طرفداری | فوتبال روان و چشمنواز روزهای پاییز دوباره به شمال لندن بازگشت؛ آن هم در برابر تیم استون ویلا که همواره برای آرتتا مهرهای بدقلق و دردسرساز بوده است.
اگر آرسنال در ماه می فاتح لیگ برتر شود، از هیجان این تعقیب و گریز با لذت یاد خواهد شد و پیچهای تند این مسیر دشوار، شکوهی دوچندان خواهند یافت. پیروزی قاطع امروز، بیانیهای صریح بود برای اثبات این که تمام آن رنجها و مرارتها، ارزش رسیدن به مقصود را داشت. یک تیم برای قهرمان شدن، اغلب باید سختی بکشد تا به لحظات باشکوه برسد. اکنون بردهای اقتصادی و ناپلئونی مقابل وولورهمپتون، اورتون و برایتون را میتوان در کنار این جشن باشکوه که حسن ختامی بر سال ۲۰۲۵ بود، جشن گرفت.
تجربه تکراری باشگاه در تعقیب تیم صدرنشین همزمان با رسیدن لیگ به ایستگاههای پایانی، نوعی اضطراب اجتنابناپذیر را در دلها پدید آورده است. اگر پیش از این، آوریل و می بیرحمترین ماهها بودند، دسامبر امسال نیز لبریز از دلشوره بود. پیش از سوت آغاز، سرود «شمال لندن برای همیشه» با صدایی لرزان خوانده شد؛ گویی هواداران در پی یک گرمای جمعی بودند تا دیو تردید را از رویای قهرمانیشان دور کنند. به مدت ۴۵ دقیقه، هواداران، بازیکنان و سرمربی در برزخ نگرانیهای درونی خود تنها بودند، تا اینکه در نیمه دوم، آرسنال آن فوتبال چشمنواز و مقتدرانه پاییز را دوباره به نمایش گذاشت و با زدن چهار گل، تمام آن فضای مسموم و ناآرام را از میان برد.
استون ویلا رقیبی هراسانگیز و بیش از حد آشنا بود. پایان دادن ناگهانی به نوار پیروزیهای آنها و شاید حتی پایان دادن به ادعای قهرمانیشان، لذتی مضاعف داشت؛ چرا که هم شبح ناکامیهای اخیر را دفن کرد و هم برخی اعضای سابق را. امی مارتینز، سنگربان سابق توپچیها، با وقتکشیهای اعصابخردکنش، روی خشم هواداران بنزین میریخت و هنگام رفتن به رختکن در بین دو نیمه، با سیلی از اعتراضات روبرو شد. هواداران میزبان چقدر کیف کردند وقتی دیدند او روی گل اول آرسنال مقصر اصلی است. همین ۲۴ روز پیش بود که گل دقیقه ۹۵ بوئندیا در ویلا پارک باعث شد بازیکنان آرسنال چنان از ناامیدی روی زمین ولو شوند که انگار دوباره یک ماه می سیاه و غمانگیز فرا رسیده است.
به ندرت پیش میآید که میکل آرتتا آرامترین فرد در محوطه فنی باشد، اما این بار اونای امری بود که انرژی عصبی شدیدی از خود ساطع میکرد؛ او هوای شب لندن را چنان عمیق استنشاق میکرد که گویی بوی خوشایندی به مشامش نمیرسید. انزجار او قابل درک بود؛ تیم ویلا میتوانست تا پیش از نیمه کار را تمام کند، اما ضدحملات بُرندهای که پیشتر چلسی را قلعوقمع کرده بود، این بار آنها را ناامید کرد. اولی واتکینز بیش از همه مقصر بود؛ هفتمین گل او در ۱۲ بازی مقابل رقیب محبوبش، زمانی به ثمر رسید که تقدیر ویلا مدتها پیش از آن رقم خورده بود.
