روایت سربازی که برای اعزام، شبانه به خانه فرمانده‌اش رفت

«یک شب ساعت ۱۱ جلوی در منزل ما آمد و التماس کرد تا او را اعزام کنیم، اما به او گفتم: پسر اعزام افراد نوبتی است، فکر کردی بی‌حساب و کتاب است؟»؛ این روایت یک فرمانده از سربازی است که از نجف‌آباد تا سوریه به‌دنبال شهادت می‌گشت و در نهایت تبدیل به حجت الهی شد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، شهادت مرگی است انتخاب شده، مرگی که انسان به سوی آن می‌رود نه آنکه به سوی انسان بیاید و اهمیت و ارزش شهید و شهادت نیز از همین‌جا سرچشمه می‌گیرد؛ اگرچه گفته می‌شود شیعه اگر در بستر هم بمیرد، شهید است، اما شهادت درجاتی دارد که عالی‌ترین آن جهاد در راه خداست.

در این مسیر شهدای مدافع حرم، نماد ایستادگی و فداکاری در برابر ظلم و ستم هستند، چراکه آن‌ها با عشق و ایمان به آرمان‌های اسلامی و انسانی خود، جان خود را در راه دفاع از حریم اهل بیت (ع) فدا کردند و در این میان، نام افرادی همچون شهید محسن حججی، در میان ستارگان آسمان شهادت درخشان است؛ محسن حججی، جوانی بود که با عزمی راسخ و اراده‌ای آهنین، به جبهه‌های نبرد رفت تا از حریم اهل بیت (ع) دفاع کند؛ او نه‌تنها یک مبارز، بلکه یک مظهر عشق و ایثار بود.

شهادت محسن حججی، پیامی عمیق از جانب جوانان این سرزمین به جهانیان بود؛ پیامی که نشان می‌داد حتی در سخت‌ترین شرایط، روحیه ایثار و فداکاری می‌تواند بر هر مانعی غلبه کند؛ محسن حججی نه‌تنها در میدان نبرد، بلکه در دل‌ها نیز جنگید؛ او با زندگی ساده و بی‌ادعایش، نشان داد که قهرمانان واقعی در زندگی روزمره‌شان نیز حضور دارند و بر این اساس رهبر معظم انقلاب درباره شهید حججی می‌فرمایند: «امروز نام حججی یک نام برجسته و ممتاز و درخشانی در سرتاسر کشور شده، این به برکت مجاهدت جوان شما و شهادت مظلومانه او است، همچنین به نظر من، در درجه اوّل شما خانواده و در درجه بعد مسئولین کشور و بعد هم همه ملّت ایران مرهون مجاهدت این جوان و اشباه این جوان هستند؛ واقعاً همه مرهون این مجاهدت‌اند، این مجاهدت همه را عزیز کرد، جمهوری اسلامی را عزیز کرد، کشور را عزیز کرد، ایران را عزیز کرد و ملت را عزیز کرد.»

از طرفی شهید حججی ضمن اینکه از خانواده خود خواسته است تا در رویارویی با شهادت او بی‌تابی نکنند، گفته است: «نمی‌دانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند… نمی‌دانم چه چیزهایی عامل آن شد…؛ بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است. عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده‌ام و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه بندگی می‌رسم و…»

شهید حججی فردی خودساخته و جویای شهادت بود

زندگی شهید محسن حججی ابعاد گوناگونی دارد. سردار سیف‌الله رشیدزاده، فرمانده شهید حججی است که با بیان اینکه بچه‌های با انگیزه بسیج و سپاه در قالب مأموریت و با شرط داوطلبانه به سوریه اعزام می‌شدند، به خبرنگار ایمنا اظهار می‌کند: شهید حججی یک مرحله در سال ۱۳۹۵ به سوریه عازم شد، دوماه‌ونیم آنجا بود و بعد از پایان مأموریت به ایران بازگشت.

وی ادامه می‌دهد: سال ۱۳۹۶ دو نفر را به‌عنوان فرمانده گردان می‌خواستند و محسن حججی مجدد درخواست مأموریت کرد اما با درخواست محسن موافقت نکردم و به او گفتم که الان نوبت شما نیست و نوبت شخص دیگری است.

