و فوق‌العاده‌ای است. او از همه، از مسئول لباس‌ها گرفته تا کارکنان غذاخوری و بازیکنان، توقع زیادی داشت. جزئیاتی که قبل از بازی‌ها به ما می‌داد، چه در لیگ برتر و چه در لیگ قهرمانان یا حتی مقابل تیم‌های کوچک‌تر در جام حذفی، چیزی بود که تا به حال از هیچ مربی دیگری ندیده بودم. ژوزه واقعاً فوق‌العاده بود.

جان تری از سربازان شایسته‌ی مورینیو بود
  •  بعد از اولین بازی‌ برای تیم ملی انگلیس در سال ۲۰۰۳، عضوی از نسل طلایی انگلیس بودید که در پایان موفق به کسب هیچ عنوانی نشد. آیا می‌شود گفت که رقابت‌های داخلی باشگاه‌ها به تیم لطمه زد و هماهنگی تیم را بر هم ریخت؟

نمی‌توانم از طرف بقیه صحبت کنم. ولی به شخصه احساس نمی‌کردم دسته‌بندی یا جبهه‌گیری در میان بازیکنان وجود داشت. بازیکن‌ها معمولاً موقع غذا خوردن با هم‌باشگاهی خود می‌نشستند که خب طبیعی است؛ چون آن‌ها نزدیک‌ترین دوستانت هستند. ولی ما حتی با بچه‌های منچستریونایتد بازی کامپیوتری و برنامه‌های تفریحی دیگری انجام می‌دادیم. بله، بحثی نیست رقابت شدیدی بین باشگاه‌ها وجود داشت، اما مطمئن نیستم این موضوع مانعی ایجاد کرده باشد. فکر می‌کنم دلیل اصلی عدم موفقیت ما در آن زمان حضور تیم‌های بسیار قوی دیگری بود، شاید حتی قوی‌تر از حالا. ولی بدون شک ما به‌عنوان یک گروه موفق نشدیم تمام پتانسیل خودمان را در آن سطح عرضه کنیم، در حالی‌که بازیکنان بسیاری در سطح جهانی در اختیار داشتیم.

  • شما در دو فصل اول ژوزه مورینیو در چلسی، پیاپی قهرمان لیگ برتر شدید و رکوردهای خوبی از حیث امتیازات و کلین‌شیت‌ها ثبت کردید. آیا آن تیم چلسی بهترین تیمی بود که تا به حال در آن بازی کردید؟

بله، فکر می‌کنم همین‌طور است، مخصوصاً اینکه بی‌نهایت مستحکم و منسجم بودیم. ما به دلیل دفاعی بازی کردن بعد از پیش افتادن معروف شدیم. خیلی‌ها می‌گفتند بعد از گل زدن فقط دفاع می‌کنیم، پارک اتوبوس جلوی دروازه. اما حقیقت این نبود. فقط خیلی منظم و سخت‌گیر بودیم. ژوزه همیشه صحبت می‌کرد؛ دائم از مدافعانش خواسته‌هایی داشت و فول‌بک‌ها را سازماندهی می‌کرد.

تیم‌ها واقعاً به‌سختی می‌توانستند ما را شکست دهند، ولی ما در ضدحمله هم فوق‌العاده بودیم. ترکیب تیم بسیار متعادل بود و بردن اولین قهرمانی خیلی خاص بود. سال دوم سخت‌تر بود، چون هدف همه بودیم. وقتی بیرون از خانه بازی می‌کردیم، در عقب آرایش می‌کردند تا کار را برایمان سخت کنند. اما همیشه راهی پیدا می‌کردیم که سه امتیاز را بگیریم. بردن دو قهرمانی پیاپی واقعاً فوق‌العاده بود. بعد از آن فصل‌ها، بقیه تیم‌ها قوی‌تر شدند و فاصله را کم کردند. منچستریونایتد دوباره بازگشت و دوران خوبی داشت. باید بار دیگر اظهار کنم حضور آبراموویچ باعث شد سطح لیگ برتر بالاتر برود و او بابت این کار شایسته تقدیر است.