روزگار با دوران حضور امری در امارات نسبتاً مهربان بوده است؛ شغلی که او در اوج بحران پذیرفت. اما اکنون ثابت شده که پایان آن همکاری در ۶ سال پیش به صلاح همه طرفین بوده است؛ بهویژه برای آرتتا، مربیای که در ابتدا مدیران آرسنال او را ندیده گرفتند و همولایتی باسکیاش (امری) را برگزیدند. هواداران آرسنال که امری را به باد تمسخر گرفتند، در عوض میتوانستند پیروزی امضای آرتتا را مقابل این کیمیاگر جشن بگیرند؛ کسی که ویلا را به اوجی رسانده که دههها به چشم ندیده بود و پیش از این، رگ خواب جانشین خود را در دست داشت؛ آرتتا تنها ۲ برد از ۸ تقابل قبلی داشت.
نقشه راه امری راز مگویی نیست، اما برایش چهار جام اروپایی آورده است: لایههای دفاعی را فشرده کن، دنبال مالکیت توپ نباش و اگر لازم شد بازی را تخریب کن؛ و در لحظات سرنوشتساز، شاهرگ حریف را بزن. عقب افتادن هم برای او جای نگرانی نداشت؛ چرا که هر پنج پیروزی متوالی خارج از خانه اخیر ویلا، پس از دریافت گل اول رقم خورده بود. اما دو گل، سه گل و سپس چهار گل عقب افتادن، در هیچیک از نقشههای او جایی نداشت.
مارتین زوبیمندی با پاس تماشایی مارتین اودگارد، گل دوم را با خونسردی تمام به ثمر رساند و موجی از آرامش را به جمعیتی تزریق کرد که تا آن لحظه صدایش فقط برای اعتراض به داور بلند بود. شادی گل لیاندرو تروسار با وقفه طولانی VAR کمی از رمق افتاد. اما گل چهارم توسط گابریل ژسوس یادآوری به موقع بود از وزن نیمکت و مهرههایی که در دستان آرتتاست.
در سوی دیگر، ترمیم ستونهای دفاعی تیم یعنی گابریل ماگالاش و ویلیام سالیبا، خبر خوشحالکنندهتری نسبت به هراس پیش از بازی بابت مصدومیت زانوی دکلان رایس بود؛ مصدومیتی که مشخص شد بیشتر جنبه احتیاطی داشته تا فاجعه. غیبت رایس، فرصتی برای ظهور قهرمانان دیگر فراهم کرد. اسکواد عریض و گرانقیمت آرتتا دقیقاً برای چنین روزهای مبادایی بسته شده است.
تماشای هافبکهای ترکهای ویلا که توپ را در فضاهای خالی وسط زمین (جایی که معمولاً قلمرو رایس است) حمل میکردند، شاخصه اصلی نیمه اول عذابآوری بود که در آن ویکتور یوکرس دو موقعیت عالی سرزنی را به هدر داد. او همچنین با لو دادن توپ، بانی موقعیتی شد که واتکینز باید خیلی زودتر از گل تشریفاتیاش آن را تبدیل به گل میکرد.
مهاجم سوئدی در تحمل بار سنگین انتظارات تنها نیست، اما آرسنال به چیزی بسیار فراتر از عملکرد بازیکنی نیاز دارد که به عنوان مهاجم تراز اول خریده است؛ بازگشت کای هاورتس به نیمکت و درخشش دوباره ژسوس، ممکن است به زودی معادلات این پروژه را تغییر دهد.
حماسیترین لحظه آرسنال در نیمه اول زمانی بود که تکل ظریف سالیبا، توپ را از جلوی پای واتکینز در آستانه دروازه خالی ربود. بازگشت زوج او (گابریل)، دوباره شیرازه دفاعی را محکم کرد. هواداران با دیدن اشتباه مارتینز و صحنه تکراری مدافع برزیلی که توپ را به تور میچسباند، یکصدا فریاد میزدند: باز هم ضربه ایستگاهی! از آن لحظه به بعد، باران گل و فریاد به راه افتاد تا به آرسنالیها یادآوری کند که مسیر رسیدن به شکوه، لزوماً نباید با مشقت و خوندل همراه باشد؛ آنها در درون خود پتانسیلِ رسیدن به موفقیت، آن هم به شکلی بسیار مقتدرانه و آرامتر را دارند.



