تحولات حلب و غروب رؤیای خودمختاری کردهای سوری
کد خبر: ۹۳۷۴۳۴

تحولات حلب و غروب رؤیای خودمختاری کردهای سوری

تحولات حلب و غروب رؤیای خودمختاری کردهای سوری

درگیری‌های خونین اخیر در محله‌های الشیخ مقصود و الاشرفیه حلب، که به کشته و زخمی شدن غیرنظامیان و نیروهای دو طرف انجامید، فراتر از یک اصطکاک محلی است. این رخداد، نقطه اوج تنش میان دولت انتقالی تحت رهبری محمد الجولانی و نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) در آستانه پایان مهلت توافق ۱۰ مارس ۲۰۲۵ است

درگیری‌های خونین اخیر در محله‌های الشیخ مقصود و الاشرفیه حلب، که به کشته و زخمی شدن غیرنظامیان و نیروهای دو طرف انجامید، فراتر از یک اصطکاک محلی است. این رخداد، نقطه اوج تنش میان دولت انتقالی تحت رهبری محمد الجولانی و نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) در آستانه پایان مهلت توافق ۱۰ مارس ۲۰۲۵ است؛ توافقی که قرار بود ادغام نهادهای قسد در ساختار دولت، بازگشت آوارگان و حفظ تمامیت ارضی سوریه را تضمین کند. اکنون این توافق در آستانه شکست قرار دارد و ریشه بحران را باید در تضاد ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک عمیق بر سر آینده حکمرانی سوریه جستجو کرد.

از یک سو، قسد به رهبری مظلوم عبدی خواهان تمرکززدایی واقعی و تقسیم دائمی قدرت است؛ از سوی دیگر، دولت جولانی بر اصل «سوریه واحد، ارتش واحد، دولت واحد» تأکید دارد. این تقابل، فضای بی‌اعتمادی و اتهام‌زنی متقابل را تشدید کرده و هر حادثه‌ای می‌تواند آتش اختلاف را شعله‌ور سازد. با این همه، واقعیت موازنه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نشان می‌دهد که حتی اگر مذاکرات از بن‌بست کنونی عبور کند، رؤیای قسد برای تکرار تجربه کردستان عراق در شمال سوریه، دست‌کم در چشم‌انداز قابل پیش‌بینی، بیش از آنکه امکانی راهبردی باشد، خیال دور و دست‌نیافتنی است.

موضع آمریکا: حمایتی مشروط و پایان‌پذیر

حمایت ایالات متحده از قسد هیچ‌گاه به معنای پذیرش یا تأیید پروژه سیاسی آنان نبوده و صرفاً در چارچوب نبرد با داعش تعریف شده است. واشنگتن به‌عنوان عضو ناتو نمی‌تواند متحد استراتژیک خود، ترکیه، را به خاطر کردهای سوریه از دست بدهد؛ به‌ویژه با توجه به پیوند آشکار قسد با حزب کارگران کردستان.(PKK)  گزارش‌های اخیر از موافقت ضمنی آمریکا با عملیات احتمالی علیه قسد در صورت عدم ادغام، به‌روشنی نشان می‌دهد که اولویت ترکیه در معادلات واشنگتن بر هر چیز دیگری تقدم دارد. در همین حال، سکوت آمریکا در برابر حملات ترکیه، فرماندهان قسد را به ناامیدی کشانده و ماهیت ابزاری این رابطه را آشکار ساخته است.

افزون بر این، تجربه‌های پرهزینه عراق و افغانستان، واشنگتن را از هرگونه ملت‌سازی یا مهندسی سیاسی تازه در سوریه بازداشته است. بنابراین، راهبرد کنونی آمریکا حداقلی است: جلوگیری از بازگشت داعش، بی‌آنکه درگیر مسائل حاکمیتی شود. تلاش همزمان برای ایجاد اتحاد با قبایل عرب نیز نشان می‌دهد که حمایت واشنگتن نه تنها بی‌قید و شرط نیست، بلکه به‌آسانی قابل انتقال به بازیگران دیگر است؛ عاملی که از نگاه قسد تهدیدی مستقیم برای هویت کردی آنان محسوب می‌شود.

 موضع روسیه: بازگشت حاکمیت دولتی

مسکو در کوتاه‌مدت از وجود قسد به‌عنوان اهرمی برای فشار بر دمشق و نیز ابزاری در تعامل با ترکیه بهره می‌برد. اما این رویکرد صرفاً تاکتیکی است. دیدگاه بلندمدت کرملین بر بازگشت تدریجی کنترل دولت مرکزی بر سراسر خاک سوریه متمرکز خواهد بود. روسیه شاید با نوعی عدم تمرکز اداری محدود در چارچوب قانون اساسی سوریه موافقت کند، اما هرگونه مدل فدرالی یا خودمختاری سیاسی که حاکمیت دمشق را تضعیف کند، مغایر با منافع استراتژیک مسکو است. از نگاه روسیه، ثبات تنها در گرو وحدت سرزمینی تحت یک حکومت مرکزی است، نه پراکندگی قدرت. بنابراین، حمایت مسکو از قسد هرگز فراتر از یک ابزار موقت نخواهد رفت.