فرمانده سابق لشکر ۸ نجف اشرف تصریح می‌کند: با این شرایط، محسن حججی باز هم اصرار می‌کرد، به‌طوری که یک شب ساعت ۱۱ در منزل ما آمد و التماس کرد تا او را اعزام کنیم اما به او گفتم: «پسر اعزام افراد نوبتی است، فکر کردی بی‌حساب و کتاب است؟!» اما او قسم داد و من دعوایش کردم که قسم نخور، اگر نصیبت باشد می‌روی اگر نصیبت نباشد نمی‌روی.

روایت سربازی که برای اعزام، شبانه به خانه فرمانده‌اش رفت

حججی می‌افزاید: شهید محسن حججی فردی معتقد بود، عشق و ارادت داشت و جویای شهادت بود؛ البته نه اینکه بی‌محابا باشد، اما در این مأموریت‌ها با اینکه نیروی تازه‌کار بود و پنج سال بیشتر سابقه خدمت نداشت اعتقاد و انگیزه خاصی را دنبال می‌کرد.

رشیدزاده با بیان اینکه شهید حججی فردی خودساخته بود، بیان می‌کند: محسن حججی از لحاظ خلق‌وخو و مرام فردی خودساخته بود و شاید کسی سراغ نداشته باشد که او حتی یک حرف زشتی را زده باشد یا حرف تندی یا خارج از آداب اسلامی زده باشد و تاکید داشت که آداب دینی را رعایت کند و به بحث رعایت حق‌الناس توجه داشت.

حججی حجت‌الله بود

وی با اشاره به خاطرات شهید می‌گوید: روزی مدافعان برای مأموریتی در حلب داخل خانه‌ای مستقر بودند، خانه‌ای به اصطلاح خانه مردم! هنگام نماز شده بود و محسن برای خواندن نماز از آن خانه بیرون آمد و نماز خود را در خیابان خواند، چراکه می‌گفت معلوم نیست صاحب این خانه راضی باشد یا نه؛ به همین دلیل حتی بچه‌ها گاهی به او ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند که شرایط جنگی است، اما به هر جهت او به این موارد توجه ویژه می‌کرد.

فرمانده سابق لشکر ۸ نجف اشرف اظهار می‌کند: روزی بچه‌ها از درختان باغی انار چیده بودند تا بخورند اما محسن نخورده بود و گفته بود که معلوم نیست صاحب خانه راضی باشد یا نه یا حتی زمانی که می‌خواست خانه‌شان را بسازد، مصالح ساختمانی را گفته بود که در زمین رهاشده کنارشان نگذارند و می‌گفت زمین مال مردم است و اصرار داشت صاحب آن زمین پیدا شود تا از او اجازه بگیرد.

وی با اشاره به اینکه شهید حججی مقید به حق و حقوق افراد بود و آن‌ها را رعایت می‌کرد، ادامه می‌دهد: محسن حججی آدم خشک و متعصبی نبود، اما در جای خود اهل شوخی و شادابی بود و از طرفی نیز شئونات را رعایت می‌کرد.

روایت سربازی که برای اعزام، شبانه به خانه فرمانده‌اش رفت

رشیدزاده با بیان اینکه محسن حججی مقید به نماز بود، تصریح می‌کند: همسایه شهید حججی می‌گفت زمانی که محسن در منازل سازمانی در کنار پادگان که با مرکز شهر سه کیلومتر فاصله داشته مستقر بوده، همیشه صبح‌ها برای نماز جماعت صبح و دعا به مسجد جامع شهر می‌رفته و پس از آن سرکار می‌آمده است.

وی می‌افزاید: همیشه در داخل دفتر و در پادگان با خطوط امن ارتباط داشتیم، تماس می‌گرفتیم و وضعیت نیروها را جویا می‌شدیم؛ روزی فرمانده گردان حاضر در منطقه با گریه تماس گرفت و گفت حججی شهید شد. به او گفتم پیکر او را نگذارید بماند و باید جسدش را برای پدر و مادرش بیاوریم.

