او ادامه میدهد: «همه اینها نشان میدهد که به دلایل شرایط خاص کشورمان و به سر بردن در التهاب ازجمله به دلیل سایه جنگ چیزی شبیه مرگ مولف اتفاق افتاد؛ مولف همزمان با نوشته به دنیا میآید، او قبل از نوشته وجود نداشته و بعد از آن نیز به وجود خود ادامه نخواهد داد.اینجا دیگر اهمیتی نداشت که قصد اولیه چه بوده است. کنسرت همایون شجریان از طرف جریانهای مخالف به همراهی با وضعیت و ساختوپاخت با قدرت تعبیر شد و عدهای در داخل و گروهی در خارج، معتقد بودند جریان مخالف میخواهد جلوی شادی مردم را بگیرد. فردی چون همایون شجریان قطعا متوجه این حجم از فشار اجتماعی و سیاسی شدید بوده است. با این حساب، اگر من به جای او بودم زیر بار برگزاری کنسرت در این شرایط نمیرفتم.»
از جلال سمیعی میپرسیم آیا چنین شکافهای عمیق و دوقطبیها و چندقطبیهای شدیدی تنها در فضای شبکههای اجتماعی فارسی وجود دارد یا چیزی جهانی است و آیا می توان گفت نبود زمینهای برای ابراز نظر و شنیده شدن در واقعیت است که این وضعیت را بر شبکههای اجتماعی تحمیل کرده است؟ او پاسخ میدهد: «من برای توضیح این وضعیت از عبارت شکاف میان حوزه رسمی و حوزه غیررسمی استفاده میکنم. حوزه رسمی، چه رسمی داخل ایران و چه حوزه رسمی خارج از ایران، همواره روایتی را از جامعه ایران ارائه میدهند که هیچکدام از بازیگران حوزه غیررسمی در آن حضور ندارند. در حالی که حوزه غیررسمی بازیگرانی دارد که گاهی اوقات میتوانند در قالب کاربران ناشناس اما پرطرفدار تاثیرگذار باشند و حتی مسئلهای را از حوزه غیررسمی به حوزه رسمی بکشانند و تبدیل به مسئله حاکمیتش کنند. این شکاف البته در همه کشورهای دنیا وجود دارد و جریانهای مختلف قدرت در ساختار سیاسی اقتصادی و اجتماعی از آن به فشار اجتماعی تعبیر میکنند. اینجا اما جریانها ذینفود متعددی وجود دارند که با استفاده از هرآنچه حساسیتها را به خود جلب میکند توجه فضای مجازی را به خود میگیرند. در واقع از هر پدیدهای برای بیان حرفهای خود استفاده میکنند.»
به گفته جلال سمیعی تا وقتی ملغمهای از خشم و ابهام وجود دارد هر موضوعی میتواند تبدیل به آویزی برای جلب حساسیت مخاطب و در دست گرفتن اختیار پیامرسانی برای بیان روایتهای بیان نشده شود.
۲۴۲۲۴۲