کالین جورجسکو را تایید صلاحیت کنید!

از قدیم گفتهاند خلایق هر چه لایق! بنابراین هیچ بد نیست که کالین جورجسکو در رومانی تایید صلاحیت شود تا ببینیم ملت رومانی چند مرده حلاج است.
عصر ایران؛ هومان دوراندیش- در خبرها آمده بود که دفتر مرکزی انتخابات رومانی "کالین جورجسکو" نامزد همسو با روسیه را از شرکت در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری این کشور منع کرده است.
آقای جرجسکو البته میتواند به این تصمیم اعتراض کند و دادگاه قانون اساسی رومانی هم موظف است تا روز چهارشنبه حکم خود را صادر کند.
به غیر از اعتراضات خیابانی مردم طرفدار جرجسکو در بخارست، پایتخت رومانی، هواداران فرامرزی جناب جرجسکو هم بیکار ننشستهاند و به نفع جرجسکو موضعگیری کردهاند. از ماتئو سالوینی، معاون نخستوزیر ایتالیا و رهبر حزب راست گرای "لگا" در این کشور تا دونالد ترامپ و ایلان ماسک.
در واقع راست گرایان افراطی در اروپا و آمریکا مدافع حق جرجسکو برای شرکت در انتخاباتاند. خود جرجسکو هم در "ایکس" نوشته است: "اگر دموکراسی در رومانی سقوط کند، کل دنیای دموکراتیک سقوط خواهد کرد! اروپا حالا یک دیکتاتوری است و رومانی تحت سلطهی استبداد!"
راست گرایان افراطی در حالی از حق دموکراتیک جرجسکو برای شرکت در انتخابات دفاع میکنند که خودشان با صدر و ذیل دموکراسی مشکل دارند. مثلا ترامپ پس از شکست مقابل بایدن، کل ساختار سیاسی دموکراتیک آمریکا را زیر سوال برده بود تا شکست در انتخابات را قبول نکند. ضدیت او با رسانههای آزاد نیز عیانیست بیحاجت به بیان.
با این حال دموکراسی ایجاب میکند که فاشیستها یا شبهفاشیستها نیز حق شرکت در انتخابات و کسب مسالمتآمیز قدرت سیاسی را داشته باشند. تفاوت دموکراسی و آنتیدموکراسی همین است.
در نظامهای دموکراتیک، مخالفان دموکراسی هم حق بالارفتن از نردبان انتخابات و رسیدن به بام قدرت را دارند. به همین دلیل رژیمهای دموکراتیک انقلابناپذیرند. یک نظام سیاسی دموکراتیک شاید با انتخابات یا با کودتا یا با جنگ سقوط کند، ولی با انقلاب سقوط نمیکند.
دموکراسی در آلمان دههی ۱۹۳۰ با انتخابات و به قدرت رسیدن هیتلر سقوط کرد. در کره جنوبی در سال ۱۹۶۱ با کودتا و در بعضی از کشورهای اروپایی نیز با حمله نظامی ارتش نازی یا ارتش سرخ استالین سقوط کرد.
اگر از جنگ و کودتا بگذریم که ربطی به "اراده ملی" ندارند، انتخابات قطعا به اراده و رفتار سیاسی یک ملت مرتبط است. در واقع هر ملتی اگر نتواند گرایشهای آنتیدموکراتیک خودش را مهار کند یا به حداقل برساند، از نظام سیاسی دموکراتیک محروم میشود و این محرومیت نه نقطهضعف دموکراسی که استحقاق آن ملت است.
در این میان همیشه افرادی هم که نقشی در سقوط دموکراسی و تحقق نظام سیاسی غیردموکراتیک نداشتهاند، گرفتار وضعی میشوند که مستحق آن نیستند. یعنی گاهی "فرد" قربانی "ملت" میشود.
برونداد سیاسی یک ملت، در گرو تصمیم "اکثریت" آن ملت است. بنابراین هر فردی باید نسبت به آگاهی و انصاف و آزادیخواهی اکثریت هموطنانش حساسیت داشته باشد چراکه اگر آتش به نیستان ملت بیفتد، افراد تر و خشک با هم میسوزند.
البته همیشه اقلیتی از افراد فرصت فرار از خطای مهلک ملتی را به آن تعلق دارند، پیدا میکنند. مثل برخی از دانشمندان یهودی آلمانی که اندکی پیش یا پس از به قدرت رسیدن هیتلر با رای اکثریت مردم آلمان، توانستند از کشورشان بگریزند. ولی معمولا اقلیتی که به لحاظ سیاسی بر خطا نبوده، کموبیش تاوان خطای مهلک یا بزرگ اکثریت را میپردازد.
مثلا در ونزوئلا چاوز و مادورو (در سال ۲۰۱۳) با رای اکثریت مردم به قدرت رسیدند ولی سیاستهایشان از ونزوئلا کشوری ساخت که بیشترین تعداد پناهنده را به اقصی نقاط دنیا صادر کرده است.
باری، تا وقتی که پدیدهای به نام "ملت" وجود دارد، هر فردی ممکن است قربانی خطای سیاسی ملتی شود که به آن تعلق دارد. علاوه بر این، خطاهای سیاسی مهلک ملتها، فقط دامن اقلیت را نمیگیرد بلکه ممکن است به اکثریتی که مرتکب آن خطا شده، لطمه بیشتری هم بزند.
