منظور حسین علیزاده از پول‌ کثیف در موسیقی چه بود؟

اظهارات اخیر حسین علیزاده درباره «پول‌های کثیف» در موسیقی، بار دیگر بحث نابرابری، تبعیض و حذف تدریجی موسیقی جدی از چرخه اجرا و حمایت را پررنگ کرده است؛ موضوعی که به اعتقاد بسیاری از فعالان این حوزه، نه‌تنها به بدنه موسیقی ایرانی آسیب زده، بلکه باعث شده گردش مالی و منافع اقتصادی جای کیفیت، هویت و ارزش هنری را بگیرد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایسنا، ورود پول‌های کلان و مناسبات غیرشفاف به عرصه موسیقی، سال‌هاست به یکی از چالش‌های جدی این حوزه تبدیل شده؛ چالشی که

بحث کنسرت‌هایی که پول‌های کلان در آن‌ها رد و بدل می‌شود، یک موضوع است و موضوع دیگر این است که در تمام دنیا، موسیقی‌های تجاری و عامه‌پسند فروش و استقبال بیشتری دارند. این مسئله در همه جای جهان وجود دارد. اما تفاوت اصلی این‌جاست که در همه دنیا از موسیقی رسمی، کلاسیک، ریشه‌دار و هنری حمایت می‌شود؛ هم توسط دولت و هم توسط اسپانسرهایی که وارد این حوزه می‌شوند.

در بسیاری از کشورها، دولت‌ها راهکارهایی دارند که از طریق معافیت‌های مالیاتی و حمایت‌های قانونی، اسپانسرها را تشویق می‌کنند تا از موسیقی جدی حمایت کنند. اما این‌جا متأسفانه نه خود دولت از این نوع موسیقی حمایت می‌کند و نه اسپانسرها رغبتی برای ورود به این حوزه دارند. مدام از «موسیقی فاخر» صحبت می‌شود، اما واقعاً مشخص نیست منظور از موسیقی فاخر چیست، چون در عمل هیچ حمایتی از موسیقی جدی صورت نمی‌گیرد.

طبیعی است که اسپانسرها می‌خواهند دیده شوند و با شرایطی که برای موسیقی ایرانی، موسیقی کلاسیک غربی و موسیقی مقامی پیش آمده، دیگر کسی تمایلی ندارد وارد حمایت از این ژانرها شود. همه این گونه‌های موسیقایی روزهای بسیار بدی را می‌گذرانند؛ اجراها بسیار محدود شده، تعداد کنسرت‌ها کم است و اغلب در سالن‌های کوچک برگزار می‌شوند.

موضوع دیگری که باید به آن اشاره کرد، اتفاقاتی است که در جامعه ما رخ داده است. به دلیل فقدان خیلی از مکان‌هایی که در آنها موسیقی هم حضور دارد مثل کافه‌های شبانه، آن نوع موسیقی‌ای که باید در چنین فضاهایی اجرا شود، راه خودش را به سالن‌های بزرگ باز کرده است. این خلأ باعث شده مردمی که علاقه‌مند به این فضاها و این جنس موسیقی هستند، به سالن‌های بزرگ کنسرت بروند. نتیجه‌اش را هم در قیمت بلیت‌ها می‌بینیم و این‌که برگزاری چنین کنسرت‌هایی متأسفانه یا خوشبختانه معمولاً با مشکل خاصی مواجه نمی‌شود.

در مقابل، اگر بخواهید یک کنسرت موسیقی دستگاهی برگزار کنید، باید هفت‌خان رستم را پشت سر بگذارید. سال‌هاست که فریاد می‌زنیم مجوز باید برداشته شود. واقعاً نمی‌دانم گروهی که تمام اعضایش در این کشور هستند، شعر کلاسیک استفاده می‌کنند، کد ملی دارند، ثبت شده‌اند و فقط می‌خواهند کنسرت بدهند، چرا باید مجوز بگیرند؟ مگر در همه جای دنیا برای این کار مجوز می‌گیرند؟

ممیزی روی موسیقی‌های جدی بسیار زیاد است. فقط در همین ماه گذشته، دو کنسرت ما مجوز نگرفت؛ یکی کنسرت گروه کر «مادران شهر تهران» و دیگری کنسرت یک گروه بسیار خوب موسیقی دستگاهی به سرپرستی آقای حسن علی‌نژاد. این در حالی است که کنسرت‌های پاپ ظرف ۲۴ ساعت مجوز می‌گیرند و در بزرگ‌ترین سالن‌ها اجرا می‌شوند، صرفاً به خاطر گردش مالی بالایی که در آن‌ها وجود دارد.

