رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

رویکرد مذاکراتی استیو ویتکاف؛ تجارت در لباس دیپلماسی

استیو ویتکاف، چهره‌ای که عمده شهرت خود را در بازار املاک و مستغلات آمریکا به دست آورده است، بدون پشتوانه آکادمیک یا تجربه دیپلماسی، صرفا به دلیل دوستی با دونالد ترامپ، به قلب بحران‌های جهانی و مرکز سیاست خارجی آمریکا راه یافت و به یکی از بازیگران اصلی این عرصه بدل شد.

استیو ویتکوف؛ تاجری که ناگهان دیپلمات شد

رویداد ۲۴| مسیر پیشرفت نامتعارف ویتکاف، گواهی است بر این‌که قدرت شخصی و شبکه‌سازی در دنیای تجارت، به عالم سیاسیت نیز راه پیدا کرده است. حضور او در میدان دیپلماسی، صرفا یک جابه‌جایی فردی نبود؛ بلکه نشانه‌ای بود از تغییری ژرف‌تر در رویکرد سیاست خارجی آمریکا، به‌ویژه در عصر ترامپ. عصری که در آن، قاعده و عرف کهنه دیپلماتیک جای خود را به عمل‌گرایی، سرعت تصمیم‌گیری و حتی ریسک‌پذیری بیشتر داد.

رویکرد مذاکراتی؛ تجارت در لباس دیپلماسی

یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های ویتکاف، ترجیح او به راه‌حل‌های سریع، قابل‌اجرا و عمل‌گرایانه در مذاکرات بین‌المللی بود. جایی که بسیاری از دیپلمات‌های حرفه‌ای، در پروتکل‌ها و جلسات بی‌پایان غرق می‌شدند، او با منطق بازار املاک و معامله‌گری وارد عمل می‌شد. نگاه او به مذاکرات بین‌المللی، نه میدان جدال ایدئولوژیک و فلسفی، بلکه صحنه معامله‌ای بود که هر طرف می‌بایست در پایان، سودی ملموس نصیبش شود.

این شیوه متفاوت، بار‌ها در پرونده‌های حساس نظیر بحران‌های خاورمیانه و به ویژه مذاکرات هسته‌ای ایران، خود را نشان داد. او به جای اتکای صرف به فرآیند‌های کند و مفصل دیپلماسی رسمی، تلاش می‌کرد با مذاکرات مستقیم، چانه‌زنی‌های سخت و طرح بسته‌های فوری پیشنهادی، طرف مقابل را به توافقی زودهنگام و هرچند نسبی، ترغیب کند. فلسفه او بر این اصل استوار بود که توافق پایدار، آن است که همه طرف‌ها حس کنند چیزی به دست آورده‌اند؛ ولو این‌که آن دستاورد برای هر یک معنا و ارزش متفاوتی داشته باشد.

موفقیت‌های منطقه‌ای و نقش در بحران‌های خاورمیانه

یکی از عرصه‌هایی که ویتکاف حضور پررنگ و تاثیرگذار داشت، بحران‌های خاورمیانه بود. او در حل‌وفصل پرونده‌هایی، چون جنگ غزه و مذاکرات آتش‌بس میان اسرائیل و گروه‌های فلسطینی نقش کلیدی ایفا کرد. روایت‌های متعدد نشان می‌دهد که او، برخلاف بسیاری از دیپلمات‌های سنتی که عمدتاً اسیر ساختار‌های بروکراتیک بودند، در پشت در‌های بسته و به مدد شبکه‌سازی شخصی، موفق شد اسرائیل را به پذیرش توافقات آتش‌بس و آزادی گروگان‌ها وادار کند. این موفقیت‌ها البته در شرایطی رخ داد که بسیاری از تحلیلگران، حل منازعات اسرائیل و فلسطین را بن‌بست مطلق تلقی می‌کردند.

این عملکرد سبب شد تا ویتکاف به عنوان چهره‌ای خلاق و حتی جسور در عرصه دیپلماسی جهانی شناخته شود؛ کسی که حاضر بود برای دستیابی به نتیجه، از ابزار‌های نامتعارف استفاده کند و به تعبیر بسیاری، محدودیت‌های دیپلماسی کلاسیک را به چالش بکشد.

دیپلماسی فشار و معامله

با این حال، رویکرد معاملاتی و غیررسمی ویتکاف، گرچه دستاورد‌هایی در کوتاه‌مدت به بار آورد، اما با انتقاد‌های جدی نیز مواجه شد. منتقدان معتقد بودند که نبود تجربه رسمی و عدم برخورداری از دانش عمیق تاریخ دیپلماسی و سیاست بین‌الملل، می‌تواند باعث شود ویتکاف در بزنگاه‌های حیاتی اسیر ساده‌اندیشی یا فریب طرف‌های مقابل شود.

