نگاه سیاست‌خارجی ترامپ به ایران

«جیسون کاستیلو» استاد دانشگاه تگزاس در مطلبی به بررسی سیاست دولت آینده ترامپ می پردازد و معتقد است که تعدد نگاه ها مختلف در افرادی که او در دولت دوم خود به کار خواهد گرفت تحلیل سیاست خارجی او را سخت خواهد کرد.

نگاه سیاست‌خارجی ترامپ به ایران

«جیسون کاستیلو» استاد دانشگاه تگزاس در مطلبی به بررسی سیاست دولت آینده ترامپ می پردازد و معتقد است که تعدد نگاه ها مختلف در افرادی که او در دولت دوم خود به کار خواهد گرفت تحلیل سیاست خارجی او را سخت خواهد کرد.

به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، «جیسون کاستیلو» استاد دانشگاه تگزاس در مطلبی به بررسی نگاه احتمالی دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب آمریکا در دولت آتی این کشور پرداخته است. در این مطللب که در اندیکشده «رند» متشر شده آمده است: بسیاری درباره دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب آمریکا گفته می‌شود او یک آدم انزواطلب است. منتقدان معتقدند که ترامپ استراتژی دیرینه آمریکا در تعامل عمیق را که خواستار ارتقا و حمایت از نظم جهانی لیبرال با قدرت اقتصادی و نظامی ایالات متحده است دنبال نمی‌کند.

گروه‌هایی من جمله از درون حزب جمهوری‌خواه وجود خواهند داشت که خواستار کاهش رویکرد نظامی آمریکا در قبال اروپا و خاورمیانه هستند.اما ترامپ انزوا طلب نیست بلکه درباره تاثیر افرادی که در دولت دوم او حضور دارند و خواستار رویکرد محدودتر ایالات متحده به تحولات جهان هستند اغراق می‌شود. البته حتما گروه‌هایی بخصوص در درون حزب جمهوری‌خواه وجود خواهند داشت که خواستار کاهش رویکرد نظامی آمریکا در قبال اروپا و خاورمیانه هستند اما برای متقاعد کردن دولت برای اتخاذ چنین پیشنهادهایی با یک نبرد دشوار روبرو خواهند بود. ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود به دور از انزواطلبی بود، در حالی که او مطمئناً برخی از عناصر لیبرال دولت‌های قبلی را کنار گذاشت، اما نقش ایالات متحده را در امور امنیتی در سراسر جهان به میزان زیادی کاهش نداد.

او رقابت با چین را چه در حوزه اقتصادی و چه در حوزه نظامی پذیرفت و همچنین سیاست فشار حداکثری در مورد ایران را دنبال کرد و توافقی را که به دقت برای محدود کردن برنامه هسته‌ای تهران طراحی شده بود کنار گذاشت. ترامپ همچنین هزینه‌ و فعالیت‌های نظامی در اروپا را برای اطمینان بخشی به اروپا و آرام کردن متحدان نگران آمریکا افزایش داد.

به طور گسترده‌تر، بسیاری از درون حزب جمهوری‌خواه همچنان به استراتژی تعامل عمیق متعهد هستند، آن‌ها می‌خواهند ایالات متحده تامین‌کننده امنیت در هر یک از مناطق اصلی آسیای شرقی، اروپا و خاورمیانه باقی بماند. نامزدهای بالقوه برای پست های کلیدی سیاست خارجی در دولت دوم ترامپ شامل تندروهایی هستند که از دخالت نظامی ایالات متحده در این مناطق نیز حمایت می کنند.

ترامپ با برخی فشارهای متقابل برای تغییر رویکرد از جمله از درون حزب جمهوری خواه در دوره دوم ریاست جمهوری خود، مواجه است.

با این حال، ترامپ با برخی فشارهای متقابل برای تغییر رویکرد از جمله از درون حزب جمهوری خواه در دوره دوم ریاست جمهوری خود، مواجه است. برخی از محافظه کاران هستند که از یک استراتژی جایگزین که خواهان خویشتن داری بیشتر آمریکا در امور بین المللی است حمایت می کنند و از ایالات متحده می خواهد که حداکثر، تامین کننده امنیت، در یک یا چند منطقه باشد. این باور وجود دارد که ایالات متحده نمی تواند به طور واقع بینانه، تعامل عمیق را حفظ کند، زیرا همانطور که سایر قدرت های بزرگ در تاریخ تجربه کرده اند، سلامت اقتصاد کشور را به خطر می اندازد و همچنین آمریکا را در معرض درگیری های متعدد در خارج از کشور قرار می دهد. بنابراین، این «بازدارنده‌ها» از ایالات متحده می‌خواهند که سیاست خارجی خود را با حل و فصل اختلافات با دشمنان خود، کاهش حضور نظامی، کاهش برخی از تعهدات خود در ائتلاف های موجود و بالا بردن سطح استفاده از زور، پایدارتر کند.

ترامپ گاهی اوقات خواست خود برای سیاست بازدارنده را بیان یا اتخاذ کرده است و این موضوع این احتمال را افزایش می دهد که چنین گروه هایی در آینده تأثیرگذار زیادی بر سیاست خارجی آمریکا داشته باشند. به عنوان مثال، ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود، از باری که متحدانش بر آمریکا تحمیل می کردند انتقاد کرد و خروج از افغانستان را رقم زد. اخیراً، او تردید بازدارنده‌ها در مورد کمک‌های بی‌قید و شرط به کیف را تکرار کرده و از ایالات متحده خواسته است تا از نفوذ خود برای پایان دادن به جنگ بین اوکراین و روسیه استفاده کند.