  • چه حالی داشتید وقتی در اکتبر ۲۰۰۶ مقابل «ریدینگ» به جای چک و کودیچینی درون دروازه قرار گرفتید؟

خیلی مضطرب بودم! این اتفاق بعد از مصدومیت شدید پتر چک رخ داد و بعد هم کارلو کودیچینی بیهوش شد. ریدینگ تیمی قدرتمند و فیزیکی بود و برای هر یک از بازیکنان، قبول مسئولیت و رفتن به دروازه مقابل آن‌ها یک آزمون بزرگ به حساب می‌آمد. اما از قبل معلوم بود من این کار را انجام خواهم داد. روزی ژوزه در اوایل حضورش در چلسی از ما پرسید: «اگر یک روز هر دو دروازه‌بان مصدوم شوند و اجازه تعویضی هم نداشته باشیم، چه کسی حاضر است از دروازه محافظت کند؟» من داوطلب شدم.

محافظت از دروازه؛ اعصاب‌خردکن اما موفق

  همین مسئله خیلی چیزها را درباره ژوزه بیان می‌کند، چون از همان زمان بعد از تمرین‌های اصلی، گاهی درون دروازه می‌رفتم تا اگر روزی لازم بود آمادگی داشته باشم. حتی مسئول البسه بازیکنان برای هر بازی یک جفت دستکش مخصوص خودم را می‌آورد تا اگر لازم شد از آن استفاده کنم. ژوزه هیچ چیزی را به شانس واگذار نمی‌کرد. دو سال بعد از آن صحبت‌ها، نوبت من شد؛ اما آن‌قدر عصبی بودم که حتی اعتماد به‌نفس لازم برای زدن یک شوت درست روی توپ را نداشتم. فقط توپ را دو بار بر زمین زدم و با یک شوت محکم به جلو فرستادم که خیلی‌ها به همین خاطر از من انتقاد کردند! اما همیشه به همه یادآوری می‌کنم که در همان بازی گلی نخوردم، کلین‌شیت! و حالا یکی از معدود دروازه‌بان‌هایی هستم که صددرصد در مأموریت خود موفق بوده‌اند! از این موضوع واقعاً خوشحالم.

  • در فینال لیگ کاپ ۲۰۰۷ بعد از اینکه آبو دیابی، هافبک آرسنال، به سر شما ضربه زد، بیهوش شدید. درست است چیز زیادی از آن دیدار به یاد نمی‌آورید؟

(با خنده) آن لحظه در میان بهترین خاطرات من جایی ندارد! صحنه کرنر را یادم هست. توپ چند متری دروازه افتاده بود، چشمانم برق زد چون فکر می‌کردم به‌راحتی گل می‌زنم. اما ضربه‌ای خوردم و فوراً بیهوش شدم. خوش‌شانس بودم که فیزیوتراپ آرسنال، گری لوین، همان اطراف کنار زمین ایستاده بود. او مرا از قبل، در تیم ملی انگلستان می‌شناخت. بلافاصله به زمین پرید، زبانم را از مجرای تنفسم بیرون کشید و واقعاً جانم را نجات داد. اگر واکنش سریع او نبود، شاید سرنوشت دیگری داشتم. 

بیهوشی کامل؛ جان تری در برخورد با آبو دیابی خوش‌شانسی آورد

در راه بیمارستان، با لباس کامل ورزشی روی برانکارد در آمبولانس بودم، اصلاً نمی‌دانستم کجا هستم. اسکن مغز انجام دادم ولی بعد توصیه پزشکان را نادیده گرفتم و خودم را ترخیص کردم! چون بازی را برده بودیم و می‌خواستم در جشن پیروزی با هم‌تیمی‌هایم باشم. با اکراه اجازه خروج دادند، اما در چنین مواقعی حاضر نمی‌شوند وسیله‌ای برای بازگشت به استادیوم هماهنگ کنند. بنابراین با همان لباس فوتبال به یک ایستگاه تاکسی در کاردیف رفتم و درخواست کردم مرا به استادیوم برگردانند. خدا می‌داند راننده تاکسی چه فکری می‌کرد! هنوز سرم گیج می‌رفت! ولی آن شب جشن حسابی گرفتم و با همه خوش‌گذرانی کردم. بعد که به خانه رسیدم، باور کنید، تقریباً دو روز کامل خوابیدم! دکتر چلسی هم چند بار به دیدنم آمد ولی در غیر این صورت فقط خواب بودم. واقعاً روز عجیبی بود و قبول دارم کار عاقلانه‌ای نکردم.

