به گزارش ایسنا، سند «راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ ایالات متحده» که به تازگی منتشر شده بازتابدهنده تغییری بنیادین در نگاه آمریکا به نقش خود در جهان است؛ تغییری که بر مبنای نقد عمیق از سیاستهای پس از جنگ سرد شکل گرفته و تلاش میکند چارچوبی منسجم، اولویتمند و مبتنی بر قدرت ملی برای دهههای آینده ترسیم کند.
این سند با اشاره به اینکه راهبردهای گذشته بیش از حد بلندپروازانه، مداخلهگرایانه و فاقد تمرکز بودهاند، استدلال میکند که آمریکا باید از «مدیریت جهان» فاصله گرفته و بر «حفظ منافع حیاتی خود» متکی بر قدرت اقتصادی، صنعتی و نظامی متمرکز شود.
در سطح مفهومی، سند سه محور اصلی را برجسته میکند: نخست، بازتعریف منافع ملی حول امنیت داخلی، بازسازی اقتصاد، کنترل مهاجرت، حفاظت از زیرساختها، و تقویت بازدارندگی.
محور دوم، اصلاح زیرساختهای قدرت از اقتصاد و انرژی تا فناوری و نیروی نظامی بهعنوان ابزار تحقق اهداف و محور سوم، تنظیم مجدد سیاست خارجی بر اساس اصولی مانند تمرکز بر منافع حیاتی، عدم مداخلهگرایی بیپایه، واقعگرایی انعطافپذیر و ...
این چارچوب نشان میدهد که دولت آمریکا بر این باور است که توان ملی و امنیت داخلی پایه هر نوع نقشآفرینی مؤثر در نظام بینالملل است.
از دید منطقهای نیز سند نوعی اولویتبندی سختگیرانه انجام میدهد. در قاره آمریکا، اجرای یک نسخه جدید از دکترین مونرو برای مقابله با نفوذ بازیگران فرامنطقهای و کنترل مهاجرت و جرایم سازمانیافته مطرح میشود. در آسیا، همچنان رقابت با چین محور اصلی است؛ رقابتی که هم اقتصادی و فناورانه است و هم مبتنی بر بازدارندگی نظامی، بهویژه در اطراف تنگه تایوان و زنجیره جزایر غرب اقیانوس آرام.
در مورد اروپا، این سند بر «احیای هویت و اعتمادبهنفس تمدنی» تأکید میکند و همزمان خواهان افزایش سهم اروپا در امنیت خود است.
در سند راهبردی امنیت ملی ایالات متحده که توسط دولت «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا منتشر شده، اروپا به عنوان قارهای در «انحطاط تمدنی» توصیف میشود.
این سند که بر فلسفه «اول آمریکا» تأکید دارد، اروپا را نه تنها از منظر اقتصادی و نظامی ضعیف میبیند، بلکه آن را در آستانه «محو تمدنی» قرار میدهد.
سند اشاره میکند که سهم اروپا از تولید ناخالص داخلی جهانی از ۲۵٪ در ۱۹۹۰ به ۱۴٪ امروز کاهش یافته و این را نتیجه مقررات ملی و فراملی مانند اتحادیه اروپا میداند. همچنین هشدار میدهد که در عرض چند دهه، برخی اعضای ناتو «اکثریت غیراروپایی» خواهند شد، که این امر پایداری اتحاد با آمریکا را زیر سؤال میبرد.
این سند، اروپا را متهم به «تحریف فرآیندهای دموکراتیک» میکند، از جمله سرکوب احزاب راست افراطی برای حفظ حمایت از اوکراین.
سند امنیت ملی آمریکا همچنین اتحادیه اروپا را «ضددموکراتیک» و عامل تضعیف حاکمیت ملی توصیف میکند و دولتهای اروپایی را به دلیل «انتظارات غیرواقعی» درباره پیروزی در جنگ اوکراین و سرکوب آزادی بیان مانند محدودیت بر رسانههای مخالف محکوم مینماید.
