به گزارش مشرق، کاترین بیگلو، فیلمسازیست که سینما را نه برای سرگرمی، بلکه برای مواجهه با واقعیتهای تلخ و پیچیده انتخاب کرده. از همان آغاز کارش، با فیلمهایی چون «نقطهٔ شکست» و «روزهای عجیب»، نشان داد که به جای قهرمانسازی، به دنبال شکافتن لایههای پنهان قدرت، خشونت، و اضطراب اجتماعیست. اما نقطهٔ عطف کارنامهاش بیتردید «گنجه رنج» بود؛ فیلمی دربارهٔ یک تیم خنثیسازی بمب در عراق که با نگاهی مستندگونه، جنگ را نه در میدان نبرد، بلکه در ذهن سربازانش تصویر میکرد. این فیلم برای بیگلو اسکار بهترین کارگردانی را به همراه داشت و او را به نخستین زن برندهٔ این جایزه بدل کرد.
پس از آن، «سی دقیقه بعد از نیمهشب» را ساخت؛ روایتی سرد و پیچیده از عملیات یافتن و کشتن بنلادن، که باز هم نشان داد بیگلو به جای هیجانسازی، به دنبال بازنمایی اضطرابهای اخلاقی در دل سیاستهای امنیتیست. او در آثارش، همیشه مرز میان قهرمان و قربانی را محو میکند و به جای پاسخ، پرسشهایی سنگین پیش روی مخاطب میگذارد.
اکنون، پس از هشت سال سکوت، با «خانهای از دینامیت» بازگشته؛ فیلمی که در ادامهٔ همان مسیر، به سراغ بحرانی دیگر در دل ساختار سیاسی آمریکا میرود. داستان با حملهٔ موشکی ناشناس به خاک ایالات متحده آغاز میشود؛ حملهای که نه منشأش معلوم است، نه انگیزهاش. فیلم در سه پرده روایت میشود: اول، اتاق وضعیت کاخ سفید، جایی که مشاوران امنیتی با چهرههایی سرد و نگران، درگیر تصمیمگیریهای فوریاند. دوم، مقر فرماندهی ارتش، جایی که ژنرالها با محاسبات خشک و بیاحساس، به دنبال پاسخ نظامیاند. و سوم، ورود رئیسجمهور به صحنه، مردی که باید بین پاسخگویی اخلاقی و فشار سیاسی یکی را انتخاب کند.
بیگلو در این فیلم، نه قهرمان میسازد و نه دشمن؛ بلکه آدمهایی را نشان میدهد که در لحظههای بحرانی، با ترس، تردید، و مسئولیتهای سنگین روبهرو میشوند. دوربینهای لرزان، نورهای سرد، و تدوین سریع، فضای فیلم را پرتنش و نفسگیر کردهاند. بازی ربکا فرگوسن در نقش مشاور امنیت ملی، با اضطرابی درونی و نگاههایی که بیشتر از کلمات حرف میزنند، نقطهٔ قوت فیلم است. ادریس البا هم در نقش رئیسجمهور، با کاریزمایی کنترلشده، بار اخلاقی فیلم را به دوش میکشد.
«خانهای از دینامیت» نه فقط دربارهٔ یک حملهٔ نظامی، بلکه دربارهٔ این پرسش است که در لحظهٔ بحران، چه کسی تصمیم میگیرد؟ و با چه بهایی؟