  • آیا بازیکنان از خبر جدایی ژوزه مورینیو در سپتامبر ۲۰۰۷، در حالی‌که گزارش‌هایی از اختلاف او با رومن آبراموویچ منتشر شده بود، شوکه شدند؟

واقعاً ناراحت و ویران شدم. در آخرین بازی‌مان زیر نظر ژوزه، مقابل روزنبورگ در لیگ قهرمانان مساوی کردیم و من احساس می‌کردم مقصر گل حریف هستم. بازیکنی که باید مهار می‌کردم از دستم فرار کرد و گل زد. وقتی شنیدم ژوزه اخراج شده، تا حدی خودم را مقصر می‌دانستم. اگر آن شب کلین‌شیت کرده بودیم، ممکن بود او بماند و همه چیز را تغییر دهد؟ هیچ‌کس نمی‌داند. او سرمربی فوق‌العاده‌ای بود و از دست دادن او یک ضربه بزرگ محسوب می‌شد. وقتی او خداحافظی کرد خیلی‌ها گریه کردند، از جمله خود من. آورام گرانت آمد و شخصیتش کاملاً متفاوت بود؛ بازیکنان خودشان کنترل رختکن را به‌دست گرفتند. ما تیمی قوی بودیم، اما قطعاً احساس می‌کردیم یک مربی خیلی بزرگ را از دست داده‌ایم. همگی عمیقاً غمگین و دل‌شکسته بودیم.

  • آیا هنوز پنالتی سرنوشت‌سازی که در فینال لیگ قهرمانان ۲۰۰۸ مقابل منچستریونایتد در مسکو از دست دادید، شما را آزار می‌دهد؟

این جام، سخت‌ترین قله‌ی فتح‌ناشدنی دنیای فوتبال است و ایستادن در فینالش برای همه‌مان یک دنیا اهمیت داشت. بازی در فینال لیگ قهرمانان مقابل تیمی از کشور خودت حس عجیبی داشت، اما آن‌ها تیم فوق‌العاده‌ای بودند و بازی خیلی سختی بود. من قرار نبود در میان یکی از پنج پنالتی‌زنان اولیه باشم، اما دیدیه دروگبا اخراج شده بود. هنوز هم هر روز به آن پنالتی فکر می‌کنم. راستش، البته نه به اندازه گذشته، اما هنوز هم گاهی شب‌ها با یادش بیدار می‌شوم و تمامی آن لحظه از جلوی چشمانم می‌گذرد. وقتی به دوران فوتبالم فکر می‌کنم، جام‌هایی را که بردم خیلی ارزش داشت، اما آن‌هایی که از دست دادم هنوز هم در ذهنم مانده‌اند و این یکی هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود. بعید می‌دانم هیچ‌وقت بتوانم با آن کنار بیایم.

یک صحنه‌ی دردناک برای تری؛ این پنالتی می‌توانست چلسی را قهرمان کند

 چند هفته بعد، موقعی که به اردوی تیم ملی انگلیس رفته بودم، تازه سنگینی ماجرا را احساس کردم. باید با بازیکنان منچستریونایتد روبه‌رو می‌شدم. انصافاً با من خیلی خوب رفتار کردند. بعد، مقابل آمریکا یک بازی دوستانه در ومبلی داشتیم و با ضربه سر یک گل زدم، گل زیبایی هم بود. همان شب تنها نشسته بودم و از خودم می‌پرسیدم: «چرا باید بازی قبلی تا این حد برای من دردناک باشد و این یکی این‌قدر خوب پیش برود؟ چرا نمی‌شد جایشان عوض شود؟ چرا باید آن شب در مسکو باران ببارد و امشب نه؟» آن واقعه واقعاً مرا شکست. فقط خیلی خوشحالم در سال ۲۰۱۲ بالاخره این جام را بردیم. آن پیروزی و کسب جام و قهرمانی در اروپا برایم واقعاً قوت قلب و دلگرمی بزرگی بود.

  • چه احساسی داشت وقتی استیو مک‌کلارن بازوبند کاپیتانی انگلستان را به شما سپرد، قبل از اینکه فابیو کاپلو آن را از شما بگیرد؟

راستش، هدایت تیم ملی انگلیس در ومبلی برای اولین بار یک رؤیای بزرگ بود، حتی حالا هم این یادآوری لرزه به تنم می‌اندازد. بستن بازوبند، بازیکنانی که پشت سرت ایستاده‌اند، سرود ملی در استادیومی پر از جمعیت... واقعاً احساس غرور می‌کردم. استیو مدت‌ها در کنار تیم ملی بود و می‌دانست من ویژگی‌های رهبری دارم و دیده بود در این نقش در چلسی چطور رفتار می‌کنم. کاپیتانی تیم ملی انگلیس را واقعاً دوست داشتم، افتخار بزرگی بود. 

