به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،
در ادامه گزیدهای از این گفت و گو را می خوانید؛
*زمانی از نظر توسعه برای ما این مطرح بود که از اروپا چقدر عقب هستیم، بحث این بود که باید تلاش کنیم و شایستگیهای ایران در حدی است که میتواند خودش را با توسعهٔ اروپا هماهنگ کند. شاهعباس برای توسعه در این دوره خیلی زحمت کشید. در دورهٔ پهلوی، شروع برنامههای توسعهمان همزمان با کره جنوبی بود. افراد از کره جنوبی وقتی میآمدند ایران، از شاه میخواستند که اینجا تعدادی کارگر کرهای بیایند کار کنند، چون بیکاری در کره بالا بود. وقتی به آنها اجازه دادند که بیایند اینجا و به عنوان راننده و سرایدار کار کنند، در سئول یک خیابان به نام تهران نامگذاری کردند و متقابلاً ما هم در ایران یک خیابان به نام سئول نامگذاری کردیم.
*در مراسمی که خیابانی را در تهران به نام سئول نامگذاری میکردند گفتند به امید روزی که کره هم مثل ایران شود! ما با هم توسعه را شروع کردیم، ما نفت هم داشتیم که کره نداشت، قیمت نفت هم رفت بالا و همینطور تولید آن هم افزایش یافت.
*آقای ماهاتیر محمد با آقای مهندس موسوی تقریباً در یک زمان نخستوزیری خودشان را در ایران و مالزی شروع کردند. ماهاتیر محمد با هدف توسعه مالزی به عنوان یک کشور که اکثریت مسلمان داشت، ما هم به عنوان یک کشوری که انقلاب اسلامی در آن به پیروزی رسیده است و قصد داشتیم کشور را توسعه بدهیم؛ مالزی امروز به کجا رسیده و ما در کجا قرار گرفتهایم؟ اینها مسائلی است که مردم ایران و علاقهمندان به توسعهٔ ایران روی آنها حساس شوند و ببینند چه میشود؟ ما انقلاب کردیم، جنگ بر ما تحمیل شده است، هشت سال بعد جنگ تمام شد و آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یک روحانی انقلابی و کسی که مورد اعتماد تکنوکراتهای کشور پرچمدار توسعه و سازندگی در کشور شد، شروع کرد به ساختن سد، راهآهن، اتوبان، بندر و… هرچه بعضیها نق زدند و اعتراض کردند، ایشان تحمل کرد و کارهای خودش را پیش برد. صنعت فولاد، پتروشیمی و… را پیش برد. بعد از ایشان، آقای خاتمی همین مسیر توسعه را پیش برد. رهبری هم از هر دو نفر حمایت کرد.
*در ایران بعضیها معتقدند نقش رئیسجمهور کمرنگ است؛ اما اینطور نیست؛ رئیسجمهور و دولت اگر اراده کنند اموری را پیش ببرند، ابزار آن را دارند. البته در کار آنها اخلال میشود که باید در مورد آن صحبت کرد. من به نوبهٔ خودم معتقدم در آن دوره، چه ضرورتی داشت که ما هولوکاست را مطرح کنیم؟ کجای مسائل ملت ایران موضوع هولوکاست بود که ما آن را نفی کنیم و از اسرائیل یک چهرهٔ مظلوم در سطح جهان درست کنیم و از خودمان یک چهرهٔ ظالم که یهود و یهودیت را میخواهیم نابود کنیم و از این مسأله خوشحال باشیم و نفی کنیم که اصلاً این تعداد یهودیان کشته شدهاند یا نه؟
*خط قرمز ما این بود که پروندهٔ هستهای ایران در دورهٔ آقای خاتمی نباید به شورای امنیت برود، آقای روحانی هم مسئول مذاکرات بود و این دنبال میشد. بعد پرونده رفت شورای امنیت و قطعنامه دادند، به جای اینکه گفته شود این قطعنامهها ظالمانه است و باید جلوی آنها را گرفت، این قطعنامهها یک ملت و کشور را عقب نگه میدارد، گفته شد اینها کاغذپاره است و هرچی میخواهید از این قطعنامهها صادر کنید تا قطعنامهدان شما پاره شود و…این حرفهای رایج آن زمان بود.
*معنای این حرفها و بحثها این بود که توسعه کشور از دستور کار خارج شده و مسائل دیگری در دستور کار قرار گرفته است. بعد هم وقتی خواستند اصلاح کنند به این صورت نبود که وقتی یک انحراف ایجاد کردید، همانقدر زمان صرف کنید میتوانید برگردید به نقطهٔ اول. تخریب یک ساختمان خیلی ساده و سریع انجام میشود. من در یک جلسهای گفتم که ساختمان پلاسکو آتش گرفت، چند ساعت سوخت، یک لحظه فرو ریخت، چند سال میگذرد تا پلاسکو ساخته شود، ضمن اینکه یک عدهای که آنجا کار میکردند زندگیشان دچار گرفتاری و بحران شد.
