استاد شهرام ناظری دست شما درد نکند به خاطر پاس گل قشنگتان!

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، در روزهای اخیر، سخنرانی شهرام ناظری خواننده ایرانی در دانشگاه سلجوق ترکیه، جنجالبرانگیز شده است. علتش هم سخنان اینخواننده باسابقه درباره مولانا جلالالدین محمد بلخی شاعر و عارف بزرگ ایرانی است که بهتعبیر ناظری، ترکیه نام و مکتب او را زنده نگه داشته است.
اما اینسخنان جنجالی و ضدایرانی، باعث توقف و تامل اهالی فرهنگ و هنر و دلسوزان کشور میشود. خب در وهله اول همانطور که انتظار میرود، عده ای میگویند و خواهند گفت «ای بابا! استاد که به ایران و ایرانی حمله نکرده! فقط به مدیران بیلیاقت تاخته که نام مولانا را فراموش کرده و در این فراموشکاری اصرار دارند! اصلا شما چه صلاحیتی دارید درباره استاد و سخنان گوهربارش نظر بدهید؟» باشد! شما خوبید! استاد هم پسر پیغمبر است. حالا بگذارید حرفمان را بزنیم!
نکته مهم در وانفسای جنگهای ترکیبی و فرهنگی دهههای گذشته علیه قلمرو ایران فرهنگی این است که جناب ناظری، در مقطعی که بحث ثبت نام مولانا به نام ترکیه مطرح و گاهی داغ بوده، پاس گل قشنگی به ترکها داده تا تکهای از جان و روان فرهنگ ایرانی و میراث معنوی ما را به تاراج ببرند. البته که نمیتوانند ولی ایشان پاس را داده است!
طی سالهای گذشته اینهمه عز و جز کردیم که مولانا شاعری ایرانی است، از بلخ آمده و در قونیه از دنیا رفته و همانجا به خاک سپرده شده و حتی یکبیت یا مصرع ترکی هم ندارد. از آنطرف ترکها هرسال جشن عرس برگزار کرده و پولهای اساسی و کلان به جیب زده و با نام عارف ایرانی کاسبی کردهاند. فیلم ضعیف و آبکی «مست عشق» استاد حسن فتحی هم با یدککشیدن عنوان تولید مشترک ایران و ترکیه، پاس گل دیگری به آنهایی بود که مولانا را نه متعلق به ایران که متعلق به بشریت میدانستند؛ آنهم در شرایطی که هر روز یکی از اینکشورهای کوچک اطراف که روزی جزو قلمرو ایران فرهنگی بودهاند، برایمان شاخ و شانه میکشند و قصد غارت مشاهیر فرهنگی، تاریخی و علمیمان را دارند.
بعد از جنگ ۱۲ روزه که همهجا صحبت از حفظ وحدت و میراث معنوی ایران باستان و ایران اسلامی است، وقتی از شاپور اول و اسارت امپراتور والریانوس رومی توسط او صحبت میکنیم و به آرش کمانگیر افتخار میکنیم، صدای سلطنتطلبهای ضد ایرانی و در کل بلندگوهای یهود بینالملل در میآید که «چه شد چه شد؟ شما که نسبت به پادشاهان ایرانی بیتفاوت بودید! حالا برای ما ایراندوست شده اید؟» و همینجبهه است که در کریسمس، سراغ لباس قرمز و درخت کاج و بابانوئل میرود و ولنتاین را گرامی میدارد!
در چنیناوضاع و احوالی هستیم و از گذشته تا امروز که تلاش برای غارت مشاهیر و فرهنگ اصیل ایرانی توسط کشورهایی چون ترکیه، لحظهای تعطیل نشده، استاد شهرام ناظری در محوطه جریمه، پاس گل قشنگی به غارتگران فرهنگ ایران داده است.