جان تری با بازوبند کاپیتانی انگلستان
  • تجربه مربیگری آندره ویاش بواش در چلسی موفقیت‌آمیز نبود. ماجرای اعتراض پیش‌فصل در هواپیما چه بود؟ ظاهراً ناراحت شده بودید زمانی‌که در هواپیما او برخی بازیکنان جوان را به فرست‌کلاس فرستاد اما بازیکنان باسابقه‌تر را نه؟

خیلی عجیب بود، چون قبلاً تحلیل‌گر ژوزه بود، کارش جمع‌آوری داده و کامپیوتر بود. اما ناگهان سرمربی ما شد. او را بر اساس نحوه مربیگری و رفتارش قضاوت کردم و واقعاً از این نظر خوب بود. بعضی از ایده‌ها و نگاهش به فوتبال واقعاً درست و عالی بود. اما در زمینه مدیریت بازیکنان قضیه فرق داشت. او شروع به بیرون کردن برخی بازیکنان باسابقه، مثل لمپارد، اشلی کول و دروگبا کرد.

این سه نفر از بهترین بازیکنان ما بودند. او با آن‌ها وارد یک چالش بزرگ شد و فکر می‌کنم در قضاوت خود اشتباه کرد که به سراغ این بازیکنان عالی و محبوب رفت. چند بار خیلی صادقانه با آندره صحبت کردم و نظرم را گفتم. در آخر، چون در زمینه مدیریت ضعف داشت، از کار خود اخراج شد. در مورد موضوع اعتراض در هواپیما خیلی مورد انتقاد قرار گرفتم. عده‌ای می‌گفتند چون خودم در فرست‌کلاس نبودم و بازیکنان جوان‌تر در آن‌جا نشسته بودند، ناراحت شده‌ام! آندره این دیدگاه را داشت که همه بازیکنان برابرند و فقط خودش رئیس و تصمیم‌گیرنده اصلی است. با این طرز فکر موافق نبودم. بازیکنان باتجربه، که باشگاه را به این‌جا رسانده‌اند، شایسته جایگاه خاصی هستند. حتی خود جوان‌ترها هم این را قبول داشتند. اما به هر دلیلی آن‌ها در فرست‌کلاس بودند و ما نبودیم.

شما می‌دانید برای من قرار گرفتن در تیم اول باشگاه چقدر سخت بود. همیشه تن به امر و نهی بازیکنان قدیمی‌تر می‌دادم و به راهنمایی و توصیه آن‌ها گوش می‌دادم تا جایگاهم را به دست بیاورم. وقتی جایگاهت را در تیم تثبیت می‌کنی و عملکرد خوبی داری، به همان نسبت احترام و امتیازها را هم به‌دست می‌آوری. از دید من، سلسله‌مراتب باید این‌گونه باشد.

  • چلسی در فصل ۲۰۱۲-۲۰۱۱ لیگ قهرمانان را بعد از شکست بارسلونا در نیمه‌نهایی به‌دست آورد، اما شما در اوایل بازی برگشت به دلیل یک اتفاق خارج از جریان بازی اخراج شدید. با توجه به اینکه فینال را از دست دادید، احتمالاً این قهرمانی طعم تلخ و شیرینی داشت؟

(با خنده) می‌دانستم آن شب مقابل بهترین تیم دنیا بازی داریم، برای همین فکر کردم باید کار را برای هم‌تیمی‌هایم کمی سخت‌تر کنم! واقعاً یکی از همان لحظاتی بود که خون به مغز نمی‌رسد؛ ناگهانی و احمقانه بود، کار بچگانه‌ای کردم و سر از رختکن درآوردم و مجبور شدم بازی را از تلویزیون ببینم. آن‌ها گل زدند و من فکر می‌کردم خون و خونریزی خواهد شد و فاجعه‌ای در حال رخ دادن است، اما رامیرس درست قبل از پایان نیمه اول یک گل زد.

