نتیجه باورنکردنی نظرسنجیهای صداوسیما؛
به کدام معیار میگویید ۷۰ درصد مخاطب دارید؟
مردم تنها با مرور کوتاه و گذرای شبکههای تلویزیون مخاطب صداوسیما به حساب میآیند؛ در حالی که این ملاک دقیق نیست. علاوه بر این بسیاری از مخاطبان تنها تماشاگر مسابقات فوتبال از تلویزیون هستند و آنها نیز مخاطب پیگیر و ثابت تلویزیون محسوب نمیشوند.
روزنامه خراسان در مطلبی به انتقاد از تعریف مرکز تحقیقات صداوسیما از «مخاطب» تلویزیون در نظرسنجیها و سیاست این مرکز برای انتشار نتایج پرداخته است.
این روزنامه آورده است: اخیرا مسئله میزان بینندگان صداوسیما بر اساس آمار مرکز تحقیقات، به موضوعی جنجالبرانگیز و حساس تبدیل شده است. طبیعتا نتایج حاصل از نظرسنجی و آمارها، باید به خودی خود گویا باشند، اما وجود ابهامهایی در ملاکهای نظرسنجی، رتبهبندی پربینندهها بدون اعداد و درصدهای دقیق در گزارشهایی که منتشر یا اعلام میشود، اختلاف نظرها یا حاشیههایی را ایجاد میکند و باعث میشود که رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما، مدام درباره این نظرسنجیها توضیح دهد.
تعریف «مخاطب» ۷۰ درصدی
رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما با استناد به تعریف آفکام (سازمان تنظیمکننده مقررات رسانهای بریتانیا) از «مخاطب»، میگوید که اگر مردم روزانه ۱۵ دقیقه تلویزیون تماشا کنند، «مخاطب» تلویزیون محسوب میشوند. در پایان نیز عدد ۷۰ درصد را به عنوان میزان بینندگان بزرگسال رسانه ملی اعلام کرده است.
طبق این تعریف، مردم تنها با مرور کوتاه و گذرای شبکههای تلویزیون مخاطب صداوسیما به حساب میآیند؛ در حالی که این ملاک دقیق نیست. علاوه بر این بسیاری از مخاطبان تنها تماشاگر مسابقات فوتبال از تلویزیون هستند و آنها نیز مخاطب پیگیر و ثابت تلویزیون محسوب نمیشوند.
با توجه به اشاره رئیس مرکز تحقیقات به تعریف مخاطب بر اساس استانداردهای جهانی، این سوال ایجاد میشود که آیا سیاستها و فعالیتهای صداوسیما، برنامهسازی یا سریالسازی نیز بر اساس استانداردهای جهانی انجام میشود که اکنون تعریف موسسات معتبر نظرسنجی دنیا از مخاطب، ملاک قرار گرفته است؟
اهمیت انتشار آمار منظم و شفاف
سیاست مرکز تحقیقات صداوسیما برای انتشار نتایج نظرسنجی و شیوه استفاده از این نتایج نیز سوالبرانگیز است. محسن شاکرینژاد تا به حال بارها اعلام کرده است که نظرسنجی درباره میزان مخاطبان تلویزیون و کیفیت برنامهها و سریالها به صورت منظم انجام میشود و نتیجه آنها در اختیار مدیران شبکهها قرار میگیرد.
شاکرینژاد در نشستی که برگزار شده نیز در پاسخ به سوالی درباره تاثیر نظرسنجیها بر کیفیت برنامهها گفته است: «نظرسنجیها پس از اثرسنجی در اختیار مدیران شبکههای رادیویی و تلویزیونی قرار میگیرند و طی آن برنامههای بدون مخاطب از کنداکتور حذف و برنامههای دیگر جایگزین میشوند.»
یکی از استدلالها درباره منتشرنشدن این نتایج، جذاب نبودن و بیاهمیت بودن آن برای مخاطبان است. شاید اطلاعات خام نتایج موردتوجه مردم قرار نگیرد، اما گزارشهای تحلیلی حاصل از آن پیامهای زیادی دارد. علاوه بر این، نتایج منظم و شفاف نظرسنجیها میتواند در رسانهها منتشر شود و مرجعی برای بررسی عملکرد تلویزیون باشد.
طبیعتا گزارشهای تحلیلی از میزان استقبال مخاطبان از تولیدات تلویزیون یا روند افزایش و کاهش مخاطبان در دورههای مختلف، بر اساس آمارهای دقیق و شفاف، نه تنها ملاک خوبی برای سنجش عملکرد صداوسیماست، بلکه میتواند برای کارشناسان و تحلیلگران نیز منبع مهمی باشد.
پیشتر نتیجه نظرسنجیها منظمتر به صورت ماهانه، فصلی و مناسبتی منتشر میشد، اما اخیرا با تغییر در سیاست مرکز تحقیقات برای انتشار نتایج، این آمار هدفمند و بیشتر برای اعلام موفقیتهای صداوسیما منتشر میشوند و شفافیت کافی ندارند.
مخاطبان ناراضی
فارغ از تعریف مخاطب تلویزیون، ملاکها برای سنجش و نقدهایی که به آن وارد است، موضوع مهم دیگر کیفیت تولیدات رسانه ملی و میزان رضایت تماشاگران است. ممکن است برنامهای به واسطه جنجالها یا حواشی دیده شود، اما کیفیت استانداردی نداشته باشد.
عدهای از مخاطبان نیز ممکن است برای سرگرم شدن سریالهای شبانه تلویزیون را تماشا کنند، اما از کیفیت آنها ناراضی باشند. در این شرایط مانور روی مخاطب ۶۰ یا ۷۰ درصدی بدون توجه به میزان رضایت تماشاگران و کیفیت تولیدات، نتیجه موثر و بلندمدتی نخواهد داشت. انتقاد رسانهها از عملکرد رسانه ملی، واکنشهای منفی مخاطبان به یک سریال یا برنامه و جریانساز نبودن تولیدات تلویزیون گویای وضعیت موجود است.


