معماری جدید فشار بر تهران

سند امنیت ملی ترامپ تصویری هدفمند از تضعیف ایران ارائه می دهد و میدان تصمیم گیری تهران را با پرسش های تازه روبه رو می کند.

به گزارش مشرق، انتشار نسخه تازه سند استراتژی امنیت ملی آمریکا از سوی دولت دونالد ترامپ، موج تازه‌ای از بحث‌ها درباره رویکرد جدید واشنگتن در قبال غرب آسیا و به‌ویژه ایران ایجاد کرده است. این سند ۳۳ صفحه‌ای که چهارم دسامبر منتشر شد، فقط فهرستی از سیاست‌های پیشنهادی دولت آمریکا به شمار نمی‌آید و در واقع نقشه ذهنی تیم امنیت ملی ترامپ از آینده مطلوب ایالات متحده در غرب آسیا را بازتاب می‌دهد و به همین دلیل اهمیت راهبردی پیدا می‌کند.

در بخش‌های مربوط به ایران، سند با زبانی کم‌سابقه مجموعه‌ای از تحولات منطقه‌ای و نظامی را به‌عنوان نشانه‌های تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی معرفی می‌کند و تصویری از منطقه ارائه می‌دهد که در آن، محور مقاومت زیر فشار بی‌سابقه قرار گرفته است.

در روایت این سند، اقدامات اسرائیل پس از حمله هفتم اکتبر گروه حماس، به‌شدت توان ایران را فرسوده کرده است و حملات آمریکا در تیرماه ۱۴۰۴ به مراکز هسته‌ای نطنز، فردو و اصفهان، برنامه هسته‌ای ایران را با افت چشمگیر روبه‌رو کرده است. در ادامه همین روایت، رشته حملات اسرائیل به غزه، لبنان و یمن به‌گونه‌ای توصیف می‌شود که گویی حماس، حزب‌ا… و انصارا… ضرباتی بی‌سابقه و غیرقابل ترمیم تحمل کرده‌اند و توان عملیاتی و بازدارندگی خود را از دست داده‌اند.

سند، سقوط دولت بشار اسد و روی کار آمدن دولتی موقت به ریاست احمد شرع را نیز بخشی از این پازل معرفی می‌کند و این تحول را نقطه‌ای می‌داند که عمق راهبردی ایران در سوریه هدف قرار می‌گیرد و کریدور ژئوپلیتیک تهران تا مدیترانه گسسته می‌شود.

جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در این سند به‌عنوان حلقه‌ای دیگر از زنجیره فشار توصیف می‌شود. جنگی که در روایت نویسندگان سند، صدها شهید از نیروهای سپاه پاسداران، ترور تعدادی از دانشمندان هسته‌ای و خسارات قابل توجه در زیرساخت‌های حیاتی ایران برجای گذاشته و نشان داده است که ساختار دفاعی ایران در برابر حملات هماهنگ آسیب‌پذیر مانده است.

در نهایت، سند ادعا می‌کند که ایالات متحده با حمله‌ای محدود به سه مرکز کلیدی هسته‌ای، توان هسته‌ای نظامی ایران را از بین برده و در عین حال تأکید می‌کند که حفظ امنیت اسرائیل باید در اولویت مطلق سیاست امنیت ملی آمریکا قرار گیرد. هم‌زمان، در بخش دیگری از متن، کاهش وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس و کاهش تمرکز راهبردی بر منطقه غرب آسیا توصیه می‌شود تا واشنگتن بتواند بدون تحمل هزینه‌های اقتصادی سنگین، فشار نظامی و سیاسی خود بر کشورهای منطقه را افزایش دهد و دامنه مانور بیشتری به‌دست آورد.

به بیان دیگر، سند جدید ترامپ یک سناریوی پیروزی راهبردی برای آمریکا و اسرائیل ترسیم می‌کند و تلاش می‌کند این تصویر را به‌عنوان نتیجه طبیعی سیاست فشار حداکثری و حمایت بی‌قید و شرط از تل‌آویو، در ذهن افکار عمومی داخلی و خارجی تثبیت کند.

اهداف ترامپ از این سند؛ مهندسی آینده از مسیر روایت

خوانش دقیق سند نشان می‌دهد که هدف نویسندگان آن فراتر از توصیف تحولات منطقه‌ای قرار می‌گیرد و سند عملاً در پی بازطراحی نظام امنیتی غرب آسیاست. در این نظام مطلوب، ایران باید از یک قدرت منطقه‌ای اثرگذار به بازیگری مهارپذیر و محدود تبدیل شود و نقش آن در معادلات امنیتی غرب آسیا کاهش یابد.