پس از پایان نیمه اول، لمپارد و دروگبا در رختکن صحبت‌هایی کردند و به بچه‌ها گفتند: باید به خاطر جان این بازی را ببریم. این واقعاً برایم ارزشمند بود. همان‌طور که قبلاً گفتم این سخت‌ترین تورنمنت ممکنه است و حتی بهترین تیم‌ها هم به کمی شانس نیاز دارند. ما قطعاً در نیمه دوم خیلی خوش‌شانس بودیم. اما همه هم‌تیمی‌هایم تا آخرین لحظه جنگیدند و شایسته پیروزی بودند. همیشه بابت آن شب و اتفاقاتی که بعد از آن روی داد از آن‌ها ممنون خواهم بود.

جان تری خارج از جریان بازی با زانویش به پشت الکسیس سانچز ضربه زد
  •  در آن شب فینال لیگ قهرمانان ۲۰۱۲ مقابل بایرن مونیخ، وقتی مجبور بودید از کنار زمین نظاره‌گر بازی باشید و نمی‌توانستید به تیمتان کمک کنید، چه احساسی داشتید؟

خیلی‌ها از من می‌پرسند بهترین بازی‌ات برای چلسی کدام بوده و همیشه می‌گویم همان بازی! مسابقه‌ای که اصلاً در آن بازی نکردم. اما واقف بودن به اینکه این قهرمانی برای همه، برای هم‌تیمی‌هایم، برای مالک باشگاه و هواداران چه معنایی دارد واقعاً وصف‌ناپذیر است. نکته جالب این است، از بین همه تیم‌هایی که در دوران بازیم در چلسی داشتیم، آن تیم در مقایسه با دیگر فصول کمتر شبیه یک تیم قهرمان لیگ قهرمانان بود! ما در فصل‌های ۰۵-۲۰۰۴ و ۰۶-۲۰۰۵ تیم‌های خیلی بهتری داشتیم؛ حتی اطراف سال‌های ۱۰-۲۰۰۹ هم آمادگی بیشتری داشتیم.

اما سال ۲۰۱۲ سن‌مان بالاتر رفته بود و انگار آخرین فرصت ما بود. با این حال تجربه و کمی شانس که در سال‌های قبل نداشتیم این بار به دادمان رسید، هم در مقابل بارسلونا در نیمه‌نهایی و هم در مقابل بایرن قدرتمند آن سال که در زمین خودشان فینال را انجام می‌دادند. آن گل دیرهنگام دروگبا که همیشه در سخت‌ترین لحظات می‌شد رویش حساب کرد به ثمر رسید و بعد ما جام را به دست آوردیم. در حالی‌که بازی نکردم، این بهترین شب زندگی حرفه‌ای من، به عنوان یک بازیکن بود.

  • آیا بابت پوشیدن لباس کامل چلسی برای بالابردن جام لیگ قهرمانان، در حالی‌که در فینال بازی نکرده بودید، پشیمان هستید؟

(با خنده) من این بار هم طبق معمول، حسابی به‌خاطر این موضوع مورد انتقاد قرار گرفتم! حقیقت این است که اصلاً از اینکه لباس کامل تیم را پوشیدم پشیمان نیستم. مردم باید بدانند: ما بابت این قضیه یک نامه رسمی از یوفا دریافت کردیم. وقتی منچستریونایتد در سال ۱۹۹۹ قهرمان شد، روی کین و پل اسکولز که برای دیدار فینال محروم بودند، با کت‌وشلوار در مراسم جشن یونایتد شرکت کردند. یوفا اصلاً از این موضوع خوشش نیامد. و این بار مستقیماً به ما اعلام کردند همه بازیکنان، چه در ترکیب باشند یا نباشند، باید لباس کامل ورزشی بپوشند. برانیسلاو ایوانوویچ و پائولو فریرا هم محروم بودند و دقیقاً همین کار را کردند. اما همیشه این من هستم که سوژه رسانه‌ها و مردم می‌شوم! من با پیراهن و شورت، کفش، ساق‌بند و بازوبند کاپیتانی در آنجا حاضر شدم؛ همه چیز کامل و بدون نقص بود! و اگر دوباره هم به آن دوران بازگردم، باز هم همین کار را می‌کنم.