ای بابا! مگر استاد چه گفته؟ انتقاد کرده دیگر! رسیدیم به همانسوال تکراری عدهای که دوست دارند دور چهرههای مشهور و سلبریتی را بگیرند و از سفره شهرت آنها برای خود نان و نوایی به هم بزنند! باید به آنها گفت استاد مگر خداست یا مگر معصوم است که اشتباه نکند! اشتباه کرده و اشتباه بدی هم کرده! حتی اگر مدیران ناکارآمد و نالایقی در برهههای مختلف، برای مولانا کاری نکرده باشند که حتما هم از این مدیران داشته و داریم و خواهیم داشت، مگر مردم ایران خودشان مرده بوده و مرده اند که مشاهیرشان را فراموش کنند؟ نگارنده اینسطور هرجا نشسته از اشعار مولانا و ایرانیبودنش گفته و تاکید کرده مولانا برای ماست نه دیگران! ابنسینا هم برای ماست نه آذربایجان! ابوریحان و دیگر دانشمندانی که بشریت مدیونشان هستند، ایرانیاند و دیگر هیچ!
نگارنده اینمطلب خطاب به استاد ناظری هم که از طرف بیگانگان لقب شوالیه دریافت کرده، با صدای بلند میگوید مولانا و شعر و ادب ایران نیازمند شما و دیگران نیست! اگر شما و هنرمندان بزرگ دیگری هم قهر یا پشت چشم نازک کنند یا حرفی بزنند که بیگانگان را خوش آید، پرچم ایران و درفش ایران فرهنگی زمین نمیماند. یقین هم داشته باشید مولانا و پیامهای انسانی، عارفانه و اسلامیاش معطل ما نمیماند و مثل یک رود جاری، پیش میرود. سفره معنویت ما ایرانیها را پر میکند؛ همانطور که روزی بیژن کامکار که مثل خودتان کُرد است، «کجایید ای شهیدان خدایی» همینشاعر را خواند و هم مردم صفا کردند، هم امام خمینی، هم جانبازان، هم ایثارگران و هم روح شهیدان وطن. خود شما هم روزی برای جنگ و دفاع مقدس خوانده بودید که شاید اینروزها فراموشش کرده باشید: «میگذرد کاروان، بوی گل ارغون!» پس شما هستید که مشروعیت و مقبولیت خود را با توسل به ستونهای بزرگی چون مولانا کسب میکنید، نه اینکه مولانا نیازمند شما باشد که اشعارش را بخوانید و بعد هم از ترکها بهخاطر حفظ میراثش تشکر کنید!
بالاخره جنگ دشمنان ایران با این آب و خاک همیشه نظامی و در قلمرو جغرافیایی نبوده و نیست. گاهی که از فاز نظامی خسته میشوند و میبینند نمیشود، دوباره وارد فاز فرهنگی میشوند. سربازان اینجنگ هم گاهی چهرههای آشنایی دارند. شبیه بازیگران سینما یا دیگر هنرمندانی هستند که چون میدانند دیگر نمیتوانند در عرصه قبلی عرض اندام کنند و دستمزد کلان بگیرند، تبدیل به معترض سیاسی میشوند و فیلم مصاحبه با آنها به اسم مستند منتشر میشود که کاربردش این است که چندصباحی عامل درگیری و بحث و جدل ما، و تماشا و سرگرمی دشمنانمان میشود.
استاد ناظری باید دقت کند اگر بناست مدال افتخاری بر سینهاش بنشیند، خوشتر آنکه از جانب مردم ایران باشد نه سفارتخانه بیگانگان! این هم سوال مهمی است که واقعا خدمت شما به این مرز و بوم و فرهنگ ایران، چه نفع و آوردهای برای فرانسویها داشته که بهخاطرش به شما عنوان شوالیه بدهند؟ آیا دلشان برای ما و فرهنگ ما سوخته که رهایش کردهایم و ترکیه برایمان حفظش کرده است؟
استاد عزیز، زمینتان را فراموش نکنید. شما باید به آنیکی دروازه گل بزنید نه ایندروازه! اینسمت، ما هستیم! ایرانیها که مولانا برای آنهاست و برای آنها هم خواهد ماند. ایمان داشته باشید ترکها در ماجرای حفظ مولانا از دیروز تا امروز و از امروز تا آینده هیچکارهاند. هزارتا هم رمان عامهپسند «ملت عشق» بنویسند، نمیتوانند مصادرهاش کنند!
صادق وفایی
پیشنهادی باخبر
تبلیغات