*اینطور نیست که اگر یک جایی تخریب شد سازندگیاش هم به همان سرعت انجام شود، زمان میبرد. من فکر میکنم یکی از دلایل، انحراف در سیاستها بود. مسأله بعدی، عدم استفاده از دانش تجربی کشور بود؛ دانش تجربی یک کشور، سرمایهٔ ملی یک ملت است. بنده وقتی کار میکنم از جیب خودم که نمیخورم، از جیب ملت ایران خرج میشود. من در وزارت صنایع تصمیمگیری میکنم، حتی ممکن است چند تصمیم اشتباه هم بگیرم، هزینهاش از جیب ملت ایران خرج میشود، ولی در نهایت تبدیل میشوم به کسی که تجربه دارم. این تجربه باید در اختیار کشور قرار بگیرد. هزاران مدیر هستند که تجربه کسب کردند و این تجربیات باید در مراحل بعدی استفاده میشد، در حالی که این تجربیات به کتابخانهها و کنج خانهها منتقل شد و استفاده نشد.
*مدیران ارزشمندی که کارهای بزرگ کرده بودند از صحنه حذف شدند. فضای بینالمللی هم خیلی آلوده شد، یعنی پنج، شش سال از چشمانداز که گذشت، کشور وارد تنش با دنیا شد. تحریمها اعمال شد، تحریمهای مرحلهٔ اول که از طرف شورای امنیت بود و از سال ۱۳۸۹ وضع شد، تحریمهای مرحلهٔ بعد هم از طرف ترامپ از سال ۱۳۹۷ کشور را در یک فشار جدی قرار داد و نتیجه این شد که شاخصهایی که ما باید میرسیدم نه تنها نرسیدیم، بلکه خیلی هم فاصله گرفتیم.
*من راجع به ایران خیلی دغدغه دارم و خیلی نگرانم. ایران از هر نظر شایستهٔ توسعه بوده است. حداقلش این است که ایران در منطقهای قرار گرفته که هیچ کشوری به اندازهٔ ایران از ظرفیتهای مناسب، نیروی انسانی مناسب، جغرافیای مناسب و از فرصتهای مناسب برای توسعه برخوردار نبوده است ولی متأسفانه این مسیر خوب پیش نمیرود.
*آنچه الان دغدغه و نگرانی اصلی من نسبت به ایران است، این است که به دلیل تحولات پرشتابی که در مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در منطقه و جهان اتفاق میافتد، ما از این مسائل عقب میافتیم و یا این مسائل دارد تحولات ما را به نوعی رقم میزند که بر دغدغهها و نگرانیهای ما اضافه میکند، مخصوصاً در منطقه. دغدغهٔ ما فرسایش منابع مادی و معنوی توسعهٔ کشور است. اگر بخواهیم بگوییم شاخصهای این فرسایش چیست، یکی از آنها بحث نامتعادل بودن منابع و مصارف کشور است.
*در سال جاری ما برای آب آشامیدنی تهران و اصفهان و شهرهای بزرگ کشور هم چالش داریم که در روزها و هفتهها و ماههای آینده تکلیف آب آشامیدنی چه خواهد شد؟ متأسفانه به بحثهای امنیتی بین استانها هم تبدیل شده است. هوا را وقتی نگاه میکنیم، در سال ۱۳۹۵ بحث ریزگردها خیلی جدی شد، یکی از تلخترین روزهای مدیریت خودم از نظر کاری، ایام ورود ریزگردها به خوزستان بود. آن ایام رطوبت هم با ریزگردها ترکیب شده و روی سیمهای برق نشسته بود و کل برق استان را قطع کرده بود به نحوی که به راحتی امکان وصل آن نبود. برق که قطع شد، در بعضی جاها آب هم قطع شده بود. ما آنجا رفتیم و تصمیم گرفتیم که آقای حجتی، وزیر جهاد کشاورزی بروند و کانونهای داخلی را شناسایی کنند و فکری برای آن کنند که کارهای مهمی هم انجام شد. الان دوباره ریزگردها آمده که این بار فقط خوزستان نیست و کل غرب و جنوب غرب کشور و حتی تا پایتخت را هم طوفانهای گرد و خاک دارد اذیت میکند و راهکار هم فعلاً فقط تعطیلی است، چون طبق آنچه گفته میشود، منشأ آنها خارجی است. از عراق و عربستان و سوریه میآید. در داخل هم ممکن است کانونهای ریزگرد داشته باشیم. الان تالابهایی که خشک شدهاند خود به خود تبدیل به کانون میشوند. ما باید با تمام وجود دریاچهٔ ارومیه را حفظ کنیم والاّ شمال غرب کشور میتواند تبدیل به کانونی شود که ادامهٔ حیات در آن به راحتی ممکن نباشد. پس وضع هوا در کلانشهرها هم یک مسأله جدی است.