جان تری بدون حضور در بازی فینال، با لباس کامل چلسی در جشن قهرمانی شرکت کرد
  •  رافا بنیتس در فصل ۱۳-۲۰۱۲ سرمربی موقت چلسی بود، چرا شما دو نفر رابطه خوبی نداشتید؟

من و رافا با هم مشکل داشتیم. اول از همه، من را از تیم بیرون گذاشت، مشکلی با آن نداشتم؛ او سرمربی بود و من هم تصمیم او را پذیرفتم. چیزی که بیشتر ناراحتم می‌کرد این بود که نزد مالک باشگاه و هیئت‌مدیره می‌گفت؛ تری دیگر به آخر خط رسیده؛ دیگر نمی‌تواند هفته‌ای دو بازی انجام دهد؛ و تأکید داشت آخر فصل قراردادم تمام می‌شود و نباید برای تمدید آن عجله کنند. این اولین بار بود که در طول دوران فوتبال نسبت به آینده‌ام دچار تردید شدم. بنابراین با هم اختلاف پیدا کردیم. البته هواداران هم از اینکه مربی سابق لیورپول را در چلسی می‌دیدند راضی نبودند. ولی همان سال لیگ اروپا را بردیم و تیم قوی و باکیفیتی داشتیم.

رابطه‌ی تری با رافا بنیتس شکرآب بود
  •  بازگشت دوباره مورینیو و جشن گرفتن یک قهرمانی دیگر در فصل ۱۵-۲۰۱۴ چگونه گذشت؟

در آن مقطع زیاد بازی نمی‌کردم و روحیه‌ام نزول کرده بود. تابستان در پرتغال بودم، با همسرم شام می‌خوردم، خاطرم هست در حال نوشیدن لیوان شرابی بودیم که ناگهان تماسی گرفتم. خود ژوزه بود! به من گفت: «جان، دارم برمی‌گردم خونه! تو کاپیتان من خواهی بود، هر هفته دو یا سه بازی برایم انجام می‌دهی، آماده باش!»

هیچ خبری یا شایعه‌ای نبود. کاملاً شوکه شدم، این دقیقاً همان چیزی بود که مایل بودم بشنوم. تماس تلفنی ژوزه انگار به من بال و پر داد و من برای اولین بار مصمم شدم خودم را از همیشه آماده‌تر نگاه دارم. ساعت ۵ صبح بیدار می‌شدم، در ساحل می‌دویدم، شنا می‌رفتم و خیلی آماده به تمرینات پیش‌فصل برگشتم. بازگشت ژوزه واقعاً معرکه بود. در هر دقیقه از هر بازی آن فصل در ترکیب تیم قرار داشتم و در پایان قهرمان شدیم. ژوزه همیشه خوب می‌دانست چطور با من رفتار کند تا بهترین عملکردم را داشته باشم.

بازگشت مورینیو، قهرمانی دوباره انگلیس را در پی داشت
  •  در فصل آخر حضور در چلسی، با آنتونیو کونته قهرمان لیگ برتر ۱۷-۲۰۱۶ شدید. سیستم سه‌مدافع کونته در سال‌های پایانی دوران فوتبال به شما کمک کرد تا راحت‌تر عمل کنید؟

(با خنده) اصلاً کمکی به من نکرد! وقتی کونته آمد، گفت می‌خواهد با سه مدافع بازی کند. از ما نظر واقعی‌مان را پرسید و صادقانه گفتیم موافق نیستیم، به این سیستم عادت نداشتیم. بحث‌های زیادی داشتیم و در نهایت قبول کرد فصل را با خط دفاعی چهار نفره شروع کنیم. بابت این موضوع از او ممنون بودیم. بازی‌ها را در ابتدای فصل می‌بردیم اما با دشواری؛ به سختی نتیجه می‌گرفتیم و خوب معلوم بود یک جای کار عیب دارد.

بعد من در بازی با سوانزی مصدوم شدم و راستش را بخواهید، احتمالاً این بهترین اتفاق برای فصل چلسی بود! هفته بعد، کونته سیستم را به سه مدافع تغییر داد و ما آرسنال را تمام‌وکمال شکست دادیم؛ فوق‌العاده بازی کردیم. آن نقطه شروع یک دوران درخشان برای تیم ما بود و تیم‌ها را یکی پس از دیگری شکست می‌دادیم. پنج یا شش هفته را از دست دادم و وقتی برگشتم، آنتونیو مرا نشاند تا همه‌چیز را توضیح دهد، اما به او گفتم: «اجازه بده من چیزی بگویم، نیازی نیست توضیح بدهی. من عاشق این فوتبال شده‌ام و تلاشم را می‌کنم تا خودم را با این سیستم جا بیندازم.» شک نیست قهرمانی‌مان را مدیون او هستیم؛ اما باید اعتراف کنم هیچ‌وقت با سیستم سه‌دفاعه راحت نبودم.