نخستین هدف سند، القای این گزاره است که سیاست منطقه‌ای ایران هزینه‌زا و شکست‌خورده بوده و محور مقاومت توانسته است ضربات سنگینی دریافت کند. سند با بزرگ‌نمایی خسارات وارد شده به گروه‌های هم‌پیمان ایران، این پیام را القا می‌کند که ادامه این سیاست برای ایران نه صرفه امنیتی دارد و نه صرفه اقتصادی و در نتیجه، تهران ناگزیر است از بخشی از جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای خود عقب‌نشینی کند.

هدف دوم، تخریب و بی‌اعتبارسازی بازدارندگی ایران است. تأکید مکرر سند بر امکان حملات دقیق آمریکا و اسرائیل به مراکز حساس ایران، تلاشی است برای جا انداختن این تصور که جمهوری اسلامی در برابر ضربات محدود اما هوشمند، توان پاسخ مؤثر و پایدار ندارد و هرگونه درگیری گسترده در نهایت به زیان تهران تمام می‌شود. این تصویر، اگر در ذهن تصمیم‌سازان منطقه‌ای و حتی افکار عمومی داخل ایران تثبیت شود، عملاً دست آمریکا را برای فشار بیشتر باز می‌گذارد.

سومین هدف، گسستن عمق راهبردی ایران در سوریه، لبنان، غزه و یمن است. وقتی سند سقوط دولت بشار اسد و ضربه به متحدان منطقه‌ای ایران را در کنار هم قرار می‌دهد، در واقع پروژه‌ای بزرگ‌تر را روایت می‌کند که در آن، شریان ژئوپلیتیک ایران از تهران تا مدیترانه قطع می‌شود و امکان اعمال فشار راهبردی بر اسرائیل کاهش می‌یابد. به این ترتیب، امنیت اسرائیل نه تنها در مرزهای فلسطین اشغالی، بلکه در کل جغرافیای منطقه تضمین می‌شود.

چهارمین هدف سند، بازتعریف و احیای سیاست فشار حداکثری است. ترامپ می‌کوشد نشان دهد که ترکیب تحریم‌های شدید، حملات محدود نظامی و حمایت بی‌قید و شرط از تل‌آویو، می‌تواند بدون کشاندن آمریکا به جنگی تمام‌عیار، ایران را وادار به عقب‌نشینی کند و موازنه قدرت را تغییر دهد. اگر این روایت در افکار عمومی آمریکا و متحدانش جا بیفتد، هر دولت بعدی در واشنگتن با هزینه سیاسی کمتری می‌تواند مسیر مشابهی را دنبال کند و این سیاست را ادامه دهد.

این سند جنگ و درگیری‌های فرضی منطقه را در خدمت سیاست‌گذاری آینده آمریکا قرار می‌دهد و یک پیش‌نویس ذهنی برای تصمیم‌گیران و افکار عمومی می‌سازد. پیام ساده سند این است که مقابله سخت با ایران کارآمد بوده است و باید ادامه پیدا کند. به این معنا، سند بیش از آن‌که گزارشی توصیفی باشد، یک عملیات روانی و ادراکی به شمار می‌آید و آمریکا با ساختن تصویری از آینده، تلاش می‌کند تصمیم‌های امروز خود و دیگران را مهندسی کند.

ایران چگونه باید با این سند مواجه شود؟

مواجهه ایران با چنین سندی، صرفاً در حد چند موضع‌گیری رسانه‌ای و تکذیب لفظی معنا پیدا نمی‌کند و نیازمند بازنگری در برخی ابعاد دکترین امنیت ملی است. این سند برای تهران در حکم یک هشدار راهبردی عمل می‌کند و می‌تواند سه سطح اصلی مواجهه را پیش روی سیاست‌گذاران قرار دهد.

در سطح نخست، یعنی سطح روایت و جنگ شناختی، ایران باید روایت منطقه‌ای را از دست آمریکا و اسرائیل بازپس بگیرد و نشان دهد که محور مقاومت فرو نپاشیده است و صرفاً در حال بازتوزیع قدرت و تغییر تاکتیک‌ها قرار دارد. اگر افسانه ایران شکست‌خورده در افکار عمومی داخل و خارج تثبیت شود، پیش از همه، جامعه ایران هزینه آن را پرداخت می‌کند و هر فشار خارجی در داخل چند برابر می‌شود. در همین سطح، تهران می‌تواند با نگاه واقع‌گرایانه، خود سند را به ابزار یادگیری تبدیل کند و از آن برای شناسایی دقیق آسیب‌پذیری‌ها در حوزه‌هایی مانند پدافند هوایی، حفاظت از دانشمندان و پراکندگی زیرساخت‌های حساس استفاده کند.

مجموعه سخنان رهبری در هفته‌ها و ماه‌های پس از جنگ، تلاشی بود برای این که جامعه ایرانی در دام روایت آمریکایی گرفتار نشود و شکست ادعایی ایران به‌صورت یک باور تثبیت‌شده در افکار عمومی شکل نگیرد. اکنون، با انتشار سند رسمی آمریکا، روشن می‌شود که آن تحلیل‌ها و هشدارها نه صرفاً مواضعی سیاسی، بلکه بازتاب یک درک پیش‌نگرانه از راهبرد واشنگتن بوده است.