*در انرژی، کشوری که بزرگترین ذخایر گاز دنیا را دارد، مهمترین ذخایر نفت دنیا را دارد، در سالهای اخیر سالی چند میلیارد دلار بنزین وارد میکند، کمبود گاز دارد و در زمستان مجبور هستند به مردم بگویند گاز نیست، کم مصرف کنید. برای برق از سال گذشته و امسال از بهار شروع کردهاند به اعمال خاموشی، گازوئیل تا حدی چنین وضعی دارد، ما باید به مردم چه پاسخی بدهیم؟ در حالی که ما بزرگترین منابع انرژی دنیا را داریم، ولی این شرایط انرژی ماست. صنعت کشور هم که واقعاً نگرانکننده است. واقعاً باید دست صنعتگران را بوسید که دارند چرخ صنعت را همچنان در گردش نگه میدارند.
منظور دکتر پزشکیان از وفاق، تفاهم برای حل مسائل کشور است
*آقای دکتر پزشکیان موضوعی به نام وفاق را مطرح کرده است. منظورش از نظر من این بوده که مردم بیایید راجع به مسائل اصلی کشور مثل انرژی، آب، آموزش و مسائل دیگر، روی صورت مسأله و نحوهٔ حل مسأله با هم تفاهم کنیم و یکی یکی این مسائل را حل کنیم و کنار بگذاریم. مجلس و دولت و نهادهای حاکمیتی و صداوسیما بیایند اما یک عده تعبیر کردند در حد اینکه این آدم باید از این خط وارد دولت شود، آن آدم از آن خط باید وارد دولت شود، لذا آدم احساس میکند همین قدرت کم تصمیمگیری هم دارد تضعیف میشود. الان هم به نظر من واقعاً مجلس، دولت را از نظر تصمیمگیری خیلی دارد آزار میدهد. قوای سهگانه که مستقل از هم هستند، قوهٔ مجریه حد استقلالش را شورای نگهبان تفسیر کند و بگوید حد استقلال قوهٔ مجریه یعنی این و در آن موضوع دیگر کسی حق دخالت نداشته باشد. چطور میگویند حق قانونگذاری مختص مجلس است. دولت حق قانونگذاری ندارد و هر کاری هم که میخواهد بکند باید ذیل قوانین و مصوبات مجلس باشد. حد قوهٔ مجریه کجاست؟ اینکه قوهٔ مجریه نتواند ساعت کار را یکساعت عقب و جلو بکند، مجلس بگوید من برای این موضوع قانون مینویسم. وقتی برای کارهای اجرایی قانون مینویسیم، کار اجرایی نابود میشود. قدرت کار اجرایی در انعطاف است، دولت هم نظام تصمیمگیری است. جاهایی هم گفتهام که ما دولت را ضعیف کردهایم.
*ما اولاً نیازمند نظام تصمیمگیری به موقع هستیم، راجع به مسائل پیش آمده در دنیا هنوز طوری داریم تصمیمگیری و بحث میکنیم انگار که در یک دنیای دیگری زندگی میکنیم. بحث میکنیم که ما عضو پالرمو بشویم یا نشویم؟ عضو CFT بشویم یا نه، با FATF همکاری بکنیم یا نکنیم؟ مگر میشود بگوییم ۱۹۶ کشور اینها را انجام دادهاند، حتی کره شمالی که انجام نمیدهد الان اصرار دارد که من هم میخواهم عضو این نظام جهانی شوم، ولی کسانی که تصمیم میگیرند میگویند شما شرایط آن را ندارید. اما یک عده از مسئولین میگویند اگر بپذیریم فلان مسأله ما چه خواهد شد؟ باید این کار را انجام بدهید، این همهٔ نظام اقتصادی کشور را خفه میکند و نظام بانکی کشور را از کار میاندازد، توسعهٔ کشور را راکد میکند.