این سند، توقف سریع درگیریها در اوکراین را «منافع حیاتی» آمریکا میداند، و هدف را «بازسازی ثبات استراتژیک با روسیه» اعلام میکند.
آمریکا در این سند، دیپلماسی فعال برای مدیریت روابط اروپا-روسیه را وعده میدهد، اما بر «کاهش حضور نظامی» در اروپا و انتقال تمرکز به نیمکره غربی مانند مبارزه با کارتلهای مواد مخدر تأکید دارد.
طبق این سند، اروپا باید مسئولیت اصلی دفاع از خود را بر عهده گیرد و آمریکا بر باز کردن بازارهای اروپایی به کالاهای آمریکایی تمرکز کند.
درباره خاورمیانه، این سند نشان میدهد که این منطقه دیگر کانون اصلی سیاست خارجی آمریکا نیست و جای آن را همکاری اقتصادی، انرژی و توافقات منطقهای گرفته است.
در مورد آفریقا نیز آمریکا تلاش میکند از الگوی کمکرسانی سنتی فاصله بگیرد و روابط را بهسوی تجارت، سرمایهگذاری و رقابت ژئواقتصادی سوق دهد.
در مجموع، مقدمه این سند نشان میدهد که آمریکا در حال گذار از یک دوره «جاهطلبی جهانی پراکنده» به دورهای از «راهبرد متمرکز، رقابتی و مبتنی بر تقویت پایههای قدرت داخلی» است؛ رویکردی که هدف آن جلوگیری از فرسایش توان ملی و ایجاد ظرفیت برای رقابت پایدار در برابر بازیگران بزرگ قرن بیستویکم است.
آمریکا در سالهای آینده تلاش خواهد کرد نیروهای نظامی خود را در نیمکره غربی مستقر کند
«محمدعلی شفیعی» کارشناس مسائل آمریکا در ارتباط با سند امنیت ملی آمریکا که در روزهای اخیر منتشر شده است، اظهار کرد: این سند به ما نشان میدهد که نگاه آمریکا به نیم کره غربی با مقداری تفاوت از دکترین «مونرو» افزایش پیدا کرده است. بر این اساس آمریکا در سالهای آینده تلاش خواهد کرد که نیروهای نظامی خود را به ویژه در اروپا کاهش دهد و آنها را در نیمکره غربی مستقر کند، اتفاقی که اکنون در ونزوئلا و منطقه کارائیب شاهد آن هستیم.
او با بیان اینکه «براساس این سیاست فشارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی دولت آمریکا و کشورهایی که همکاری مستقیم با آمریکا ندارند و همسو با واشنگتن نیستند، افزایش پیدا میکند که در این ارتباط میتوان به کشورهایی چون کلمبیا، مکزیک و حتی برزیل اشاره کرد»، ادامه داد: بر اساس این سند آمریکا تلاش خواهد کرد که حضور چین در نیمکره غربی را هر چه بیشتر کاهش دهد به مانند اقدامی که در منطقه پاناما انجام داد و این فشار را آورد که شرکتهای چینی از منطقه پاناما خارج شوند. احتمالا این سیاست را در مورد دیگر کشورهای نیمکره غربی نیز انجام میدهد تا از این طریق نفوذ آمریکا را افزایش دهد.
از نگاه ترامپ مسائل در منطقه غرب آسیا حل شده است
این کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به نوع نگاه این سند به غرب آسیا گفت: براساس برداشت ترامپ، تاثیر منطقهای ایران کاهش پیدا کرده است و درواقع از نگاه او مسائل در منطقه غرب آسیا حل شده است چنانکه در این راستا اکنون لبنان را تحت کنترل قرار داده، سوریه در راستای خط و مشی آمریکا و رژیم صهیونیستی حرکت میکند و ایران نیز که تضعیف شده است.
