پاسخ اولیه دولت عبدالحمید دبیبه، اعلام سه روز عزای عمومی و مهمتر از آن، تشکیل «کمیسیون همبستگی ملی» بود. عنوان این کمیسیون به خودی خود گویاست: هدف، تنها کشف علل فنی سانحه نبود، بلکه کوششی برای مدیریت سیاسی یک بحران و جلوگیری از فروپاشی بیشتر اتحادهای شکننده بود. در فضای لیبی که توطئهپردازی امری رایج است، چنین حوادثی به سرعت میتواند به سلاحی تبلیغاتی برای گروههای رقیب تبدیل شود.
یک سانحه، چند پرسش اساسی درباره ابعاد فنی
هواپیمای فالکون ۵۰ حامل الحداد، پس از انجام دیداری رسمی با مقامات بلندپایه ترکیه در آنکارا، در مسیر بازگشت دچار نقص فنی شد. خلبانان درخواست فرود اضطراری کردند، اما هواپیما پیش از رسیدن به باند در منطقهای در حوالی پایتخت ترکیه سقوط کرد. براساس گزارشهای اولیه، همه هشت سرنشین، از جمله الحداد، چهار فرمانده ارشد دیگر و خدمه کشته شدند. تحقیقات فنی فوری آغاز شد و جعبه سیاه هواپیما برای تحلیل به کارشناسان بیطرفی در کشوری سوم ارسال گردید.
این سانحه، به دلیل شخصیت مسافران و زمان وقوع آن—بلافاصله پس از مذاکرات امنیتی—به سرعت از حادثهای فنی به رویدادی با ابعاد سیاسی تبدیل شد. ماهیت بینالمللی پرواز (هواپیمایی اجارهای)، حضور مقامات ترکیه در تحقیقات، و شایعات همیشگی درباره دخالت نیروهای مخالف، همه باعث شدند تا یافتن پاسخی قانعکننده برای افکار عمومی لیبیایی از اهمیت حیاتی برخوردار شود.
این در حالی است که در بافت سیاسی ملتهب لیبی، هیچ حادثه مهمی، به ویژه اگر مرتبط با چهرههای امنیتی باشد، صرفاً فنی تفسیر نمیشود. فقدان شفافیت و اعتماد، باعث میشود هر رویداد به بستری برای جنگ روایتها تبدیل گردد، جایی که هر جناح سعی میکند آن را به نفع خود تفسیر کند.
الحداد: فرماندهای در میان میدان مین سیاسی
اما درک اهمیت این ضربه، مستلزم شناخت جایگاه ویژه ژنرال الحداد بود. او نه تنها فرمانده ارشد نیروهای تحت امر دولت وفاق ملی در طرابلس محسوب میشد، بلکه به دلیل سابقه مبارزه علیه قذافی و تلاشهای بعدیاش برای حرفهایسازی نیروهای مسلح، از احترام نسبی، حتی در میان مخالفان در شرق کشور برخوردار بود. گزارشها حاکی از آن است که او یکی از معدود چهرههای نظامی غرب لیبی بود که خطوط ارتباطی، با فرماندهی نیروهای ژنرال خلیفه حفتر در شرق حفظ کرده بود.
الحداد نماد کوششی ناتمام برای عبور از نظام میلیشیایی به سمت یک ارتش ملی یکپارچه بود. مرگ او، نه فقط یک مقام بلندپایه، بلکه یک نقطه ارتباط و یک نماد امید، برای آیندهای واحد را از بین برد. همین ویژگیها بود که باعث شد حتی حفتر، رقیب دیرینه دولت وفاق ملی، در بیانیهای مرگ او را «ضایعهای بزرگ» خواند. این اعلام همدردی نادر، به خودی خود نشاندهنده وزن سیاسی الحداد بود.
چه آنکه در منازعات داخلی پیچیده، گاهی افراد به نمادهایی فراتر از جایگاه رسمیشان تبدیل میشوند. مرگ چنین افرادی میتواند به مراتب مخربتر از شکست یک نبرد یا انحلال یک نهاد باشد، زیرا امیدها و مسیرهای محتمل دیپلماسی را نیز همراه خود دفن میکند.
کمیسیون همبستگی: واکنشی نهادی به یک بحران امنیتی
به همین دلیل، تشکیل «کمیسیون همبستگی ملی» بلافاصله پس از اعلام خبر سانحه، نشاندهنده درک دولت دبیبه از حساسیت لحظه بود. این اقدام چند هدف را دنبال میکرد: نخست، نشان دادن عزم برای پیگیری علل واقعی حادثه و جلوگیری از تبدیل شدن آن به ابرازی برای اتهامزنیهای بیاساس. دوم، ایجاد حس مشارکت و شفافیت—هرچند نمادین—برای افکار عمومی. و سوم، و شاید مهمتر، فراهم آوردن قالبی نهادی برای همکاری میان گروههای مختلف در غرب لیبی و حتی ایجاد پنجرهای برای ارتباط با شرق، حول یک هدف مشترک غیرسیاسی یعنی کشف حقیقت یک سانحه، ایجاد کرد.
