برای بررسی این ماجرا به گفتوگو با رضا درستکار، منتقد سینما و تلویزیون پرداختیم که در ادامه میخوانید.
به طور کلی باید گفت که امروز حرف زدن درباره تلویزیون یک امر تکراری است و دیگر حرفی نمانده که گفته نشده باشد و تز همه آگاهتر هم مسئولان صداوسیما هستند که خودشان را به خواب زدهاند.
یک شیوهای که در این سالها خیلی رواج پیدا کرده، این است که مدیران با مردم لج میکنند، مثلا اگر نقدی وارد میشود که چرا برنامههای شب یلدای شما ضعیفتر از رسانههای فارسیزبان غیر ایرانی است، به جای اینکه یک راهکاری برای آن پیدا کنند، برای سال بعد دکور بدتر و مجری بدتری را انتخاب میکنند.
حذف ستارهها تا چه اندازه در این امر تاثیرگذار بودند، آنها اصرار داشتند که تمام سران یا ستارههای هنر، فرهنگ، شعر و ادب را از بین ببرند و نیروهای جدیدی را معرفی کنند که اصلا مانند قبلیها نیستند. در بخش اول که شکست بزرگی هم بود، عدم توانایی تلویزیون برای پرورش نیروی جوان و محبوب بود و نه تنها نتوانستند نیروی جدیدی معرفی کنند، بلکه تمام آن ستارههایی که کنار گذاشته بودند وارد فضای شبکه نمایشخانگی شدند و محبوبتر از گذشته شدند، نمونه آن سروش صحت.
در حال حاضر هم هر قدر صداوسیما کمتر فکر کند و کمتر تلاش کند که تهاجم فرهنگی رخ ندهد به نفع فرهنگ است، چون عقبماندگی فرهنگی به مراتب بدتر از تهاجم فرهنگی است و ما با یک عقبماندگی فرهنگی در سطح برنامهها مواجه هستیم.
این مسئولین به جای اینکه یک ارتقای عمومی در سطح سلیقه دوستان به وجود بیاورند، سلیقه ارتقا یافته مخاطبان را هم زیر سوال میبرد به همین دلیل است که میگویم همان بهتر که به این حوزه ورود پیدا نکند و برنامه تولید نکند.
مگر خود صداوسیما و دیگر مدیران در جریان این ماجرا نیستند؟ میدانند، خوب هم میدانند اما باید اعتراف کرد که عملکرد آقای جبلی تحت هیچ عنوان قابل دفاع نیست. چرا قابل دفاع نیست؟ چون مردم ناراضی هستند، چون منتقدان هیچ نقطه قوتی پیدا نمیکنند، به این خاطر که برنامهها ضعیف هستند و تمام ستارههای تلویزیون از آن رانده شدند و آدمهایی که به جای آنها آمدند، چهرههایی نیستند که مورد استقبال قرار گیرند به همین خاطر هم میگویم عملکرد تلویزیون قابل دفاع نیست.
تلویزیون ایران درحال حاضر قدرت رقابت با هیچ رسانه همزبان خودش را ندارد. مسئله بعد هم موضوع اعتماد عمومی است، به نظر من اعتماد عمومی از بین رفته و تلویزیون آن جایگاه مطلوب و عمومی خود را از دست داده است.
ببینید من شب یلدا فقط چند دقیقه از ویژه برنامهها را تماشا کردم و دیدم همان دکوری که احسان علیخانی ۲۰ سال پیش برای برنامههایش میزد را زدهاند، با مجریان تکراری و محتواهای به درد نخور اگر این مدل برنامهها و دکورها خوب بود، پس چرا احسان علیخانی را انداختید بیرون؟ بعد یک آدمی را آوردید که از همه لحاظ ۱۰۰ پله از او پایینتر است. مگر میتوان با چنین برنامههای با دیگر رسانهها که همگام با نیاز روی مخاطب است پیش رفت؟
رسانه مرجعیت خود را از دست ندادهاند، این تلویزیون است که مرجعیتش را از دست داده است، مردم تشنه دانستن هستند و اگر میبینید یک شبکه سریع پا میگیرد بخاطر توانمندی خودش نیست، بخاطر ناتوانی صداوسیما است.
در نهایت هم بر این باورم که بحران ما تهاجم فرهنگی نیست، بلکه عقبماندگی فرهنگی تلویزیون است.
۲۴۵۲۴۵