شفیعی همچنین با بیان اینکه «آمریکا با دیگر کشورهای منطقه در غرب آسیا چندان مشکلی ندارد»، گفت: در مورد عراق نیز تلاش دارد که از طریق مالی و اقتصادی این کشور را کنترل کند بنابراین آمریکا تصمیم گرفته دیگر حضور پررنگی در منطقه غرب آسیا نداشته باشد و وزن رژیم صهیونیستی به همراه متحدان عربش را در این منطقه افزایش دهد.
اهمیت اروپا و اوکراین برای آمریکا کاهش پیدا کرده است
او همچنین به نگاه آمریکا در این سند در ارتباط با منطقه اروپا پرداخت و افزود: بر اساس این سند ۳۳ صفحهای اهمیت اروپا و اوکراین برای آمریکا کاهش پیدا کرده است. از سال ۲۰۱۰ حجم روابط اقتصادی اروپا و آمریکا رو به کاهش بوده و از زمان روی کار آمدن ترامپ این موضوع کاهش چشمگیری پیدا کرده است. از طرف دیگر همکاریهای امنیتی و سیاسی نیز بین اروپا و آمریکا همچون قبل نخواهد بود و با توجه به این موضوع احتمالا پیمان ناتو به یک امر شکلی تبدیل خواهد شد که دیگر در آن چندان آمریکا تعیینکننده نیست و اروپاییها به خصوص اروپای غربی مجبور خواهند شد که به سمت تدوین یک پیمان امنیتی جدید حرکت کنند.
شفیعی ادامه داد: از نظر آمریکاییها، اروپا یک تصور غیرواقعی از پیشنهاد واشنگتن برای حل مساله اوکراین دارد و اینکه در نهایت آنها مجبور خواهند شد که این پیشنهاد مطرح شده را بپذیرند و پرونده اوکراین را ببندند.
نوع نگاه ترامپ به چین با روسایجمهور آمریکا متفاوت است
این کارشناس مسائل آمریکا همچنین با بیان اینکه «در این سند اشاره چندانی به سیاستهای آمریکا در ارتباط با موضوع چین نشده است البته بیش از ۲۰ بار موضوع هستهای چین تکرار شده است»، گفت: به طور کلی این سند چندان به شرق آسیا و چین نپرداخته است و این نشان میدهد که نوع نگاه ترامپ به چین با روسایجمهور آمریکا متفاوت است. ترامپ معتقد است که برای مهار چین در شرق آسیا باید کشورهای این منطقه وزن بیشتری پیدا کنند، نقشآفرینی بیشتری داشته باشند و آمریکا نیز باید وزن خود را کاهش دهد.
شفیعی در این ارتباط خاطرنشان کرد: مثلا در رابطه با موضوع تایوان ترامپ گفته که اگر چین این منطقه را مورد حمله نظامی قرار دهد آمریکا واکنش سختی نشان میدهد این در حالی است که پیش از این بایدن، رئیسجمهور دموکرات آمریکا تهدید کرده بود که واشنگتن وارد درگیری نظامی با پکن خواهد شد.
وی همچنین با بیان اینکه «یکی از راهکارهایی که ممکن است آمریکا در ارتباط با این موضوع در پیش بگیرد، بحث اعمال تحریم علیه پکن است»، گفت: البته از طرف دیگر با توجه به وابستگی شدید اقتصاد چین و آمریکا به یکدیگر این امر به راحتی امکانپذیر نیست و همانطور که در موضوع تعرفهها ترامپ مجبور به عقبنشینی شد، در ارتباط با اعمال تحریم نیز نمیتواند کار چندانی انجام دهد و شاید یکی از دلایلی که در این سند چندان به چین اشاره نشده به این خاطر است که در حال حاضر امکان اقدام گسترده از سوی آمریکا در ارتباط با چین وجود ندارد.
انتهای پیام


