به گزارش ایسنا، «سید رسول موسوی» در مقالهای در «هلسینکی تایمز» فنلاند با عنوان «اروپا و آینده افغانستان» نوشت: در حالی که اروپا در شوک سخنرانی «دی. جی ونس» معاون رئیسجمهور ایالات متحده در کنفرانس امنیتی مونیخ، مکالمه تلفنی ترامپ و پوتین و بالاخره مذاکرات ۱۸ فوریه وزرای خارجه ایالات متحده و روسیه در ریاض بهسر می برد صحبت کردن در مورد افغانستان، خیلی آسان نیست اما فکر میکنم ضروری باشد.
نباید فراموش کنیم که ایالات متحده پیش از رفتار تک روانه اش در مورد اوکراین و کنار گذاشتن اروپا و اوکراین در شروع مذاکره با روسیه، چنین رفتاری را در مورد افغانستان هم داشته است. امریکا در دوحه با طالبان مذاکره کرد و خود تصمیم گرفت که نیروهایش را از افغانستان خارج کند و با این تصمیم خود کشورهای اروپایی و ناتو که ۲۰ سال در کنار امریکا در افغانستان جنگیده بودند بدون شنیدن هرگونه توضیحی از جانب ایلات متحده، مجبور شدند نیروهایشان از افغانستان فرا بخوانند.
اتفاقِ افتاده برای کشورهای اروپایی که نمیتوانند پاسخ درستی به افکار عمومی خود درباره دلیل شرکت در جنگ افغانستان - که نتیجه آن به قدرت رسیدن طالبانی بود که قبلا برای ساقط کردن آن نیرو اعزام کرده بودند- باعث شده علاقه به پیگیری تحولات افغانستان درمراکز تصمیم گیری و مطالعاتی اروپا به حداقل برسد.
مشغول شدن اروپا به جنگ اوکراین نیز در به حاشیه راندهشدن توجه به افغانستان در اروپا تاثیر تعیین کنندهای داشته است. البته اگر اروپا به آنچه در افغانستان رخ داد توجه بیشتری داشت و به دلایل شرکت خود در جنگ توجه و خروج نیروهایش از افغانستان را آسیبشناسی میکرد، شاید در چگونگی همراهی ایالات متحده در جنگ اوکراین با احتیاط بیشتری عمل میکرد.
موضوع تصمیم یک جانبه ایالات متحده در شروع مذاکرات با روسیه بدون اوکراین و اروپا و خروج از افغانستان که منجر به سقوط دولت غربگرای «اشرف غنی» و به قدرت رسیدن مجدد طالبان شد تنها موارد از اقدامات یکجانبه امریکا نیست بلکه موارد مهم دیگری مانند خروج یک جانبه آمریکا از توافق فعالیتهای هستهای ایران (برجام) را میتوان نام برد که تشریح آنها کانون بحث این یادداشت نیست.
به عنوان کسی که بیش از ۳۰ سال در موضوع افغانستان کار اجرایی و مطالعاتی داشتهام، معتقدم که افغانستان در شرایط خاصی بهسر میبرد و لازم است مورد توجه کشورهای اروپایی و در درجه اول مورد توجه اتاقهای فکر اروپایی قرار گیرد و اگر این توجه صورت نگیرد در آیندهای نه چندان دور کشورهای اروپایی با آثار مختلف تحولات افغانستان در داخل مرزهای خود مواجه خواهند شد.

ابتدا لازم است نگاهی کلی به شرایط موجود در افغانستان بیندازیم و ببینیم شرایط جاری در افغانستان چگونه است:
- بیش از سه سال از حکومتداری طالبان میگذرد؛
- طالبان بر سراسر کشور سیطره دارد و در برقراری امنیت داخلی نسبتا موفق بوده است؛
- نیروی سیاسی یا نظامی متشکلی که حکمرانی طالبان را تهدید جدی کند در حال حاضر وجود ندارد؛
- با ممنوعیت کشت خشخاش در مبارزه با مواد مخدر سنتی موفقیت نسبی داشتند اما جایگزینی تولید و قاچاق مواد مخدر صنعتی شرایط جدیدی را در موضوع قاچاق موارد مخدر ایجاد کرده است؛
- طالبان تمام صحبتهای دوران مذاکرات در مورد حکومت فراگیر و مشارکت سایر اقوام در حکومت، تحصیل دختران، حقوق زنان و... و. را فراموش کرده و به دوران حکومتداری دهه ۹۰ خود بازگشته است؛
- حکومت و حکمرانی انحصاری بر اساس فقه حنفی با قرائت خاص و اتکا بر قومیت پشتون دارد؛
- در سطح بینالمللی و منطقه درباره چگونگی کار با طالبان اجماعی وجود ندارد؛
- کشورهای مختلف از مقامات طالبان که توسط شورای امنیت سازمان ملل تحریم شدهاند پذیرایی می کنند؛
- در قزاقستان و قرقیرستان طالبان ار لیست سازمانهای تروریستی خارج شده و در روسیه هم در حال خارج شدن است؛
- شورای امنیت سازمان ملل حضور داعش، القاعده و دیگر گروههای تروریستی در افغانستان را تائید کرده است؛
- سازمان ملل طالبان را متهم به نقض سیستماتیک حقوق بشر کرده است.
- دادستان دادگاه کیفری بینالمللی درخواست دستگیری رهبر و قاضی القضات طالبان را داده است.
- فجایع طبیعی مانند خشکسالی، زلزله و سیل (سیل سنگین می سال گذشته با ۲۲۵ کشته و تخریب ۲۸۰۰ خانه) در افغان همچنان فاجعه آفرین است؛
- بازگشت پناهندهها و مهاجرین به افغانستان بحران آفرین است؛
- امنیت غذایی به شدت وخیم شده و بر اساس آمارهای موجود بیش از نیمی از جمعیت افغانستان به درجات مختلف تحت تاثیر قرار داده است.