نمونه بارز این نگرانی‌ها، در مواجهه او با رهبران پیچیده و کارکشته‌ای، چون ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نمود پیدا کرد. برخی تحلیلگران هشدار دادند که شیفتگی ویتکاف نسبت به سبک رهبری پوتین یا تمایلش به مذاکرات مستقیم، ممکن است به مصالحه‌های شتاب‌زده و حتی اشتباهات راهبردی بینجامد؛ به ویژه که سیاست‌های پنهان روسیه بار‌ها غرب را غافلگیر کرده است.

همین انتقادات در رابطه با مذاکرات هسته‌ای ایران نیز مطرح شد. ویتکاف بر این باور بود که بهترین راه برای حل مناقشه هسته‌ای، مذاکره بی‌واسطه و فشار مستقیم است؛ اما برخی دیپلمات‌های باسابقه هشدار دادند که سیاست معامله‌محور و فقدان تحلیل‌های تاریخی و فنی، می‌تواند دستاورد‌ها را شکننده و گذرا کند.

مذاکرات هسته‌ای ایران؛ آزمون بزرگ یک دیپلمات تازه‌وارد

پرونده ایران و مذاکرات هسته‌ای، شاید مهم‌ترین آزمون برای استیو ویتکاف به شمار می‌رود. ایران همواره یکی از چالش‌های لاینحل سیاست خارجی آمریکا بوده است؛ کشوری که تلفیقی از قدرت منطقه‌ای، ابهام راهبردی و پیچیدگی ایدئولوژیک را به نمایش گذاشته و مذاکره با آن، نیازمند تلفیقی از دانش فنی، هوشمندی سیاسی و صبر دیپلماتیک است.

ویتکاف به عنوان فرستاده ویژه ترامپ، سعی کرد با استفاده از مهارت‌های مذاکره‌ای و تجربه‌های تجاری‌اش، در روند گفت‌و‌گو‌ها با ایران فشار وارد کند و در عین حال، راه‌هایی برای تأمین منافع هر دو طرف بیابد. او بر این اعتقاد بود که ایران در نهایت مجبور به پذیرش توافق هسته‌ای خواهد شد، اما این توافق باید نه فقط ضامن امنیت غرب، بلکه برای ایران نیز جذابیت اقتصادی و سیاسی داشته باشد.

با این همه، این رویکرد عمل‌گرایانه و گاه فاقد عمق تاریخی، همواره با انتقادات جدی مواجه شد. بسیاری معتقد بودند که شیوه‌های غیررسمی، فشار‌های پشت‌پرده و تلاش برای «معامله سریع» اگرچه ممکن است به توافقات زودهنگام منتهی شود، اما استحکام و ماندگاری آن را تهدید می‌کند.

روابط آمریکا و روسیه

مناسبات واشنگتن و مسکو همواره یکی از پیچیده‌ترین صحنه‌های روابط بین‌الملل بوده است. حضور ویتکاف به عنوان مذاکره‌کننده ویژه ترامپ در این میدان، اگرچه از حیث شخصی‌سازی و حذف واسطه‌های مرسوم، رویکردی نو به نظر می‌رسید، اما در عین حال، نگرانی‌هایی درباره آسیب‌پذیری آمریکا در برابر بازی‌های پنهان کرملین را تقویت کرد.

بخشی از این نگرانی‌ها ناشی از فقدان پیشینه رسمی و تجربه عمیق دیپلماتیک در کارنامه ویتکاف بود. او که عمدتاً با تکیه بر مهارت‌های ارتباطی و مذاکره‌ای وارد میدان شده بود، در برابر رهبرانی مانند پوتین که سال‌ها سیاست‌ورزی را در سطح جهانی تجربه کرده‌اند، گاه با خوش‌بینی مفرط یا تحلیل سطحی از تحولات روبه‌رو می‌شد.


بیشتر بخوانید: جانسون یا جکسون؛ پدر معنوی ترامپ کیست؟


با این وجود، ویتکاف بار‌ها تأکید کرده که مذاکره مستقیم و بی‌واسطه با رقبای سرسخت، بهترین راه برای یافتن راه‌حل‌های پایدار است. او معتقد بود که بسیاری از بحران‌های روابط آمریکا و روسیه، با گفت‌وگوی رودررو و کنار گذاشتن فضا‌های نمادین و نمایشی، قابل‌حل است؛ دیدگاهی که البته همیشه در عمل، موفق نبوده و گاه به بن‌بست‌ها و حتی بحران‌های جدید انجامیده است.

 مرز‌های دیپلماسی غیررسمی

در کنار ستایش‌هایی که نسبت به نوآوری و جسارت ویتکاف در دیپلماسی جهانی مطرح است، موجی از انتقادات نیز گریبان‌گیر اوست. مهم‌ترین محور این انتقادات، رویکرد غیررسمی و گاه شتاب‌زده او در مواجهه با بحران‌های بین‌المللی است. دیپلمات‌های باسابقه و کارشناسان روابط بین‌الملل معتقدند که ویتکاف، به دلیل فقدان تحصیلات و تجربه رسمی در این حوزه، ممکن است در درک ابعاد پیچیده بسیاری از پرونده‌ها دچار ضعف باشد.