قهرمانی در لیگبرتر پس از کنار آمدن با سیستم دفاع سه نفره‌ی کونته
  •  در بازی ۷۱۷ و آخرین بازی برای چلسی، در دقیقه ۲۶ مقابل ساندرلند با گارد افتخار از زمین خارج شدی. چطور این لحظه برنامه‌ریزی و هماهنگ کردید؟

ما بازی فینال جام حذفی مقابل آرسنال را پیش رو داشتیم و می‌دانستم در آن مسابقه قرار نیست در ترکیب اصلی باشم، ازاین‌رو خیلی مهم بود گری کیهیل و داوید لوئیز پیش از فینال کنار هم به هماهنگی برسند. در آخرین بازی لیگ و در استمفوردبریج، آنتونیو (کونته) به من گفت خودت انتخاب کن چقدر بازی کنی: کل ۹۰ دقیقه، چند دقیقه پایانی یا هر زمانی که خواستی، چون آخرین بازی توست. من تصمیم گرفتم دقیقه ۲۶ که شماره پیراهنم بود زمین را ترک کنم، تا گری و داوید هم بتوانند بیشتر با یکدیگر بازی کنند.

در مورد هماهنگی برای این لحظه: به‌عنوان کاپیتان تیم، قبل از بازی با داور دیدار می‌کنی. جردن پیکفورد، کاپیتان ساندرلند، هم آمد. به او تصمیم را توضیح دادم و از او درخواست کردم با تیمش هماهنگ کند تا اگر توپ را در اختیار داشتند آن را در دقیقه ۲۶ بیرون بزنند، تأکید کردم حتماً دقیقه ۲۶. جردن قبول کرد و واقعاً خیلی هم کمک کرد. تقریباً دقیقه ۲۵ بود که توپ به او برگشت، او مدتی توپ را نگه داشت، به ساعت نگاه کرد و منتظر دقیقه ۲۶ ماند، بعد توپ را به بیرون زد. گری کیهیل به‌جای من وارد شد و من با تشویق ایستاده و گارد افتخار بازیکنان از زمین خارج شدم. واقعاً لحظه خاص و فراموش‌نشدنی‌ای بود.

  • بعد از جدایی از چلسی در سن ۳۶ سالگی، به استون ویلا رفتی و تیم را تا فینال پلی‌آف چمپیونشیپ رساندی اما مقابل فولام شکست خوردید. از آن تجربه بگویید؟

ترک چلسی و پوشیدن پیراهن یک باشگاه دیگر واقعاً حس عجیبی داشت. چند جلسه تمرین اول با یک تیم متفاوت خیلی برایم غریب بود. بااین‌حال استون ویلا را دوست داشتم. به‌خوبی جا افتادم و استیو بروس هم با من فوق‌العاده رفتار کرد. عاشق «بروسی» هستم! او به‌عنوان مربی، واقعاً آن‌طور که باید اعتبار نمی‌گیرد. باختن فینال پلی‌آف واقعاً ضربه سختی بود، چون چنین بازی‌هایی می‌توانند سرنوشت یک باشگاه را برای همیشه تغییر دهند. خوشبختانه چند ماه بعد به‌عنوان دستیار دین اسمیت برگشتم و کار مربیگری را ادامه دادم. نقشی هم در جذب تامی آبراهام به‌صورت قرضی به ویلا داشتم و همین باعث شد احساس کنم حضورم مفید بوده است.

  • هنوز هم رویای مربیگری را در سر دارید؟

سه سال در استون ویلا مربیگری کردم، ابتدا در چمپیونشیپ و بعد یک سال در لیگ برتر. احساس کردم وقتش رسیده مسیر خودم را دنبال کنم. با باشگاه‌های مختلف وارد مذاکره می‌شدم، گفت‌وگوهای خوبی هم داشتیم، ولی در پایان می‌گفتند چون تجربه مدیریت به‌عنوان فرد اول را ندارم، انتخابت نمی‌کنیم. این موضوع واقعاً ناراحت‌کننده بود. یکی دو بار تحملش می‌کنی اما بعد دلزده‌ات می‌کند.

