آنها می‌بازند و می‌بازند و همچنان می‌بازند

آیا عنصر خلاقیت در منچسترسیتی قربانی تاکتیک‌های سخت‌گیرانه گواردیولا شده؟ / یادداشت روز

چهره در هم و متفکر گواردیولا پس از شکست مقابل استون ویلا

در اینجا به بررسی افت اخیر منچسترسیتی پرداخته‌ایم؛ تیمی که به عنوان یکی از قدرتمندترین باشگاه‌های فوتبال جهان شناخته می‌شود. شکست ۲-۱ مقابل استون ویلا تنها یکی از نمونه‌های شرایط بحرانی آنهاست که نه‌ تنها به خاطر نتایج ضعیف، بلکه به دلیل نبود روحیه مبارزه و یکنواختی در نحوه شکست‌ها جلب توجه می‌کند.

طرفداری | افت منچسترسیتی، که با شکست ۲-۱ مقابل استون ویلا پرانرژی و شاداب ادامه یافت، نه‌تنها به خاطر شکست‌های متوالی این تیم، بلکه به خاطر نبودن روحیه مبارزه، فوریتی برای پیروزی یا حتی تنوع در نحوه شکست آن‌ها جلب توجه می‌کند. تمام این بازی‌ها الگو یکسان بوده است: آنها می‌بازند، دوباره می‌بازند، و همین طور به باختن ادامه می‌دهند.

منچسترسیتی در یازده بازی اخیر خود که با هشت شکست همراه بوده، تیمی غیرقابل شناسایی شده است ـ تیمی که تنها سایه‌ای از گذشته‌ با ابهت خود را نشان می‌دهد. بازیکنان آنها در زمین بازی، بی‌روح و بی‌هدف به نظر می‌رسند، مانند چهره‌هایی تو خالی در لباس‌های آشنا که توان یا انگیزه‌ای برای بازی ندارند. گویی مبارزه با مشکلات داخلی آن‌ها را به طور کامل تحلیل برده و شکنندگی ساختارشان را نمایان کرده است. تماشای این تیم در این روزها شبیه به تماشای سوختن یک درخت کریسمس پلاستیکی است: توخالی، مصنوعی و به‌ سرعت در حال فروپاشی.

pep Guardiola Frustration
قابی تکراری از پپ گواردیولای بزرگ در این روزها؛ او هرگز چنین شرایطی را تجربه نکرده است

چگونه می‌توان انرژی عجیب این تیم در بازی‌ها را توصیف کرد؟ تماشای این تیم سیتی مانند دیدن گروهی است که از فوتبال متنفرند اما سعی می‌کنند وانمود کنند عاشق آن هستند. بازه‌های مالکیت بی‌هدف آن‌ها شبیه حرکت یک جاروبرقی رباتیک در ایستگاه قطار ژاپنی است؛ دقیق و کنترل‌شده، اما در عین حال بی‌هدف و بی‌معنا.

با این‌ حال این بار یک تفاوت وجود داشت. سیتی با حریفی روبرو شد که به طور واقعی از این چالش لذت می‌برد، به‌ ویژه از برتری جسمانی خود. اوایل نیمه دوم، جان مک‌ گین پشت به دروازه، توپ را دریافت کرد، حضور ایلکای گوندوگان را احساس کرده و با آرامش بدن خود را جلو داد و گوندوعان را از تعادل خارج کرد، سپس با توپ چرخید و به بازی ادامه داد.

مورگان راجرز در تمام طول بازی، تیم سیتی را به طور کامل تحت سلطه خود گرفته و به‌ سادگی هر چه تمام‌تر، خط هافبک و دفاع سیتیزن‌ها را تحت فشار قرار می‌داد. او بازیکنی پویا و قدرتمند است و در دوئل‌ها از قدرت خود برای کنترل اوضاع استفاده می‌کند. در یک لحظه به‌یادماندنی در نیمه اول، برناردو سیلوا سعی کرد حرکتی با توپ را آغاز کند اما راجرز با قدرت توپ را از او جدا کرده، از کنار متئو کواچیچ عبور کرد و به سمت دروازه سیتیزن‌ها یورش برد تا اینکه سرانجام با تکل محکم مانوئل آکانجی متوقف شد.

Morgan Rogers
مورگان راجرز تقریباً هر کاری که دوست داشت در زمین انجام داد، گویی که با بچه‌ها فوتبال بازی می‌کند

راجرز زمانی در آستانه حضور در ترکیب اصلی منچسترسیتی بود، درست همان زمانی که جک گریلیش با انتقالی ۱۰۰ مییون پوندی به این تیم پیوست. به نظر می‌رسید این بازی فرصتی برای بازگشت گریلیش به فرم آرمانی خود باشد اما اوضاع آن‌طور که او امیدوار بود، پیش نرفت.