بازدارنده‌های محافظه‌کار احتمالاً بیشترین تأثیر را بر سیاست‌های اروپا و خاورمیانه خواهند داشت، جایی که از حمایت واقع‌گرایان سیاست خارجی و همچنین برخی از چپ‌ها برخوردار خواهند بود.

در این زمینه، بازدارنده‌های محافظه‌کار احتمالاً بیشترین تأثیر را بر سیاست‌های اروپا و خاورمیانه خواهند داشت، جایی که از حمایت واقع‌گرایان سیاست خارجی و همچنین برخی از چپ‌ها برخوردار خواهند بود. اما این یک شمشیر دولبه از نظر تأثیرگذاری بر هر دولتی از جمله ترامپ است. از یک سو، راه های متعددی برای مهار وجود دارد که ریشه در اصول واقع گرایانه، محافظه کارانه و مترقی دارد. به‌طور خلاصه، واقع‌گرایان استدلال می‌کنند که تعامل عمیق با افزایش بیش از حد ایالات متحده و توازن سایر کشورها در برابر آن، معکوس بوده است. محافظه‌کاران مخالف تعامل عمیق هستند زیرا فکر می‌کنند که حاکمیت آمریکا را واگذار می‌کند یا به اینکه نظامی‌گری آمریکا، آزادی‌های مدنی را تهدید می‌کند، مالیات‌ها را افزایش می‌دهد یا مسئولیت‌پذیری زیاد، کار دولت را بسیار سخت می‌کند.

مترقی‌ها معتقدند که تعامل عمیق، بی عدالتی را تداوم می بخشد و از ابزارهای نظامی برای مشکلاتی استفاده می کند که برای آنها راه حل های جایگزین وجود دارد. با در نظر گرفتن جنگ‌های شکست‌خورده در عراق و افغانستان به‌عنوان حضور آمریکا در درگیری های گسترده، بازدارنده‌های واقع‌گرا، محافظه‌کار و مترقی همگی دلایلی برای حمایت از اصلاح مسیر سیاست خارجی آمریکا دارند که با پیشنهاد درگیری نظامی کمتر کاخ سفید در خاورمیانه شروع می شود. اغلب بازدارنده ها همچنین خواستار عقب نشینی تدریجی ایالات متحده از اروپا هستند، اگرچه برخی از ترقی خواهان در مواجهه با تجاوزات اخیر روسیه نظر متفاوتی دارند.

به دلیل وجود نگاه های متعدد، رسیدن به اجماع را در برخی موارد سخت می کند. این امر در استراتژی ایالات متحده در اقیانوس هند و اقیانوس آرام مشهودتر از سایر موارد بوده است.

از سوی دیگر به دلیل وجود نگاه های متعدد، رسیدن به اجماع را در برخی موارد سخت می کند. این امر در استراتژی ایالات متحده در اقیانوس هند و اقیانوس آرام مشهودتر از سایر موارد بوده است. برخی از بازدارنده‌ها نگران خطر فزاینده جنگ قدرت‌های بزرگ و همچنین سیاست هایی باعث افزایش رقابت آمریکا و چین و ایجاد مانع همکاری های میان دو کشور در چالش‌هایی جهانی مانند تغییرات آب و هوایی می‌شود، هستند. اما بسیاری از واقع‌گرایان و محافظه‌کاران این دیدگاه را ندارند. آنها به طور فزاینده ای نسبت به ظهور چین محتاط هستند و معتقدند که اگر چین به یک هژمون منطقه ای تبدیل شود و مانند ایالات متحده بر نیمکره غربی و آسیای شرقی مسلط شود، می تواند تهدیدی برای موازنه قدرت و آمریکای باشد. بنابراین، حتی برخی از بازدارنده ها از استراتژی ایالات متحده برای درگیری عمیق در اقیانوس هند و اقیانوس آرام حمایت می کنند.

با بازگشت به دوران ریاست جمهوری ترامپ، غرایز بزرگ استراتژیک رئیس جمهور منتخب در هم آمیخته است. «اول آمریکا» ممکن است به این معنا باشد که ترامپ منافع ایالات متحده را بر منافع دیگران مقدم خواهد داشت، اما این لزوماً به این معنا نیست که او دائماً از خویشتن داری استقبال خواهد کرد. او با فشار از دو سمت برای دخالت بیشتر در دفاع از اسرائیل، افزایش حمایت از اوکراین به طوری که بتواند در مذاکرات با روسیه دست برتر را به دست آورد و افزایش فشار برای مهار چین، مواجه خواهد شد.

چنین استدلال هایی احتمالاً با علایق خود ترامپ در قبال ایستادگی و پیشبرد یک معامله سخت، طنین انداز خواهد شد. با این حال، تمایلات متقابل ترامپ برای مطالبه بیشتر از متحدانمان و نگرانی او در مورد منحرف کردن منابع از مشکلات داخلی، فضایی را برای کسانی ایجاد می کند که از تغییرات استراتژیک حمایت می کنند. آنها احتمالاً بهترین چشم انداز را برای تأثیرگذاری بر استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه و اروپا خواهند داشت، جایی که می توانند با صدایی متحد به نفع خویشتن داری آمریکا در مسائل بین المللی نگاه خود را به کرسی بنشانند.

 

پیشنهادی باخبر