با این حال، کارایی چنین کمیسیونی همواره زیر سؤال است. آیا این نهاد دارای اختیارات کافی و استقلال واقعی است؟ آیا میتواند در فضای بیاعتمادی شدید، یافتههای خود را به گونهای ارائه دهد که برای همه جناحها قابل پذیرش باشد؟ پاسخ به این پرسشها، آزمونی برای بلوغ نهادها در لیبی محسوب میشود.
چرا که تشکیل کمیتههای تحقیق در بحرانها، اغلب یک اقدام ضروری برای کسب زمان و مشروعیتبخشی به فرآیند مدیریت است. موفقیت آن بستگی تام به میزان استقلال، شفافیت و پشتیبانی سیاسی گسترده از آن دارد. در غیاب این عوامل، خطر تبدیل شدن به نهادی تشریفاتی و بیاثر بسیار بالاست.
پیامدهای ژئوپلیتیک: بازی در میدانی ناآرام
این در حالی است که مرگ الحداد، معادلات قدرت در لیبی را پیچیدهتر کرد. از یک سو، دولت وفاق ملی در طرابلس یکی از کلیدیترین چهرههای امنیتی خود را از دست داد که میتوانست در گفتوگوهای آتی درباره اتحاد ارتش نقشی محوری ایفا کند. این امر موقعیت مذاکرهای این دولت را تضعیف میکند. از سوی دیگر، در شرق، اگرچه حفتر ادای احترام کرد، اما این خلأ قدرت ممکن است به صورت عملی به نفع او تفسیر شود یا رقبای داخلی او را برای اقدام تحریک کند.
در بعد منطقهای، ترکیه—حامی اصلی دولت وفاق ملی—نیز متأثر شد. الحداد نقطه ارتباط مهمی برای همکاریهای امنیتی آنکارا با طرابلس بود. اکنون ترکیه باید ضمن کمک به تحقیقات سانحه (که در قلمرو آن رخ داده)، رابطه خود با جانشینان احتمالی الحداد و بازیگران جدید در ساختار امنیتی غرب لیبی را بازتعریف کند. سایر بازیگران مؤثر مانند روسیه، مصر و امارات نیز تحولات بعدی را زیر نظر خواهند داشت تا ببینند این حادثه چگونه توازن قوای محلی را تغییر میدهد.
از سوی دیگر در مناقشات نیابتی، مرگ یک فرمانده کلیدی محلی میتواند محاسبات همه بازیگران خارجی را تغییر دهد. این رویداد مجبورشان میکند مجدداً ارزیابی کنند که بر کدام متحدان داخلی میتوانند تکیه کنند و چگونه میتوانند منافع خود را در یک محیط ناپایدارتر حفظ نمایند.
تحلیل یک فقدان: بین نظم قوا و نهادهای شکننده
برای تحلیل این رویداد میتوان از دو دریچه استفاده کرد. دریچه واقعگرایانه بر ماهیت قدرت و خلأ ناگهانی ناشی از مرگ الحداد تمرکز میکند. از این منظر، مرگ او یک «ضربه استراتژیک» به بلوک غرب است که میتواند توازن قوا را به نفع رقبا—اعم از داخلی و خارجی—بر هم زند. رقابت برای تصدی پست او احتمالاً درگیریهای پنهان میان جناحهای مختلف در طرابلس را تشدید میکند و هر گونه پیشرفت در گفتوگوهای وحدت ارتش را به تعویق میاندازد.
در مقابل، دریچه نهادگرایانه بر واکنشهایی مانند تشکیل کمیسیون همبستگی ملی متمرکز میشود. این اقدام، تلاشی است برای عبور از منطق صرف قدرت و ایجاد یک فرآیند نهادی، مشروع و مشترک برای مدیریت بحران. موفقیت این کمیسیون—حال هرچند جزئی—میتواند اعتماد به نفس برای همکاریهای نهادی آینده را افزایش دهد.
در واقعیت، لیبی درگیر تنشی مداوم بین این دو منطق است. نیروهای میدانی و بازیگران خارجی عمدتاً با منطق واقعگرایانه قدرت عمل میکنند، در حالی که نهادهای بینالمللی و بخشی از نخبگان سیاسی داخلی سعی دارند نهادها و فرآیندهای مشروع ساز را تقویت کنند. مرگ الحداد و تشکیل کمیسیون، تجسم عینی این تقابل است.
در مجموع، حادثه سقوط هواپیمای ژنرال الحداد و تشکیل کمیسیون همبستگی ملی، دو روی یک سکه هستند: اولی نشاندهنده شکنندگی عمیق و تهدیدات دائمی پیش روی ثبات لیبی، و دومی نشاندهنده تلاش—هرچند ناقص—برای مدیریت این شکنندگی از طریق سازوکارهای نهادی. مرگ الحداد بیش از یک تراژدی شخصی بود؛ ضربهای به یکی از معدود پلهای ارتباطی بین دو بخش جداافتاده کشور محسوب میشد.
آینده نزدیک نشان خواهد داد که آیا نهادهایی مانند کمیسیون همبستگی میتوانند اعتماد لازم برای پر کردن این خلأ را ایجاد کنند، یا اینکه رقابت بر سر میراث الحداد و پست او، گسلهای قدیمی را عمیقتر خواهد کرد.
۲۱۳/۴۲