بازی در هوای سرد و آسمانی روشن در ویلا پارک آغاز شد. پپ گواردیولا با پالتوی مشکی همیشگی‌اش و شلوار و کفش‌های مشکی، کنار زمین قدم می‌زد و شبیه فردی مصمم به نظر می‌رسید که مأموریتی سری دارد. گریلیش بازی را از سمت چپ آغاز کرد و تا حدودی عملکرد قابل قبولی داشت. او با توپ پرانرژی بود اما تلاش‌هایش برای گل‌زنی، با شوت‌های بی‌دقت و گاهی خارج از چارچوب همراه بود.

گریلیش واقعاً چه نوع بازیکنی است؟ یک بازیکن خلاق؟ او در ۳۶ بازی اخیرش گلی نزده و تنها سه پاس گل در یک فصل و نیم گذشته داشته است. موثرترین لحظات او در منچسترسیتی زمانی بوده که توپ را در جناح چپ حفظ می‌کند و به تیم فرصت استراحت می‌دهد. اکنون گریلیش به نوعی به یک بازیکن تاکتیکی کاملاً خنثی تبدیل شده است. خلاقیت و بازی هجومی او از بین رفته و مشخص نیست چه چیزی جایگزین آن شده است.

Jack Grealish
جک گریلیش و به یادآوری سه قهرمانی خود در لیگ برتر به هوادارن استون ویلا

حتی مربیان بزرگ هم نقاط ضعف خود را دارند و ناتوانی گواردیولا در بیرون کشیدن چیزی جدید از گریلیش، نشان‌دهنده مشکلات بزرگ این تیم است. مشکلاتی که بارها تکرار می‌شوند. در دقیقه ششم بازی، استون ویلا بار دیگر ضعف سیتی را نشان داد و با سرعت به فضاهای باز پشت خط هافبک آنها حمله کرد.

گل اول ۱۰ دقیقه بعد به شیوه‌ای مشابه به ثمر رسید. یوری تیلمانس پاس زیبایی ارسال کرد تا راجرز را آزاد کند. جان دوران توپ را گرفت با یک بدن گذاشتن سریع، تعادل اشتفان اورتگا را به هم زود و با آرامش توپ را به تور چسباند.

مشکلات منچسترسیتی شبیه مسائل تاکتیکی ساده به نظر می‌رسند. نبود پرس در میانه میدان به حریفان زمان کافی می‌دهد تا هدف پاس‌های خود را با دقت انتخاب کنند. به اینها یک خط دفاعی که بالا بازی می‌کند نیز اضافه کنید، کمبود سرعت برای پوشش آن و مربی‌ای که حاضر به تغییر روش خود نیست. این روزها، شکستن خط دفاع سیتی فرمولی قابل پیش‌بینی پیدا کرده است.

با این حال به نظر می‌رسد موضوعی عمیق‌تر نیز در میان باشد. منچسترسیتی خسته و فاقد انرژی لازم به نظر می‌رسد، گویی از درون فرسوده شده‌اند، با هم پیر شده‌ و از این تلاش بی‌پایان برای رسیدن به کمال خسته شده‌اند ـ همان فشاری که همیشه به تیم‌های دیگر وارد می‌کنند.

مارکو سیلوا زمانی گفته بود که سیتی انرژی احساسی شما را تحلیل می‌برد. حالا تصور کنید که خودتان به جای منچسترسیتی باشید؛ زندگی هر روز و هر هفته با فشارهای مداوم و کمال‌گرایی گواردیولا. حتی تصور آن هم خسته‌کننده است، چه برسد به تجربه آن.

Erling Haaland
ارلینگ هالند با وجود خط میانی فروپاشیده سیتیزن‌ها کاملاً بی‌اثر شده است

در این میان، تصمیمات عجیبی هم گرفته شده‌اند. ارلینگ هالند تنها ستاره تیم است که در اوج دوران حرفه‌ای خود قرار دارد اما سبک بازی‌اش ساده و تک بعدی است، در عین حال خارق‌العاده. ساختن یک تیم که حول محور او بچرخد، شبیه ساختن قطعه‌ای کامل از یک ملودی کوتاه و عجیب است. تلاش گواردیولا در این راه همزمان هم جذاب و هم عجیب به نظر می‌رسد.

پروژه مدرن منچسترسیتی همیشه سرد و بی‌روح بوده است؛ پولی بی‌پایان، استعداد، هوش و منابع نامحدودی که با هم ترکیب شده‌اند تا یک ماشین «بردن» بسازند. با این وجود زمانی که زندگی واقعی وارد این معادله می‌شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ شاید چیزی شبیه به آنچه که اکنون مشاهده می‌کنیم.

یادداشت بارنی رونای از وب‌سایت گاردین

پیشنهادی باخبر