تا آستانه قبول شغل سرمربیگری ساندرلند پیش رفتم اما آن‌ها تصمیمشان را عوض کردند و جداً افسرده‌ام کردند. به همین دلایل فکر کردم بهتر است چند وقتی کنار بکشم. مدتی هم در آکادمی چلسی بودم و به جوان‌ترها کمک کردم. الان حسابی از ورزش پدل، گلف و در کنار خانواده بودن لذت می‌برم. رویایم هنوز این است که روزی سرمربی چلسی شوم. آیا بدون کار کردن در سطوح پایین‌تر چنین شانسی به دست می‌آورم؟ احتمالاً نه. اما فعلاً در شرایط خوبی هستم و از زندگی‌ام راضی‌ام.

جنجال و مناقشه در داخل و خارج از میدان

در سال ۲۰۱۰، رسانه‌ها گزارش دادند که جان تری با ونسا پرونسِل، همسر سابق وین بریج، هم‌تیمی سابقش در چلسی و تیم ملی انگلیس رابطه داشته است. زمانی که وین بریج و ونسا از هم جدا شده بودند، این رابطه اتفاق افتاده بود، اما خبر علنی شدن این رابطه بازتاب زیادی در رسانه‌ها و فوتبال انگلیس داشت.

اما یکی از جنجالی‌ترین بخش‌های ماجرا این بود که ظاهراً رابطه تری و پرونسِل زمانی آغاز شده بود که هنوز وین بریج و همسرش به‌طور رسمی از هم جدا نشده بودند، گرچه گفته می‌شد رابطه آن‌ها رو به پایان بوده است. بااین‌حال، هنوز به‌طور قانونی طلاق نگرفته بودند و با هم یک فرزند کوچک داشتند.

این موضوع باعث شد وین بریج از بازی برای تیم ملی انصراف بدهد و هرگز حاضر نشد در تیم ملی کنار جان تری بازی کند؛ و رابطه شخصی و حرفه‌ای او با جان تری کاملاً از بین رفت.

افشای این رابطه در رسانه‌ها تأثیرات زیادی داشت. وین بریج بعد از این موضوع همچنین، زمانی که منچسترسیتی و چلسی مقابل هم قرار گرفتند، در آغاز بازی از دست دادن با تری سر باز زد. این صحنه بسیار خبرساز شد.

در نتیجه فشار افکار عمومی و واکنش بازیکنان و جامعه فوتبال و جنجال زیادی که پیرامون رهبری و کاپیتانی تری در تیم ملی ایجاد شده بود، در نهایت باعث شد فابیو کاپلو (سرمربی وقت انگلستان) بازوبند کاپیتانی تیم ملی را از جان تری بگیرد تا فضا در تیم ملی آرام‌تر شود. این ماجرا تصویر جان تری را نزد خیلی‌ها در فوتبال انگلیس خدشه‌دار کرد و سال‌ها در رسانه‌ها مورد بحث بود.

اتفاقی که بین جان تری و آنتون فردیناند، برادر ریو فردیناند بازیکن سابق منچستر یونایتد افتاد، در جریان یک مسابقه لیگ برتر بین چلسی و کوئینز پارک رنجرز (QPR) در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۱۱ رخ داد.

در طول بازی، فردیناند ادعا کرد جان تری به او توهین نژادپرستانه کرده است. دوربین‌های تلویزیونی تصاویری را ضبط کردند که به نظر می‌رسید تری در حال گفتن عبارتی توهین‌آمیز به سمت فردیناند است و همین موضوع باعث مطرح شدن اتهامات توهین نژادی شد.

مشکل بالا گرفت و در ادامه، پلیس تحقیقاتش را آغاز کرد و تری متهم به استفاده از زبان توهین‌آمیز نژادی شد. در جولای ۲۰۱۲، دادگاه جان تری را به دلیل عدم وجود مدارک کافی برای اثبات جرم، بی‌گناه اعلام کرد. ختم غائله نشد و پس از پایان مراحل دادگاهی، اتحادیه فوتبال انگلیس (FA) تحقیقات مستقلی انجام داد.

اتحادیه فوتبال انگلستان، تری را به استفاده از الفاظ توهین‌آمیز و مرتبط با نژاد و رنگ محکوم کرد. جریمه او چهار جلسه محرومیت و جریمه ۲۲۰ هزار پوندی بود. استاندارد مدرک در بررسی اتحادیه فوتبال نسبت به دادگاه‌های عالی پایین‌تر است. و این باعث ایجاد تنش میان بازیکنان شد و تأثیر قابل‌توجهی بر فوتبال انگلیس گذاشت، از جمله اینکه تری از کاپیتانی تیم ملی انگلیس کنار گذاشته شد.

پیشنهادی باخبر