این هم‌سویی میان تحلیل‌های پیشین رهبری و آنچه اکنون در سند آمریکایی‌ها منعکس شده است، نشان می‌دهد که مواجهه راهبردی ایران، زمانی مؤثر خواهد بود که ابتدا جنگ روایت‌ها را به‌درستی بشناسد و اجازه ندهد تصویر مطلوب واشنگتن، ذهنیت جامعه ایرانی را شکل دهد.

در سطح دوم، یعنی سطح امنیتی، نظامی و ژئوپلیتیک، ایران ناگزیر است بازدارندگی خود را به‌صورت چندلایه بازتعریف کند و تنها بر یک ابزار تکیه نکند. پاسخ به دکترین حملات محدود آمریکا و اسرائیل باید نامتقارن، سریع و چندجبهه‌ای طراحی شود و علاوه بر توان موشکی، ظرفیت‌های سایبری، دریایی و منطقه‌ای را نیز در بر بگیرد تا هر ضربه محدود، هزینه‌ای نامطمئن و غیرقابل پیش‌بینی برای طرف مقابل ایجاد کند.

پراکنده‌سازی زیرساخت‌های حساس هسته‌ای و دفاعی نیز ضرورتی است که خود سند به‌طور غیرمستقیم بر آن انگشت می‌گذارد و نشان می‌دهد تمرکز بیش از حد بر چند سایت اصلی، آسیب‌پذیری کشور را افزایش می‌دهد. در کنار این اقدامات، ایران باید عمق راهبردی خود را فراتر از سطح دولت‌ها توسعه دهد و شبکه‌ای اجتماعی، رسانه‌ای و اقتصادی در منطقه ایجاد کند تا با تغییر یک دولت، کل معماری امنیتی تهران دچار فروپاشی نشود.

سطح سوم مواجهه، به اقتصاد و حکمرانی داخلی مربوط می‌شود. وقتی آمریکا در سند خود بر کاهش وابستگی به نفت خلیج فارس تأکید می‌کند، در واقع می‌کوشد اهرم سنتی نفت و تنگه هرمز را از دست کشورهای منطقه خارج کند. در چنین شرایطی، ایران نیز ناگزیر است وابستگی راهبردی خود به نفت و مسیرهای محدود تجاری را کاهش دهد و اقتصاد خود را متنوع کند تا در برابر شوک‌های خارجی آسیب‌پذیر نماند.

تقویت حکمرانی اقتصادی نیز جزئی از دکترین امنیت ملی محسوب می‌شود. زیرا ناکارآمدی اقتصادی همان نقطه‌ای است که سند روی آن سرمایه‌گذاری می‌کند و هر فشار خارجی را در داخل چند برابر می‌سازد. افزایش سرمایه اجتماعی، شفافیت، مبارزه با فساد و مشارکت واقعی نخبگان در تصمیم‌سازی‌ها، پایه‌ای است که بدون آن هیچ استراتژی خارجی نمی‌تواند پایدار بماند.

فرصتی برای بازتعریف قدرت ملی

سند امنیت ملی ترامپ در ظاهر مجموعه‌ای از تحلیل‌های امنیتی و توصیه‌های سیاستی را عرضه می‌کند، اما در باطن، نقشه‌ای مهندسی‌شده برای تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران و تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه به سود آمریکا و اسرائیل ترسیم می‌کند. پیام اصلی سند این است که اگر فشار کافی و هوشمند اعمال شود، می‌توان ایران را بدون کشاندن آمریکا به جنگی گسترده، به عقب‌نشینی وادار کرد و شبکه متحدانش را از هم گسست.

با این حال، همین سند برای ایران یک پیام روشن دیگر هم دارد و آن این است که یا باید دکترین امنیت ملی خود را متناسب با واقعیت‌های جدید منطقه‌ای بازطراحی کند، یا باید خطر تکرار چنین سناریوهایی در میدان واقعی را بپذیرد. مواجهه مؤثر با این سند نه با انکار و نه با واکنش احساسی ممکن می‌شود، بلکه تنها با ترکیبی از بازدارندگی چندلایه، حکمرانی قوی، روایت‌سازی حرفه‌ای و سیاست خارجی هوشمند تحقق پیدا می‌کند.
این سند اگر توسط تحلیلگران و تصمیم سازان درست فهم شود می‌تواند کتابچه‌ای برای شناسایی نقاط ضعف و بازسازی قدرت ملی تلقی شود و از دل سناریویی که برای تضعیف ایران نوشته شده است، نقشه‌ای برای تقویت و نوسازی توان راهبردی کشور استخراج شود.

منبع: روزنامه خراسان

پیشنهادی باخبر