یکی دیگر از چالش‌ها، اعتماد بیش از حد ویتکاف به فشار‌های پشت‌پرده و قدرت چانه‌زنی فردی است. منتقدان می‌گویند که این شیوه، در برخی مواقع منجر به امضای توافقاتی می‌شود که بیشتر از آنکه محصول خرد جمعی و تحلیل‌های جامع کارشناسی باشد، متکی به اراده و سلیقه فردی است؛ امری که به ویژه در عرصه سیاست خارجی قدرت‌هایی، چون آمریکا، می‌تواند پیامد‌های جبران‌ناپذیری در بلندمدت به دنبال داشته باشد.

نسبت ویتکاف با سیاست خارجی ترامپ

دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، نقطه عطفی در سیاست خارجی آمریکا بود؛ عصری که عمل‌گرایی، ریسک‌پذیری، شکستن تابو‌ها و گاه خروج از چارچوب‌های چنددهه‌ای دیپلماسی، به دستور کار اصلی بدل شد. انتخاب چهره‌هایی، چون ویتکاف برای مشاورت و مذاکره، خود نشانه‌ای بود از این چرخش اساسی. ترامپ با تکیه بر تجارب تجاری و روابط شخصی، کوشید سیاست خارجی آمریکا را بر مبنای منافع فوری و ملموس بازتعریف کند و ویتکاف در این میان، نقش بازوی اجرایی و عملیاتی این رویکرد را ایفا کرد.

اما پرسش کلیدی آن است که آیا استراتژی‌های ویتکاف و ترامپ، مکمل یکدیگر بودند یا در برخی موارد، حتی به تناقض و تعارض انجامیدند؟ شواهد نشان می‌دهد که هر دو بر اصل عمل‌گرایی و کسب نتیجه فوری اتفاق‌نظر داشتند، اما گاه نبود تحلیل‌های عمیق و بی‌توجهی به تبعات بلندمدت، دستاورد‌های کوتاه‌مدت را تضعیف می‌کرد.

این مسئله در مواردی، چون مذاکرات با ایران، روسیه و چین آشکار بود؛ جایی که توافقات اولیه، با شکست یا چالش در فاز اجرا مواجه شد و انتقاد‌ها به شیوه‌های غیرسنتی اوج گرفت.

عملکرد ویتکاف در بحران‌های جهانی

مرور کارنامه ویتکاف در مقام مشاور ویژه ترامپ و مذاکره‌کننده اصلی آمریکا در بحران‌های جهانی، تصویری دوسویه را به نمایش می‌گذارد. از یک سو، او توانست در مقاطع حساس، توافقات آتش‌بس و برخی مصالحه‌های مهم را در خاورمیانه رقم بزند؛ از سوی دیگر، بسیاری از این توافقات یا ناپایدار ماند یا در سایه فقدان پشتوانه کارشناسی، به سرعت با چالش‌های تازه مواجه شد.

در موضوع ایران، ویتکاف موفق شد برخی گره‌های مذاکراتی را با فشار‌های غیررسمی و چانه‌زنی مستقیم باز کند، اما پیچیدگی ساختاری مناقشه، اجازه نداد توافقی فراگیر و ماندگار حاصل شود. در روابط با روسیه، اصرار او بر گفت‌وگوی مستقیم با پوتین، برخی موانع نمادین را شکست، اما به حل بنیادی بحران‌های دو کشور منتهی نشد.

در مجموع، کارنامه ویتکاف نمایانگر تقابل دو رویکرد است: عمل‌گرایی تجاری و اتکا به مذاکره فردی در برابر دیپلماسی کلاسیک و فرآیندمحور. موفقیت‌های زودهنگام، هرچند پررنگ و تاثیرگذار، اما گاه به دلیل ناپایداری و فقدان حمایت ساختاری، با بازگشت بحران‌ها همراه شد.

آینده دیپلماسی ویتکاف؛ تداوم یا تغییر؟

با تغییرات مستمر در ساختار قدرت جهانی و پدیدار شدن بازیگران جدید، آینده نقش‌آفرینی ویتکاف و کسانی با رویکرد مشابه، همچنان محل بحث و مناقشه است. حامیان او بر این باورند که دوران دیپلماسی کند، بروکراتیک و پروتکلی رو به پایان است و جهان امروز نیازمند چهره‌هایی عمل‌گرا، چابک و جسور است؛ کسانی که همچون ویتکاف بتوانند با عبور از قاعده‌های کهنه، معادلات تازه‌ای خلق کنند.

اما منتقدان هشدار می‌دهند که عبور از دانش و تجربه عمیق دیپلماسی، خطر ساده‌سازی بحران‌ها و گرفتار شدن در دام توافقات موقتی را افزایش می‌دهد. آنها معتقدند دیپلماسی جهانی، بیش از هر چیز نیازمند تلفیق دانش، تجربه و هوشمندی است و اتکا صرف به رویکرد‌های معاملاتی و فردی، تنها در کوتاه‌مدت کارساز خواهد بود.

پیشنهادی باخبر