محسن حججی می‌خواست گمنام باشد اما بنام شد

فرمانده سابق لشکر ۸ نجف اشرف با اشاره به اینکه در ابتدا به پهلوی محسن حججی تیری خورده و از هوش رفته بود، می‌گوید: محسن مجروح می‌شود و از هوش می‌رود، داعشی‌ها برای پاک‌سازی محل به منطقه می‌آیند که پس از مدتی حججی به هوش می‌آید و با همان حالت با خشاب آخری که داشته است به سمت آن‌ها تیراندازی می‌کند، در این هنگام داعشی‌ها او را دستگیر می‌کنند و تقریباً بعد از ۳۴ تا ۳۵ ساعت سرش را از تنش جدا و او را به شهادت می‌رسانند؛ پس از آن نیز عکس‌هایی از زمان پیش و پس از شهادت وی در فضای مجازی منتشر می‌شود.

وی با بیان اینکه در آخرین ملاقات‌ها خانواده محسن از او رفتارهایی دیده بودند که احتمال شهادت او را می‌دادند، اظهار می‌کند: محسن حججی مادر و پدرش را به مشهد و به زیارت امام رضا (ع) برده بود و آنجا از آن‌ها رضایت گرفته بود و قسمشان داده بود تا رضایت دهند که او برود، چرا که در مأموریت قبلی مجروح شده بود، اما وقتی برگشت گفته بود مادر چون تو رضایت نداشتی من شهید نشدم؛ در همین راستا برای جلب رضایت والدینش دست پدر و پای مادر را بوسیده بود و به‌نوعی رضایت آن‌ها را حاصل کرد.

روایت سربازی که برای اعزام، شبانه به خانه فرمانده‌اش رفت

رشیدزاده با اشاره به اینکه حججی می‌خواست گمنام باشد اما به نام شد، ادامه می‌دهد: شهید محسن حججی آدم با معرفتی بود و در بحث تقیدات دینی و اعتقادات نمونه بود؛ این رفتار و نوع شهادت او بازتابی از این حقیقت است.

وی تصریح می‌کند: او از نجف‌آباد برای حضور در هیئت رضوانیه به اصفهان می‌رفت و به مدیر هیئت می‌گوید اجازه می‌دهید من اینجا کار کنم؟ جایی که کار سخت باشد؛ در همین راستا تا حدود ساعت ۱۲ یا یک در آشپزخانه هیئت دیگ و ظرف می‌شسته است و به مدیر آنجا می‌گوید که برای امام حسین (ع) کار کردن خستگی ندارد؛ او چنین رفتار، عشق، ارادت و معرفتی داشت.

فرمانده سابق لشکر ۸ نجف اشرف ادامه می‌دهد: اگر می‌خواهید شهید حججی را بشناسید باید صوت سه تا چهار دقیقه‌ای که دار با فرزندش علی صحبت می‌کند را گوش بدهید، چراکه تمام معارف دینی را با یک مکالمه تلفنی برای فرزندش مطرح می‌کند؛ از انتظار، تبعیت از مولا امیرالمومنین، سرباز امام زمان (عج) بودن و از اینکه جوان‌ها دچار گرفتاری‌ها و امتحانات هستند می‌گوید که بسیار جامع و ویژه است.

به گزارش ایمنا، قافله کربلا در طول تاریخ در گذر است و هر روز به مناسبت و شکل خاصی ظهور می‌کند؛ «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا و کل شهر محرم» شعار و افسانه نیست. طی سال‌های اخیر حوادثی پیرامون ما رخ داد که شبیه وقایع کربلای بود؛ باز هم جریان‌هایی شکل گرفت که ظاهر و باطنشان یادآور شمر و یزید و ابن‌زیاد است و باز هم مردانی با شعارهای عاشورایی، در مقابل آن‌ها ایستادند.

اگر قافله کربلا بر جریده تاریخ ثبت شده است، به‌خاطر جان‌فشانی‌ها و هوشمندی اسوه‌ای چون زینب کبری (س) بود که نگذاشت فریاد عاشوراییان در خروش یزیدیان خاموش شود؛ امروز هم اگر عده‌ای کاری حسینی می‌کنند، برای تکمیل کارشان باید کاری زینبی انجام شود تا این مسیر نسل به نسل ادامه پیدا کند.

پیشنهادی باخبر