بسیاری از آلمانیهایی که در سال ۱۹۳۳ با رای خودشان هیتلر را به قدرت رساندند، خودشان یا فرزندان و بستگان نزدیکشان در جنگ جهانی کشته شدند. چه بسا که بسی از ونزوئلاییهای رایدهنده به چاوز و مادورو نیز جزو کسانی باشند که از این کشور گریختهاند.
دموکراسی در غیاب آگاهی سیاسی و مسئولیت ملی، دیر یا زود فرو میریزد. به همین دلیل گفتهاند "دموکراسی بدون دموکراتها ممکن نیست." مردم آمریکا حتی اگر این بار هم قسر در بروند، کافی است یکی دو بار دیگر به فردی مثل ترامپ رای بدهند تا بساط دموکراسی در کشورشان جمع شود.
برخلاف آمریکاییها، اکثریت مردم فرانسه تا به حال دو بار موفق شدهاند مانع پیروزی راستگرایان افراطی در کشورشان شوند. دلیل این توفیق، چیزی نیست جز سیاسیتر بودن ملت فرانسه نسبت به ملت آمریکا.
هر چه هست، دموکراسی حق ملل را کف دست شان میگذارد! اگر ملتی جرج واشنگتن و آبراهام لینکلن بخواهد، دموکراسی راه رسیدن به چنین حاکمانی را پیش روی آن ملت میگشاید. اگر هم ملتی هیتلر و دانیل اورتگا بخواهد، با دموکراسی میتواند از نعمت زیستن در سایه چنین حکامی بهرهمند شود!
البته ملتی که راستگرایان و چپگرایان افراطی را به قدرت میرساند، دیگر نمیتواند آنها را با سازوکار دموکراتیک از اسب قدرت پایین بیاورد.
دانیل اورتگا از ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ رئیسجمهور نیکاراگوئه بود. او سوسیالیستی افراطی و آمریکاستیز بود که در سال ۱۹۹۰، پس از رقابتی نزدیک با ویولتا باریوس د کامورو، انتخابات را به خانم ویولتا باخت. در آن سال "پدربزرگ سرخپوش" چپهای جهان، یعنی شوروی، در حال فروپاشی بود و اورتگا نمیتوانست مثل مادورو در دهه اخیر، نتیجه انتخابات را بدزدد.
اورتگا در ۱۹۹۰ از قدرت کنار رفت و در سال ۲۰۰۷ دوباره توانست با رای مردم به قدرت برسد و الان هجده سال است که بر صندلی ریاستجمهوری نیکاراگوئه تکیه زده است.
تجربه هیتلر و موسولینی و لنین و مائو و مادورو و اورتگا نشان میدهد که راستها و چپهای افراطی قدرت را میدزدند. یعنی با دموکراسی بر صندلی قدرت مینشینند ولی با دموکراسی از این صندلی برنمیخیزند. ترامپ هم در پایان سال ۲۰۲۰ کوشید قدرت را بدزدد ولی نتوانست.
چنین کاری را پوتین هم در روسیه انجام داده. او الان ۲۶ سال است که قدرت را در این کشور در دست دارد و اگر - زبانم لال - از دنیا نرود، میتواند یازده سال دیگر نیز بر اریکه قدرت تکیه بزند. در این صورت پوتین به اندازه محمدرضاشاه خودمان، یعنی ۳۷ سال، حکومت کرده است.
اگرچه برخلاف ادعای کالین جورجسکو، سقوط دموکراسی نه چندان پیشرفته و کارآمد رومانی اهمیت جهانی چندانی ندارد، ولی مجموع این موارد اهمیت جهانی دارند چراکه نشان میدهند در روزگاری که دیگر چپ افراطی خطری جهانی برای دموکراسی نیست، راست افراطی جای او را پر کرده است.
هوشیاری در قبال سقوط آنی یا تدریجی دموکراسی از طریق انتخابات در هر کشوری، وظیفه ملت آن کشور است. ملتهای برخوردار از دولتهای دموکراتیک، اگر لایق دموکراسی یا حاکمیت ملیِ راستین نباشد، سرنوشتشان به دست حاکمانی میافتد که میآیند اما نمیروند!
چنین حاکمانی از نردبان انتخابات و انتخاب بالا میآیند تا یک عمر، دقیقا تا آخر عمر، حکومت کنند و در تصمیمگیریهای سیاسیشان نیز خودشان را لزوما موظف به تامین مصالح ملی و قطعا پاسخگو به ملت نمیدانند. عزلشان هم یا نشدنی است یا کار حضرت فیل است!
اما نباید فراموش کنیم که چنین حاکمانی در کشورهای دموکراتیک، که انتخابات آزاد دارند، به پشتوانه حمایت سیاسی ملتها به حکومت میرسند. و از قدیم گفتهاند خلایق هر چه لایق! بنابراین هیچ بد نیست که کالین جورجسکو در رومانی تایید صلاحیت شود تا ببینیم ملت رومانی چند مرده حلاج است.
نظرات کاربران
پیشنهادی باخبر
تبلیغات