با توجه به شرایط فوق برای آینده طالبان در افغانستان سه سناریو میشود، تصور کرد:
سناریوی اول : تثبیت طالبان و ادامه وضع وضع موجود
سناریوی دوم : تغییر در شیوه حکمرانی (تغییر رفتار – حکومت مشارکتی – حکومت فراگیر)
سناریوی سوم : تغییر رژیم سیاسی (شورش- جنگ داخلی – مداخله خارجی)
در سناریوی اول طالبان احتمال شناسایی بینالمللی، طالبان خیلی ضعیف است و در نتیجه بیثباتی افغانستان هم به جهت بینالمللی هم به جهت داخلی (مسایل گروههای قومی – زنان – تحصیل دختران -... ) ادامه مییابد. نگرانی جامعه جهانی و کشورهای منطقه از حضور نیروهای تروریستی در افغانستان باعث ادامه عدم همکاریهای جامع با این کشور میشود. البته باید توجه داشت که چنین وضعیتی نمیتواند پایدار باشد.
سناریوی دوم یعنی تغییر در شیوه حکمرانی به هر میزان و شرایطی که اوضاع داخلی افغانستان اجازه دهد مطلوب کشورهای منطقه است و به نظر می رسد جامعه جهانی هم از این سناریو حمایت کند زیرا در این حالت امنیت و همکاری در منطقه افزایش مییابد. به هر میزان که طالبان بتواند سایراقوام را در حکمرانی شریک سازد و شرایطی را آماده سازد که اقشار مختلف مردم افغانستان همبستگی بیشتری با حکومت احساس کنند ثبات جامعه افغانستان بیشتر میشود و همبستگی اجتماعی داخلی افغانستان موجب افزایش امنیت در مرزهای افغانستان با همسایگان میشود.
سناریوی سوم یعنی شورش یا جنگ داخلی و یا مداخله خارجی بدترین سناریو برای مردم افغانستان و منطقه است. جامعه جهانی و کشورهای منطقه منافعی در در جنگ داخلی افغانستان ندارند و بیثباتی افغانستان را موجب ناامنی در منطقه و افزایش تهدید تروریسم میدانند.
در جمع بندی میتوان نوشت که افزایش امنیت در منطقه رابطه مستقیمی با افزایش ثبات و امنیت در افغانستان دارد و ثبات افغانستان در گرو افزایش همبستگی اجتماعی، مشارکت اقوام و اقشار مختلف افغانستان در حکمرانی به شکلی که خود را شریک در اداره کشور احساس کنند. امنیت افغانستان در گرو همکاریهای منطقه ای است و همکاریهای منطقه ای با افغانستانی بیشتر ممکن میشود که مورد شناسایی بینالمللی قرار گرفته و تهدیدی از جانب افغاستان احساس ننمایند.

اروپا در مقابل افغانستان سه گزینه دارد :
اول : رفتن به سمت یافتن گروههای مخالف طالبان به منظور تغییر رژیم طالبان؛
دوم : منزوی سازی طالبان و سیاست صبر و انتظار تا در آینده پنجرهای باز شود؛
سوم : همکاری با کشورهای منطقه و همسایه افغانستان در تعامل با طالبان در راستای عملی ساختن سناریوی دوم فوق الذکر یعنی کمک به تغییر رفتار و شیوه حکمرانی طالبان در داخل.
اروپا عملا امکان انتخاب گزینه اول را ندارد. عدم وجود ظرفیتهای لازم در اروپا، شرایط حاکم بر افغانستان، عدم وجود اپوزسیون قوی و متشکل و بالاخره محیط منطقه ای افغانستان اجازه چنین سیاستی را به اروپا نمیدهد.
منزوی سازی افغانستان هم در عمل ممکن نیست و تجربه دور اول حکمرانی طالبان در دهه ۹۰ نشان می دهد که نتیجه منزوی سازی افغانستان حادثه ۱۱ سپتامبر بود.
بنابراین میتوان گفت برای اروپا خوب است باب همکاری را با کشورهای منطقه و همسایه افغانستان که راهبرد تعامل با طالبان را برگزیدهاند انتخاب کرده و سیاست مستقل اروپایی را در مقابل افغانستان تعریف و اجرا کند.
انتهای پیام