خانم زینب موسوی ! از کسی که نماد فرهنگی یک کشور را مسخره میکند، انتظار فرهنگ عذرخواهی نداریم
عصر ایران ؛ موحد منتقم - مصاحبه تازه زینب موسوی در برنامه «رُک» از همان لحظهای که نشست و شروع کرد به توضیحدادن ماجرای شوخیاش با فردوسی یک تصویر روشن از بحران عجیبی بود که میان «کمدینبودن» و «فهمفرهنگی» در ایران شکل گرفته است.
او با اعتمادبهنفسی عجیب میگفت فکرش را نمیکرده یک شوخی اینقدر دردسر درست کند، بعد هم اضافه کرد که به هیچوجه بابت آن توهین عذرخواهی نمیکند؛ انگار مسئله فقط یک سوءتفاهم ساده بوده، نه تحقیر صریح بخشی از هویت فرهنگی این مردم.
حکایت غریبی از وضعیت وارونهٔ طنز و سلبریتیگری در ایران است؛ جایی که بعضیها برای خودشان حق کامل قائلاند میراثی هزارساله را تا مرز لودگی پایین بکشند، اما به محض نقد شدن، ناگهان تبدیل به قربانی آزادی بیان میشوند.
عجیبتر اینکه او تمام این ماجرا را «هجمه ملی» و «نفرت جمعی» توصیف میکرد، بیآنکه لحظهای فکر کند شاید مسئله از جای دیگری میآید: از خشم مردم نسبت به کسانی که بهجای نقد ساختارهای قدرت و بانیان مشکلات فعلی کشور، به کوتاهترین دیوار ممکن حمله میکنند.
مشکل اصلی اینجاست که موسوی خود را یک «تابوشکن» معرفی میکند اما تابوی اصلی را نه در قدرت، نه در سیاست، بلکه در فرهنگ جستوجو میکند؛ جایی که حمله به آن بیهزینهتر است.
اینکه فردی نتواند با کوچکترین جرأت درباره خطوط قرمز واقعی حرف بزند و بهجایش سراغ فردوسی و شاهنامه برود، اسمش تابوشکنی نیست، حداکثر یک تلاش بیرمق برای دیدهشدن است.
او در مصاحبهاش از فشار روانی، از ۲۴۰۰ کامنت فحش، از شبهایی که همسرش کامنتها را پاک میکرد، از منفورشدن، از فروپاشی درآمد و ممنوعیت فعالیت حرف زد؛ اما لحظهای به این فکر نکرد که شاید ریشه عصبانیت مردم، «نفرت کور» نبود، بلکه دفاع غریزی از چیزی بود که سالهاست تنها نقطه مشترک و سنگر هویت یک ملت شده است.

جالبتر اینکه موسوی در همان گفتوگو ادعا میکرد قصدش نزدیککردن نسل جوان به شاهنامه بوده. این ادعا بیش از آنکه جدی باشد، یک شوخی جدید است. هیچکس با لودگی و تحقیر یک نماد فرهنگی، پلی به ادبیات کلاسیک نمیسازد. وقتی کسی حتی در سادهترین سطح، حد و مرز طنز و توهین را نمیشناسد،
طبیعی است که نتیجه کارش از «معرفی شاهنامه» فاصله بگیرد و وارد منطقهای شود که اسمش فقط «مسخرهکردن» است. مردم هم دقیقاً همین را فهمیدند و واکنش نشان دادند؛ نه از روی تعصب افراطی، بلکه از روی فهمی ابتدایی از احترام به داشتههایشان.
از آن بامزهتر ادعای «تمدنسازی» است. تمدن مگر با دو تا فحش و چند تا شوخی دمدستی ساخته میشود؟ تمدن را مردم میسازند، پژوهشگر میسازد، هنرمند جدی میسازد؛ نه کسی که تا دیروز تمام سرمایهاش چند شوخی جنسی بود و امروز ناگهان نقش مصلح فرهنگی گرفته است.
در بخشهای دیگر مصاحبه هم با اصرار عجیبی میگفت که جامعه، زن کمدین را پس میزند. اما مشکل اینبار هرگز جنسیت نبود. مردم با فحشدادن، سطحیکاری و تحقیر مشکل داشتند، نه با زنبودن یا شوخیکردن.
جامعهای که در آن هزاران نفر زنان طنزنویس، بازیگر و کمدین را دوست دارند، ناگهان بهخاطر جنسیت با او زاویه پیدا نکرده؛ زاویه با بیسلیقگی و بیمطالعگی پیدا کرده است.
موسوی بارها در گفتوگو ادعا کرد که «ذات شوخی ناراحتکردن یک عده است». این جمله شاید در نظریههای طنز جایگاهی داشته باشد، اما فقط زمانی که آن «عده» صاحبان قدرت، فاسدان، دروغگویان و ستمگران باشند؛ نه مردم معمولیای که در سختترین وضعیت اقتصادی و اجتماعی، هنوز سعی میکنند گوشهای از هویت تاریخیشان را حفظ کنند.
ناراحتکردن مردم با تحقیر فردوسی نه شجاعت است نه هنر؛ فقط یک انتخاب آسان برای جلب توجه است. همان چیزی که بسیاری از مردم هم گفتند: «اینها برای دیده شدن به فرهنگ حمله میکنند، چون میدانند بیجواب نمیماند.»
در نهایت، چیزی که این مصاحبه آشکار کرد نه شجاعت یک کمدین، نه مظلومیت یک قربانی، بلکه فاصله عمیق میان «ادعای روشنفکری» و «واقعیت شعور فرهنگی» بود.
او هنوز فکر میکند جامعه از او متنفر شد چون مردم ظرفیت شوخی ندارند. حقیقت این است که مردم از توهین خستهاند؛ از کسانی که بیمطالعهترین شکل ممکن طنز را تولید میکنند و اسمش را آزادی بیان میگذارند.
آزادی بیان خیابان یکطرفه نیست. همانطور که او خود را محق میداند حرف بزند، جامعه هم محق است بگوید این کار، طنز نیست، لودگی است. و شاید وقتش رسیده باشد که بپذیرد بحران اینبار نه از مردم بود، نه از شاهنامه؛ از جایی شروع شد که او خودش را «کمدین» نامید، بدون اینکه بداند کمدینبودن قبل از هر چیز به هوش، مطالعه، ظرافت و شناخت اجتماعی نیاز دارد.
باقیاش فقط سروصداست. اگر قرار باشد هر کسی با دو تا فحش و سه تا شوخی سطحی ادعای روشنگری و ساخت تمدن کند، پس باید تاریخ طنز و فرهنگ را تعطیل کرد و کلیدش را تحویل این نسل اینستاگرامی داد و در نهایت، هیچ آزادی بیانی به کسی اجازه نمیدهد که فرهنگ و هویت جمعی را ابزار دیدهشدن کند.
پیشنهادی باخبر


