پرتره علی شریعتی
شریعتی در ۲ آذر سال ۱۳۱۲ در روستای مزینان، در اطراف سبزوار دیده به جهان گشود. او را باید یکی از چهرههای جنجالی تاریخ معاصر ایران دانست. نگاه و تفکرات شریعتی باعث شد تا علاوهبر روشنفکران، مذهبیون نیز با او از در دشمنی دربیایند.
فرارو- بیهوده نیست اگر بگوییم که علی شریعتی یکی از جنجالیترین چهرههای تاریخ معاصر ایران است. او علاوهبر تاثیری که در سالهای پایانی دهه 40 و سالهای آغازین دهه 50 بر جامعه ایران داشت، تا همین امروز نیز بهعنوان چهرهای تاثیرگذار شناخته میشود.
به گزارش فرارو، زندگی، مرگ و تفکرات شریعتی، پیوسته با جنجالهای زیادی همراه بوده است. مخالفان و مخالفان او درعینحال که هرکدام دلایلی برای مخالفت و موافقتهایشان دارند، اما در یک مسئله متفقالقول هستند و آن هم اینکه بههرحال شریعتی یکی از مهمترین چهرههای تاریخ معاصر ایران است.
تفکرات شریعتی علاوهبر اینکه صدای روشنفکران زمانهاش را درآورده بود، باعث رنجش خاطر بخش زیادی از جامعه سنتی و مذهبی ایران نیز شد. همین مسئله باعث میشود تا حرف زدن در مورد او با چالشهای زیادی همراه باشد؛ مردی که اگرچه که با همه سر یک میز مینشست، اما با هیچکس همسفره نبود.
شریعتی برای زندگی مسیری را انتخاب کرده بود که چندان با پیشه اجدادیاش در تضاد بهنظر نمیرسید. فقه، فلسفه، عرفان و ادبیات، مسائل و مشاغلی بودند که از سالها پیش اجداد شریعتی را به اشتغال وا داشته بودند. بااینهمه، علی شریعتی به چهرهای مجزا بدل شد که در این رقابت نسلاندرنسل، گوی سبقت را از پیشینیانش ربود.
شریعتی در 2 آذر سال 1312 در روستای مزینان، در اطراف سبزوار دیده به جهان گشود. پدر و پدربزرگش هر دو از عالمان دین اسلام بودند. چندان دور از انتظار نبود که علی نیز مانند پیشینیانش علاقه ویژهای به دین و فلسفه داشته باشد. همین مسئله نیز باعث شد تا شریعتی خیلی زود و علارغم تحصیل در رشته ادبیات، به یکی از مهمترین متفکران زمانهاش بدل بشود.
شریعتی پساز اتمام تحصلاتش در دبیرستان، برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه شد. در همین دوره بود که با جنشهای مهم وپرطرفدار موجود در ایران آشنا شد. خیلی زود تعلق خاطری که به جهه ملی به رهبری محمد مصدق داشت را نشان داد. با استعفای محمد مصدق در تیرماه سال 1331، احمد قوامالسلطنه بهعنوان جانشین او انتخاب شد. این مسئله خشم تعدادی از مردم ایران را برانگیخت و زمینهساز شروع سلسلهای از اعتراضات شد. در یکی از همین اعتراضات بود که علی شریعتی برای اولین بار دستگیر شد و به زندان رفت. در ادامه و با سرنگونی دولت مصدق، شریعتی بار دیگر به جنبشهای سیاسی زمانهاش نزدیک، و این بار عضو نهضت مقاومت ملی ایران شد. زندگی شریعتی برای سالها به همین منوال گذشت و دراینبین در سال 1337 با پوران شریعترضوی ازدواج کرد. این در حالی بود که شریعتی در سال 1336 برای دومین بار زندانی شد و بهمدت 18 ماه در زندان بهسربرد.
پساز ازدواج، حکومت پهلوی، شریعتی را بهعنوان دانشجوی برتر بورسیه کرد و او برای ادامه تحصیل رهسپار پاریس شد. در روزهای اقامت در فرانسه، بهعنوان سردبیر روزنامه ایران آزاد به فعالیت پرداخت؛ روزنامهای که یکی از ارکان اصلی جبهه ملی ایران در خارج از کشور بود. شریعتی در سال 1343 از رساله دکتریاش دفاع کرد و همان سال نیز به ایران بازگشت.
بهمحض ورود به ایران، ساواک او را بهسبب فعالیتهای پیشنش و همچنین بهسبب فعالیتی که در روزنامه ایران آزاد در فرانسه داشت، دستگیر کرد. بااینحال شریعتی این بار خیلی زود از حبس رهایی یافت. در سال 1344 بهعنوان معلم در یکی از روستاهای اطراف مشهد مشغول به کار شد و پساز آن نیز در سمت استادیار وارد دانشگاه مشهد شد. ورود به دانشگاه رفتهرفته زمینههای لازم را برای حضور شریعتی در میادین عمومیتر نیز فراهم کرد. شریعتی در دوران استادیاری در دانشگاه مشهد، با تدریس «تاریخ اسلام» برای اولین بار نگاهش را در مورد اسلام و لزوم بازگشت به ریشههای شیعی بیان کرد.
در ادامه از شریعتی برای سخنرانی در حسینیه ارشاد تهران دعوت شد. ورود به حسینیه ارشاد مهمترین دوره زندگی شریعتی به شمار میرود. در این دوره شریعتی به تبیین و آموزش اندیشههایش برای مردم اهتمام ورزید و به مهمترین سخنران حسینیه ارشاد بدل شد. بسیاری از کتابهایی که این روزها از او به چاپ میرسند، در واقع ثمره همین سخنرانیها هستند.
شریعتی خواهان بازگشت به ریشههای شیعی، همراه با شناختی دقیق از این مفهوم بود. به همین سبب در اکثر سخنرانیهایش به بازنمایی چهره حقیقی امامان پرداخت. بااینحال شریعتی ازآنجاکه به تعبیری در پی بنیان نهادن یک امت بود، از طرف روشنفکران ایران رد شد. ازسویدیگر رابطه او با روحانیون زمانهاش نیز خوب نبود؛ چراکه شریعتی بهشکل واضحی روحانیت را با اصل اسلام در تضاد میدانست و معتقد بود که باید اصلاحات اساسیای در برداشتهای عوام و خواص در مورد اسلام صورت بپذیرد.
تشیعی که موردنظر شریعتی بود، تشیعی بود که خود او به آن «تشیع سرخ» میگفت. تشیعی که برپایه شناخت و درعینحال عمل جهادی به وقوع میپیوست.
سخنرانیهای شریعتی بیشتر از همیشه دیده میشدند که در سال 1351، ساواک حسینیه را پلمب کرد. شریعتی مدتی را بهشکل مخفیانه زندگی کرد و در نهایت نیز در سال 1352 دستگیر، و مجددا بهمدت 18 ماه زندانی شد. پساز آزاد شدن از زندان، علاوهبر اوضاع نامساعد روحی، ازنظر جسمی نیز اوضاع نابسامانی داشت. در همین دوره بود که تصمیم به مهاجرت گرفت. در ادامه ایران را ترک کرد و وارد انگلستان شد. بااینحال، هنوز بیشتر از دو هفته از ورود او به انگستان نمیگذشت که از دنیا رفت. مرگ او بازتاب زیادی را در جامعه به وجود آورد. باوجوداینکه، بسیاری مرگ شریعتی را مرتبط با ساواک میدانستند، اما هرگز مدرکی مبنیبر دست داشتن ساواک در مرگ او پیدا نشد.


