
یک: بسیار روشن بود که ساختار دفاعی استقلال ضعیف است. این مساله را از همان بازی سوپرجام با تراکتور میشد فهمید؛ جایی که استقلال به ویژه در نیمه دوم انواع و اقسام موقعیتها را به حریف داد و در نهایت هم دو گل خورد. بعدتر این موضوع با شدت بیشتری برابر ذوبآهن و حتی استقلال خوزستان به اثبات رسید، اما کادرفنی آبیها نسبت به این مساله بیاعتنا بود و این غفلت در نهایت به تراژدی بزرگ امارات انجامید.
دو: هزینهها در استقلال اگرچه بسیار گزاف، اما کاملا نامتقارن انجام شده. گاهی احساس میشود این تیم فقط «اسم» خریده و ترافیک بازیکنان گران در فاز هجومی بسیار سنگین است. شاید اگر نگاه فنیتری به بستن تیم میشد، نتیجه بهتری به دست میآمد. به عنوان مثال یکی از خریدهای مهم استقلال در تابستان یاسر آسانی بوده است؛ وینگری که فصل گذشته در تیم کرهای آمار خوبی در لیگ نخبگان داشت. او اما دقیقا در پست فصل گذشته رامین رضاییان بازی میکند؛ یکی از جاهایی که نقطه قوت آبیها بود. در نتیجه رضاییان به ناچار یک خط عقبتر رفته و نهتنها شانس استفاده از تواناییهای او کاهش پیدا کرده، بلکه حالا ضعف همیشگی رامین در امور دفاعی هم گریبان تیم را گرفته است.
سه: یک نکته دیگر به تردید آفرینی بعضی ستارگان اسم و رسمدار تیم مربوط میشود. مثلا جنپو با وجود کارنامه خوبی که در گذشته داشته، طی سالهای اخیر روند نزولی تندی را پشت سر گذاشته و حتی باشگاه بلژیکی هم او را رایگان آزاد کرد تا به استقلال بپیوندد. خب فعلا عملکرد این بازیکن در پیراهن آبی چندان جالب نبوده. منیر حدادی هم که شاید یکی از مهمترین خریدهای تاریخ فوتبال ایران باشد، کمی کند و سنگین و کمانگیزه نشان میدهد. خیلی مهم است که بدانیم آنها با شوق کار به ایران آمدند یا فقط قرارداد امضا کردند که پولی بگیرند و بروند. گذر زمان این مساله را نشان خواهد داد.
چهار: در نهایت هم باید به عملکرد ناامیدکننده آنتونیو آدان اشاره کرد؛ گلر سالهای دور رئال مادرید که یک سال پس از اعلام بازنشستگی، با کلی تبلیغات به استقلال آمد و فعلا در ۵ بازی ۱۳ گل خورده. آیا برای جذب این بازیکن، به کیفیت کنونی او هم توجه شده یا همان کارنامه سالها قبلش کافی بوده است؟!