گروسی: ایران میتواند ظرفیتهایش را بازسازی کند | روابط تهران و آژانس در نقطه بازگشت یا گسست؟

رویداد۲۴| پس از دوازدهروز درگیری مستقیم ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵که طی آن به تأسیسات هستهای ایران نیز حمله شد، پرونده روابط تهران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی وارد مرحلهای حساس شده است؛ از یک سو ضرورت فوریِ به بازسازی نظارتها و از سوی دیگر واقعیت تلخ افزایش بیاعتمادی. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، در گزارشها و مواضع پیاپی خرداد و تیرماه و نیز در گفتوگوهای رسانهای، همزمان دو گزاره را یادآور شده است. او تأکید کرد که حملات نظامی «دانش و توانش» هستهای ایران را از بین نمیبرد و اگر ایران اراده کند میتواند ظرفیتهای از دسترفته را بازسازی کند؛ در عین حال هشدار داد تا زمانی که رژیم بازرسیِ دقیق و «تداومِ دانایی» آژانس برقرار نشود، بازگشتِ اعتماد ممکن نیست.
این مواضع در بستر میدانیِ کمسابقهای بیان شده است. حملات ۱۳ ژوئن به مجموعهای از اهداف در ایران از جمله سایتهای هستهای، فضای پرونده را ملتهب کرد و شورای امنیت و هیئت حکام آژانس را به صفآراییهای سیاسی تازه کشاند. در همان روزها آژانس در چند نوبت به شورا و هیئت حکام گزارش داد که آسیبهایی در برخی سایتها رخ داده، اما نشانهای از نشت تشعشع بیرونی گزارش نشده است؛ همزمان نسبت به خطر ذاتیِ حمله به زیرساختهای هستهای و پیامدهای اشاعهای آن هشدار داد.
حرف حساب آژانس چیست؟
در سطح فنی، آژانس طی تابستان گفت که بهدلیل محدود شدن دسترسیها، دیگر «تداومِ آگاهی» کامل از وضعیت برنامه ایران ندارد و نمیتواند بهطور مستقل تضمین کند که کل فعالیتها صرفاً صلحآمیز است—هرچند «نشانه قابلاعتمادی» از یک برنامه تسلیحاتی هماهنگ نیز ارائه نکرد. به تعبیر گروسی، بخش مهمی از مشکل امروز «کسری نظارت» است نه صرفاً بحث ظرفیت فنی ایران. همین هم موجب شد اروپا (E۳) در نشست ژوئن شورای حکام با استناد به انباشت اورانیوم غنیشده تا سطح ۶۰ درصد و نصب سانتریفیوژهای پیشرفته، از تهران بخواهد فوراً سطح همکاری با آژانس را بالا ببرد.
ایران چه میگوید؟
از سوی ایران، پیامها دوگانه و پرنوسان بود. از یکسو مقامهای ایرانی پس از حملات، بر حق دفاع و ماهیت صلحآمیز برنامه تأکید کردند و خواستار محکومیت اقدام نظامی علیه تأسیسات هستهای شدند؛ از سوی دیگر، در پاییز ۲۰۲۵ لحن تندتری دیده شد و وزیر خارجه گفت همکاری با آژانس «دیگر موضوعیت ندارد» —حرفی که اگر به خطمشی پایدار بدل شود، عملاً بازگشت به ترتیبات نظارتی پیشین را دشوارتر میکند.
اما مهمترین نقطهی اتصال مواضع طرفین همچنان در یک جمله خلاصه میشود: «دانش را نمیتوان نابود کرد.» گروسی چه در اظهارات رسمیِ پس از جنگ و چه در مصاحبههای رسانهای اواخر ژوئن بارها گفت که توان تکنیکی ایران قابل احیاست و راهحل پایدار، صرفاً دیپلماتیک است. او حتی برآورد کرد ایران در صورت تصمیم، ظرف مدت کوتاهی میتواند بخشی از ظرفیت غنیسازی را دوباره به گردش بیندازد. این گزاره همزمان یک واقعیت علمی و یک پیام سیاستی است: بازدارندگیِ نظامی جایش را به بازسازیِ سیاسیِ نظارتها میدهد.
افق روابط ایران و آژانس
با این اوصاف به نظر میرسد که روابط ایران و آژانس در کوتاهمدت در وضعیت «مدیریت بحرانِ کمتنش» باقی میماند یعنی نه قطع کامل ارتباط، نه بازگشت سریع به چارچوبهای نظارتی گذشته. وزن جنگ دوازده روزه هنوز بر میز مذاکره سنگینی میکند و بدون بستهای «گامبهگام» —کاهش تدریجی محدودیتهای نظارتی از سوی ایران در برابر امتیازات عملیِ اقتصادی و امنیتی—احیای اعتماد بعید است. مادامی که آژانس «تداوم دانایی» از برنامه را بازیابی نکند و تهران نفع ملموسی از همکاری نبیند، پرونده میان سکوت فنی و جنجال سیاسی در نوسان خواهد بود. در این میان، هر دور تازهای از تنش ایران و اسرائیل میتواند معادله را دوباره به سمت امنیتیسازی شدید ببرد و پنجرههای دیپلماسی را تنگتر کند. با اینهمه، چون «دانش پاکشدنی نیست»، حتی طرفهای بدبین نیز گریزی از یک چارچوب نظارتیِ بهروزشده ندارند—چارچوبی که بنا بر هشدارها و گزارشهای همین تابستان، اکنون در اولویت است.
بر این اساس، محتملترین مسیر، تلاشهای پشتپرده برای یک توافق موقتِ کمدامنه، اما کافی است؛ چیزی مثل بازگشت بخشی از دوربینها و مهرومومها، ترتیبات راستیآزمایی در سایتهای حساس، و در مقابل، تعلیق محدود برخی فشارها و تضمینهای امنیتی برای پرهیز از تکرار حملات به زیرساختهای هستهای. به باور تحلیلگران هر گامی خارج از این مدار، یا به تشدید چرخهی حمله–بازسازی میانجامد، یا به یک سکوت نظارتی خطرناک که خود دیر یا زود به بحران بعدی ختم میشود.