کافی است تعداد مخاطبان هر سانس را در قیمت بلیت‌ها ضرب کنید تا متوجه شوید منظور آقای علیزاده از «پول‌های کثیف» چیست. به نظر من حرف ایشان کاملاً درست است.

ضمن اینکه سال‌ها پیش فهرستی از استادان موسیقی وجود داشت که قرار بود برای اجرا نیازی به دریافت مجوز نداشته باشند، اما عملاً امروز همه آن‌ها هم مجبور به گرفتن مجوز هستند.

اگر جامعه به سمتی برود که فقط اجرای موسیقی‌های آماتور یا متوسط رو به ضعیف امکان‌پذیر باشد، طبیعی است که بسیاری از دوستان من که به‌صورت حرفه‌ای موسیقی کار می‌کنند، دیگر رغبتی به برگزاری کنسرت نداشته باشند. متأسفانه امروز این وضعیت را به‌وضوح شاهد هستیم.

وقتی می‌گوییم کنسرت برگزار می‌شود، سؤال اصلی این است که این اجراها با چه چیزی مقایسه می‌شوند و مبنای این مقایسه چیست. وقتی گروه‌های حرفه‌ای رغبت ندارند کنسرت بدهند، طبیعی است که چنین وضعیتی به وجود بیاید. حتی خود مرکز موسیقی یا ارشاد استان تهران هم با مشکل جدی مواجه است. البته مرکز موسیقی را کنار می‌گذارم، اما ارشاد استان تهران تیم کارشناسی بسیار ضعیفی دارد؛ واقعاً بسیار ضعیف.

لازم باشد، سوابق این افراد را هم می‌توانم بگویم. این‌ها نشسته‌اند و ممیزی می‌کنند و از گروه‌ها ایراد می‌گیرند، در حالی که گروه حرفه‌ای اصلاً کارش را برای بررسی به این‌ افراد نمی‌دهد. این افراد هویت موسیقایی ندارند. سؤال من این است که سوابقشان چیست؟ وقتی گروه‌های حرفه‌ای رغبت به اجرا ندارند، نتیجه‌اش همین چیزی است که امروز می‌بینیم.

اگر شرایط اجرا سهل، قابل دسترس و راحت باشد، گروه‌های حرفه‌ای هم وارد میدان می‌شوند و آن‌وقت کیفیت آثار بالا می‌رود. دقیقاً مسئله همین است؛ چون آن‌ها الان اجرا ندارند، ما با این حجم از اجراهای ضعیف مواجه هستیم. اغلب اجراهایی که امروز می‌بینید در سطح متوسط رو به پایین هستند.

من نمی‌گویم این گروه‌ها حق اجرا ندارند؛ اتفاقاً باید اجرا کنند. اما برای گروه‌های حرفه‌ای و شناخته‌شده بسیار سخت است که کارشان را به دست تیم‌های کارشناسی ضعیف و بعضاً مغرض بسپارند؛ افرادی که با غرض می‌نشینند و درباره مجوز تصمیم می‌گیرند.

اساساً اعتقادی به ممیزی موسیقی ندارم. هر موسیقی، در هر سطحی، باید بتواند اجرا شود. نیازی نیست فرد یا شورایی بنشیند و تصمیم بگیرد چه کسی اجرا کند و چه کسی نکند. بهتر است همه اجرا کنند و این تاریخ است که تصمیم می‌گیرد کدام موسیقی باقی می‌ماند و کدام نمی‌ماند. مردم هم قدرت تشخیص دارند که موسیقی بهتر را انتخاب کنند، به شرط آن‌که شرایط ارائه مهیا باشد.

بسیاری از جوان‌هایی که امروز در این کشور زندگی می‌کنند، سازهای ایرانی را به‌درستی نمی‌شناسند؛ حتی سازهای سرزمین خودشان را ندیده‌اند. این مسئله به رسانه، ارتباطات جمعی و عوامل متعدد دیگری مربوط می‌شود که متأسفانه روی هیچ‌کدام از آن‌ها کار جدی نشده است.