*کسانی که در مجمع تشخیص مصلحت، شورای نگهبان و جاهای دیگر تصمیم میگیرید، دیگرانی که در جاهای دیگر کار میکنند، نه سابقهٔ انقلابیشان از شما کمتر بوده و نه دینشان از شما کمتر است. نه برای این انقلاب کمتر از شما فداکاری کردهاند. خیلی از شماها یک سیلی هم برای انقلاب نخوردهاید، ما شما را میشناسیم، ولی آنچنان انقلابی میشوید و انقلابی حرف میزنید که آدم فکر میکند قبل و بعد از انقلاب شما یکسره در صحنههای انقلاب بودهاید.
*اگر فکر میکنیم جایی هست که مشکلی درست میشود، بنشینیم و برای آن در داخل مشکل را حل کنیم، نه اینکه به خاطر یک مشکل کوچک، سرنوشت یک ملت بزرگی مثل ملت ایران را گرفتار کنیم و فکر کنیم داریم خدمت میکنیم. لذا من فکر میکنم یک بخش اینهاست و ما هنوز روی یکسری مسائل اصلی واقعاً تفاهم نکردهایم.
اگر آمریکا از تهدید و فشار دست بردارد در مذاکره به نتیجه میرسد
*یکی هم مسائل بینالمللی است. دیپلماسی و مذاکره راه درست حل اختلافات است. آمریکاییها میدانند و دنیا میداند که برنامه هستهای ایران توسط متخصصین و فرزندان دانشمند ایران به وجود آمده، نه وارداتی است و نه از جایی آمده است. این در ذهن و مغز جوانان ایرانی است. ما برای اینکه بتوانیم مسائل خودمان را با دنیا حل کنیم در دولت یازدهم به یک توافق با شش کشور بزرگ دنیا رسیدیم، در شورای امنیت هم تصویب شد به نام برجام. ایرانیها نشان دادند که به همهٔ تعهدات خودشان طبق برجام عمل کردهاند و این را دنیا میداند و پانزده بار هم آژانس گزارش داده که ایران به همهٔ تعهداتش عمل کرده، ولی آمریکاییها و شخص آقای ترامپ، یکجانبه از توافق خارج شد و تحریمهای ظالمانه علیه کسانی که با ایران در مبادلات اقتصادی هستند وضع کرد، فشار حداکثری علیه ملت و اقتصاد و حکومت ایران اجرا کرد ولی نشان داد که مردم ایران در مقابل این فشارها مقاومت میکنند.
*امروز دوباره راه مذاکره باز شده، من به سهم خودم و به عنوان یک ایرانی از رهبر انقلاب که علیرغم بیاعتمادی که به آمریکا هست این راه را باز کردند تشکر میکنم. فکر میکنم همهٔ کسانی که دلسوز ایران هستند به عنوان یک کار دلسوزانه برای ایران باید این همراهی را داشته باشند، لذا راه مذاکره باز شده است.
*آمریکاییها اگر از تهدید و فشار دست بردارند و محترمانه با یک کشور بزرگ صاحب تمدن مثل ایران مذاکره کنند به نتیجه خواهند رسید. اگر واقعاً دغدغهشان انحراف به سمت بخش نظامی است، هیأت مذاکرهکننده ایرانی که با جدیّت و آگاهی و تخصص وارد شده، با شفافیت مواضع رهبری و مسئولین جمهوری اسلامی در مذاکرات را اعلام کردهاند که ما دنبال استفاده از انرژی هستهای در مصارف نظامی نیستیم.
*الان یک فرصتی پیش آمده، آمریکاییها از این فرصت استفاده کنند. ایران اعلام کرده ما آمادگی داریم آژانس نظارت کند، شفاف اطلاعات را در اختیار آنها قرار میدهیم و مطمئن هم هستیم که به این سمت نخواهیم رفت، تا بتوانیم به یک تفاهم برسیم. به عنوان کسی که از ابتدا دغدغهٔ من، توسعهٔ ایران بوده است، از منابع ایران، ظرفیتهای ایران، موقعیتهای جغرافیایی ایران آگاهی دارم، میدانم که این منطقهٔ ما که منطقهٔ پرالتهابی هست، جز با توسعهٔ همهجانبه به صلح دائمی و پایدار نخواهد رسید. ایران میتواند کانون توسعهٔ این منطقه باشد. با رفع تحریمها راه ایران برای توسعهٔ همهجانبه باز میشود. اگر این راه باز شود، یک فرصت مهمی از جهت اقتصادی برای همهٔ کشورها از جمله آمریکا به وجود میآید که در توسعهٔ این منطقه نقش داشته باشد و این منطقه هم با توسعه به صلح دائمی میرسد و این راه را باز کنیم. این شدنی است و من امیدوارم که انشاءالله دوستان خوب ما در وزارت خارجه و تیم مذاکرهکننده بتوانند این کار را انجام بدهند.
