داستان یک برند محبوب

از محمدرضا پهلوی که به دنبال خرید سهام کارخانه مرسدس‌بنز بود گرفته تا محمدرضا رفیق‌دوست رئیس سابق بنیاد مستضعفان و نیز شرکت ایران‌خودرو. اتومبیلی که زمانی قرار بود به تاکسی‌ در تهران تبدیل شود؛ اما در نهایت میدان را به پژو واگذار کرد. در این مستند سرگذشت ۸۰ ساله این اتومبیل در ایران طی مصاحبه با شخصیت‌های دست‌اندرکار و استفاده از تصاویر آرشیوی و عکس‌های دیده نشده باحال و هوایی طنازانه و البته زبان نیش و کنایه به تصویر کشیده شده است. بنز ایرانی یک موضوع را نیز دستمایه خود قرار داده است: «دوگانه ساده زیستی-پیشرفت در دهه شصت و هفتاد». دورانی که در آن بنز مظهر تجمل بود و پیکان مظهر ساده‌زیستی!

فیلم مستند را «فیلم حقیقی» یا «فیلم حقایق» هم می‌نامند. فیلمسازان در چنین آثاری همواره به دنبال تفسیر خلاق از امر واقعی هستند و اغلب آثار تولیدی در حوزه مستند نخبه‌گرا تلقی می‌شوند اما مستند بنز ایرانی اثری عامه‌پسند و قابل فهم برای مخاطب عام است که نه تنها خبری از محتوای سنگین و اطلاعات آماری در آن نیست بلکه با حجم فراوانی از تصاویر و عکس‌های جذاب و بریده جراید جالب توجه و در کنار موسیقی کنجکاوی‌برانگیزش مخاطب را با خود همراه می‌کند. فیلم از این حیث نزدیکی فراوانی به تعریف امروزی مستند دارد که عبارت است از «شکل و معنا دادن به واقعیت با استفاده از فنون بیانی سینما».

مسائل و موضوع‌های اقتصادی- سیاسی جذابیت خاصی برای مردم دارد. علت این مساله هم این است که سیاست در ایران همه چیز از جمله اقتصاد را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و گاه از دل موضوعی ساده و اقتصادی، اتفاق‌هایی عجیب و پیچیده رخ می‌دهد. 

«بنز» هم یکی از مصداق‌های این اتفاق‌های عجیب و غریب است. در همه جای دنیا این برند محصولاتی را نمایندگی می‌کند که سخت‌جان هستند و سال‌ها زیر دست مصرف کننده دوام می‌آورند. محصولاتی که ظرافت و زیبایی تولیدات ایتالیایی را ندارند و در اغلب موارد شکل و شمایل ظاهری آنها زمخت و عبوس است اما زمانی که وارد محیط زندگی و کار ما می‌شوند، به سختی از آن خارج می‌شوند! مثال بارز آن‌ هم سواری‌های گازوئیلی آبی رنگی هستند که سال‌ها وظیفه جابه‌جایی مسافر بین تهران و شمال کشور را بر عهده داشتند. 

طبق آنچه در این مستند بیان شده، پیش از انقلاب محمد رضا شاه در دو سفری که به آلمان دارد؛ به دنبال کسب مجوز تولید این اتومبیل در ایران و خرید کارخانه بنز است اما آلمانی‌ها در هر دو مرتبه با این درخواست مخالفت می‌کنند و در نهایت ایران صرفا وارد کننده بنز باقی می‌ماند. در این مستند به مطلبی که سال‌ها در فرهنگ شفاهی ایران مطرح بوده پاسخ داده شده است. 

آن مطلب این است: آیا خانواده محمدرضا پهلوی مالکیتی بر کارخانه بنز دارند؟ پاسخ مستند به این سوال خیر است!

داستان مستند بنز ایرانی زمانی جالب می‌شود که به مقطع پس از انقلاب می‌رسد. با تغییرات سیاسی رخ داده شده در جامعه بنز دیگر نه محصولی بادوام بلکه کالایی اشرافی است که دارنده آن در تقابل با جامعه قرار دارد! رضا نوروززاده نماینده اسبق مجلس در این فیلم طرح چنین نگرش‌هایی را ناشی از وجود تفکرات چپ در میان برخی انقلابیون می‌داند.