موضع اسرائیل: همدلی محتاطانه

اسرائیل به‌طور تاریخی از جنبش‌های کردی برای تضعیف دشمنان عرب خود حمایت کرده است، اما در قبال قسد محتاط عمل می‌کند. دلیل اصلی این احتیاط، تمرکز مطلق تل‌آویو بر تهدید ایران و حضور نظامی آن در سوریه است. انرژی دیپلماتیک و عملیاتی اسرائیل بر مقابله با ایران و حزب‌الله متمرکز است، نه حمایت از پروژه سیاسی قسد. علاوه بر این، روابط پیچیده با ترکیه مانع از اقدام آشکار اسرائیل به نفع گروهی می‌شود که آنکارا آن را تروریستی می‌داند. مخالفت قاطع ترکیه، ایران و کشورهای عربی با هرگونه خودمختاری کردی نیز اسرائیل را از هر اقدام تعیین‌کننده بازمی‌دارد. در نتیجه، حمایت تل‌آویو در حد ابراز همدلی دیپلماتیک یا کمک‌های انسانی محدود باقی خواهد ماند.

 موانع منطقه‌ای: سد ترکیه و ایران

در کنار قدرت‌های فرامنطقه‌ای، دو بازیگر منطقه‌ای وجود دارند که مخالفت آنها به تنهایی برای خاکستر کردن رؤیای خودمختاری کافی است. نخست، ترکیه به عنوان مهم‌ترین و قاطع‌ترین مخالف عمل می‌کند. آنکارا قسد و شاخه نظامی آن (YPG) را صرفاً امتداد حزب کارگران کردستان (PKK)  و تهدیدی امنیتی برای تمامیت ارضی خود می‌داند. ترکیه نه تنها با سه عملیات نظامی گسترده در گذشته (عفرین، چشمه صلاح‌الدین، و ...) بلکه با فشار دیپلماتیک سنگین اخیر و تهدید مداوم نظامی، خط قرمز خود را به وضوح ترسیم کرده است: هیچ موجودیت خودمختار کردی در جنوب مرزهایش شکل نخواهد گرفت. هر توافق یا تحولی که حتی بوی فدرالیسم بدهد، می‌تواند محرک یک تهاجم تمام‌عیار ترکیه باشد.

ایران نیز با هر الگوی موفق خودمختاری، به‌شدت مخالف است. تهران حامی بی‌قید و شرط حفظ تمامیت ارضی سوریه تحت یک دولت مرکزی است. مخالفت همزمان این دو قدرت منطقه‌ای، فضای مانور قسد را به‌شدت محدود کرده و هرگونه توافق فدرالی را غیرممکن ساخته است.

 تفاوت‌های بنیادین با کردستان عراق

در نهایت، باید به این نکته کلیدی توجه داشت که موفقیت نسبی کردستان عراق در یک بستر استثنایی و غیرقابل تکرار تاریخی شکل گرفت: شناسایی در قانون اساسی جدید و فدرال عراق (۲۰۰۵)، رهبری سنتی و یکپارچه دو حزب اصلی، دسترسی به درآمد نفتی قابل توجه، و مهم‌تر از همه، حمایت بی‌قید و شرط یک ابرقدرت (آمریکا) در مقطعی حساس که واشنگتن حاضر به پرداخت هزینه‌های سنگین برای تحقق آن بود.

در مقابل، پروژه قسد در سوریه با موانع ذاتی متعددی روبروست: این پروژه بر ایدئولوژی چپ‌گرایانه و انقلابی کنفدرالیسم دموکراتیک استوار است که برای بازیگران سنتی منطقه و حتی بخشی از جامعه محافظه‌کار کردی جذابیت کمتری دارد و آن را با حزب PKK گره می‌زند. همچنین، قسد در یک منطقه چندقومیتی(با جمعیت قابل توجه عرب، آشوری و ...) حکمرانی می‌کند که مدیریت توافقات داخلی و تقسیم قدرت در آن به مراتب پیچیده‌تر از منطقه تقریباً همگن کردستان عراق است. از همه مهم‌تر، این پروژه لااقل تا این زمان، فاقد مشروعیت بین‌المللی رسمی و منابع مالی پایدار و مستقل است و اقتصاد آن وابسته به مناطق تحت کنترل بوده که خود موضوع مناقشه است.

جمع‌بندی

درگیری‌های حلب نماد شکست توافق ۱۰ مارس و نشانه‌ای از بن‌بست عمیق‌تر در شمال سوریه است. ترکیب مخالفت قاطع ترکیه، عدم تعهد متحدان غربی، اولویت قدرت‌های بزرگ برای حفظ دولت متمرکز، و تفاوت‌های ساختاری با الگوی عراق، آینده مناطق تحت نفوذ قسد را در قالب یک منطقه خودمختار بین‌المللی‌شناخته‌شده ناممکن می‌سازد. سرنوشت این مناطق احتمالاً در چارچوب توافق سیاسی ملی آینده سوریه رقم خواهد خورد؛ توافقی که خود منوط به رقابت قدرت‌های بزرگ و رضایت بازیگران منطقه‌ای است.

در بهترین حالت، کردهای سوریه شاید به نوعی عدم تمرکز اداری محدود دست یابند؛ افزایش اختیارات شوراهای محلی در چارچوب قوانین متمرکز دمشق. اما حتی این گزینه حداقلی نیز وابسته به رضایت دولت مرکزی، چراغ سبز واشنگتن و مماشات ترکیه خواهد بود. بنابراین، ایده تکرار الگوی کردستان عراق در شمال سوریه، بیش از آنکه یک امکان راهبردی باشد، یک رویای ژئوپلیتیکی است؛ و تنش‌های اخیر تنها پرده‌برداری از همین واقعیت سخت و انکارناپذیر.

 

نویسنده : احمد رشیدی نژاد
ارسال نظرات
خط داغ

پیشنهادی باخبر