*مردم ایران به گردن همهٔ ما حق بزرگی دارند و ما هم وظیفه داریم آنچه را خداوند به ما استعداد و توانمندی داده است در خدمت این مردم قرار بدهیم. من خودم مکرر گفتهام آنچه ما داشته داریم، متعلق به مردم ایران است و به هیچ وجه متعلق به ما به عنوان فرد نیست و باید صرف مردم کنیم. من هم از روزی که خودم را شناختم و وارد کارهای اجرایی کشور شدم، مسیری که انتخاب کردم، مسیری بوده که کمک کنم به حل مشکلات مردم و از محرومترین نقاط هم شروع کردهام. از جهاد سازندگی شروع کردهام و الان هم گاهی به آن مناطقی که در زمانی که در جهاد بودم میروم، احساس میکنم کارهایی که کردهام هنوز در زندگی مردم تأثیر دارد و نقش داشته و مردم هم قدردانی کردهاند. مثلاً من در همان شهری که یکی دو سال در جهاد بودم، وقتی کاندیدا شدم با اعتماد به من رأی دادند و نمایندهٔ مجلس بودم. در مسئولیتهای مجلس هم آنچه فکر میکردم این بود که کشور باید صاحب برنامه باشد و کشور را باید با برنامه پیش برد. شاید جزو اولین افرادی بودم که به سمت برنامهنویسی در کشور رفتم. در کمیسیون برنامه و بودجه تلاش کردم و در حد وسع و توان خودم در توسعهٔ استان اصفهان فکر میکنم، نقش خوبی داشتم و برخی از کارهای ماندگار اصفهان، از جمله کارهایی بود که در دورهٔ مسئولیت من در آن استان انجام دادم. در بخش صنعت و معدن کشور هم تصورم این است که در دورانی که من مسئولیت داشتم، کارهای خوبی انجام گرفته است.
*در دورهٔ معاون اولی هم تلاش خودم را کردم ولی تحریمها اجازه نداد آنطور که میخواهیم بتوانیم به توسعه برسیم. الان هم فکر میکنم باید لغو تحریمها به عنوان اولین قدم باشد و تحریمها برداشته شود. در دورهٔ تحریم میشود کشور را حفظ کرد، ولی اگر تحریمها برداشته شود، میتوان کشور را توسعه داد و من دوست دارم در دومی قرار بگیریم. الان هم به همین دلیل هر کس در رأس امور باشد، هر مشورتی در هر جایی از من خواستهاند رفتهام. حتی در دورهٔ آقای احمدینژاد، روزی یکی از وزرا از من خواست که مسئولیتی را قبول کنم، گفتم من مسئولیت قبول نمیکنم چون نه به مصلحت شماست و نه به مصلحت من است، ولی نه شما که وزیر هستید، بلکه ردههای پایینتر هم اگر دعوت کنند و بگوید در این زمینه که اطلاعات دارید به ما بگویید که ما چطور این کارها را انجام بدهیم، من با عشق میآیم.
*الان هم گاهی اوقات آقای پزشکیان دعوت میکنند در بعضی جلسات شرکت میکنم و فکر میکنم آنچه که داشته و تجربه دارم را بیان میکنم. به آقای رئیسی هم چهار، پنج نامه نوشتم، ایشان هم انصافاً انسان خوب و اخلاقاً صمیمی بود، هر نامه که مینوشتم ایشان تماس میگرفت و صحبت میکردم. عمدتاً در جهت این بود که چه کنیم تا بتوانیم مشکلات کشور را کم کنیم. فکر کنم اگر نتیجهٔ کارها این شود که یکی از مشکلات کوچک مردم را هم بتوانم برطرف کنم، با مشورت دادن به دوستان دولت، برای خودم یک رضایت وجدان درست میشود. الان هم همینطور است و فکر میکنم حق ایران است، خصوصاً با نیروی انسانی خوبی که در ایران هست، با جوانان تحصیلکردهای که ایران دارد، میتواند توسعه پیدا کند، در این تردید نکنید که ایران میتواند جایگاه خودش را بالاتر ببرد. باید موانع سیاستگذاری برطرف شود و رویکردهای جدید پیش بگیریم، بعضی رویکردها را تغییر بدهیم، سیاستهایی که ما را به این مراحل رسانده کنار بگذاریم، این اشکال ندارد. این بد است که ما وضع مردم را بد کنیم و مردم بگویند اینها که بودند که با ما اینچنین رفتار کردند. اگر دیدیم سیاستی اشتباه است آن را کنار بگذاریم و یک سیاست جدید پیش بگیریم.
27215