موضوعی که سبب می‌شود حتی نمایندگان مجلس نیز از بنزهای ضد گلوله دوری کنند و در نهایت آنگونه که شادروان احمد توکلی در این مستند بیان کرده؛ این مساله سبب آسان شدن ترور مسوولان توسط منافقین می‌شود! در نهایت هم با گسترش ترورها مجددا بنزهای ضد گلوله به میدان می‌آید تا حفاظت از جان مسوولان را ممکن کند. 

استادی درخصوص علاقه خود به موضوع‌های اقتصادی می‌گوید: اقتصاد پیوندی مستمر با زندگی مردم دارد و پرداختن به موضوع‌های اینچنینی باعث می‌شود توجه بخش عمده‌ای از مردم به آن اثر جلب می‌شود. در این موضوع نیز عنصری دراماتیک و کنجکاوی برانگیز وجود داشت و آن هم این بود که چرا اتومبیل بنز در ایران تولید نشد؟ مساله‌ای که طی چند دوره زمانی مختلف دلایل گوناگونی داشت. 

مطابق آنچه در این فیلم شرح داده شده، در مرتبه اول - سال ۱۳۶۹- مذاکره‌ای از سوی محسن رفیق دوست رئیس اسبق بنیاد مستضعفان با کمپانی بنز انجام می‌شود که با وجود موافقت بنز با تولید این اتومبیل در ایران، از آنجا که بنیاد مستضعفان قصدی برای تولید نداشته و صرفا به دنبال اخذ این امتیاز و فروش آن بوده، این طرح به نتیجه نمی‌رسد هرچند در روایت فیلم اعلام شده که بنیاد این عدم تولید را به گردن رسانه‌های منتقد و حتی نمایندگان مجلس انداخته و روایتی دیگر از این واقعه ارائه کرده که با واقعیت همخوان نیست. 

مرتبه دوم سال ۱۳۸۴ است که آزادسازی واردات خودرو از سوی دولت، تولید این اتومبیل را در ایران از صرفه اقتصادی خارج می‌کند. در مرتبه سوم نیز روی کار آمدن ترامپ و خروج از برجام در سال ۱۳۹۷ باعث توقف همکاری شرکت‌های خودروسازی از جمله بنز با ایران می‌شود. 

فیلم در تحلیل نهایی خود به این مساله اشاره دارد که در ایران غلبه موضوع‌های سیاسی اجازه رشد و مدرن شدن به صنایع را نمی‌دهد و صرفا موانع بیرونی مانع رشد اقتصادی نیست بلکه موانع داخلی هم موثر است. مثلا اینکه مجموعه‌ای اقتصادی به جای خدمت به جانبازان به سراغ واردات کراوات و تولید اتومبیل می‌رود، فاصله گرفتن آن مجموعه از وظایف خود و در عین حال تنگ کردن جای بخش خصوصی و حتی بخش دولتی در این حوزه است. 

این مذاکره در شرایطی رخ داده که وزیر وقت صنایع نیز به آلمان رفته تا برای تولید بنز مذاکره کند! جالب تر اینکه در داخل کشور حتی نمایندگان مجلس از مذاکره بنیاد مستضعفان با کمپانی بنز خبر ندارند!

در این فیلم چهره‌هایی همچون احمد توکلی، سیدرضا نوروززاده، محمدرضا نعمت‌زاده، محمدرضا یزدانی خرم، محسن محمدی معین، محمدصادق نصرت‌لو، سهیلا بیگلرخانی، آدریان مشایخی و شهریار میکائیلی درباره فراز وفرود‌های این برند در ایران حرف زده‌اند. 

داریوش کاردان هنرمند پیشکسوت گوینده گفتار متن است و با لحنی جدی، متن طنز‌آمیز فیلم را گفته است و این مساله به یکی از جذابیت‌های مهم فیلم تبدیل شده است.