منظور حسین علیزاده از پول‌ کثیف در موسیقی چه بود؟
شهرام صارمی 

اثر هنری در هر صورت ثبت می‌شود. امروز حتی انتشار در فضای مجازی به‌جز پلتفرم‌هایی مثل اسپاتیفای و سامانه‌های رسمی ثبت موسیقی الزاماً ارتباطی با ثبت رسمی ندارد. هنرمند می‌تواند اثرش را در تلگرام، واتس‌اپ یا اینستاگرام منتشر کند و دیده شود.

اما سؤال اساسی این است که چرا روند باید این‌گونه باشد؟ چرا هنرمند تمام هزینه و سختی تولید اثر را به جان بخرد، اثر را تولید کند، صاحب اثر باشد، اما هیچ درآمدی از آن نداشته باشد؟ یا مجبور شود اثرش را فقط در چند سایت خارجی منتشر کند؟ چرا ما در کشور خودمان یک مسیر درست و شفاف برای این کار نداریم؟

ارشاد، مرکز موسیقی یا هر نهادی که با موسیقی سروکار دارد، وظیفه‌اش ممیزی نیست؛ وظیفه‌اش کمک به اجرا و تولید موسیقی است. توقع من از این نهادها این نیست. انتظار من این است که اگر هنرمند قصد تولید اثر دارد، آنها بگویند مثلاً ۱۰ ساعت استودیو در اختیار او می‌گذارند، از تولید اثر حمایت می‌کنند، کتاب را چاپ می‌کنند و اگر هنرمند قصد برگزاری کنسرت دارد، سالن با قیمت مناسب در اختیار او قرار می‌دهند و تبلیغات انجام می‌دهند. انتظار هنرمندان این‌ موارد است، نه این‌که برخی بنشیند و بگویند که اجازه اجرا دارند یا نه.

به نظر من این پیشنهاد بسیار خوبی است، اما اجرای آن باید به عهده بخش خصوصی باشد. اصولاً دولت هر کاری را که به عهده می‌گیرد، یا زمین می‌زند یا در ضعیف‌ترین شکل ممکن اجرا می‌کند. بهتر است این کار در اختیار بخش خصوصی باشد، با حمایت معنوی دولت؛ یعنی دولت سنگ‌اندازی نکند، اجازه دهد کار پیش برود، آثار ارائه شوند و اگر اسپانسر پیدا شد، وارد کار شود و به تولید اثر کمک کند.

دولت نباید در موسیقی دخالت مستقیم داشته باشد. تجربه نشان داده که کمک خاصی هم نتوانسته کند و احتمالاً در آینده هم نخواهد کرد. شوراها به هر حال وجود دارند، اما مسئله اصلی همان نگاه و رویکرد کلی به موسیقی است.

ما از نظر شرایطی که موسیقی در آن حرکت می‌کند، بسیار عقب هستیم؛ هم در مقایسه با دنیا و هم حتی در داخل کشور. امروز هنرمندانی که موسیقی کار می‌کنند، دیگر مانند گذشته درگیر مجوز، شعر و مسائل مشابه نیستند و کار خودشان را انجام می‌دهند. نهادهای وابسته به موسیقی باید راهکارهایی بیندیشند که همراه این هنرمندان حرکت کنند و کمک‌حالشان باشند، وگرنه همه‌چیز همان‌طور که بوده ادامه پیدا می‌کند و هیچ کمک مؤثری به موسیقی نخواهد شد.

در حال حاضر گروه‌های موسیقی حتی از حداقل حمایت تبلیغاتی هم برخوردار نیستند؛ گروه‌هایی که کار جدی انجام می‌دهند، رویدادهای مهم موسیقایی، کارگاه‌های آموزشی و اتفاقات ارزشمندی که در موسیقی رخ می‌دهد، اغلب از یک حمایت تبلیغی ساده هم محروم‌اند و هنرمندان ناچارند شخصاً در تلگرام، واتس‌اپ و اینستاگرام برای آثار و اجراهای خود تبلیغ کنند.

من در این‌جا یک انتقاد جدی هم به رسانه‌ها دارم. آن‌ها نیز روی این نوع موسیقی آن‌طور که باید کار نمی‌کنند. اگر مثلاً کنسرتی در قالب سه‌نوازی تار، کمانچه و تنبک از سوی هنرمندان شاخص برگزار شود، معمولاً در اولویت خبری قرار نمی‌گیرد، اما گروه‌های پاپ و خوانندگان این حوزه همواره در صدر اخبار هستند. این تبعیض حتی در خبررسانی هم به‌وضوح دیده می‌شود و به نظر من باید مورد توجه قرار بگیرد.

59243

پیشنهادی باخبر