نسبت پیام صدسالگی حوزه با مأموریت‌های نوین تبلیغی

نسبت پیام صدسالگی حوزه با مأموریت‌های نوین تبلیغی

مسیر آینده تبلیغ دینی، مسیر نهادسازی، تخصص‌گرایی، و حضور هوشمند در میدان مسائل واقعی جامعه است. بی‌تردید، تحقق توصیه رهبر انقلاب در پیام صدسالگی حوزه، تنها در گرو چنین بازآفرینی‌ای در نظام تبلیغ خواهد بود.

خبرگزاری تسنیم ـ علی باشتنی سبزواری؛ «آنچه مهم است، آشنایی با فضای فکر و فرهنگ جامعه و ایجاد تناسب میان آورده‌های تبلیغی با واقعیت‌های فکری و فرهنگی در میان مردم، به‌ویژه جوانان است.»

این جمله، از جمله فرازهای کلیدی پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت یکصدمین سال تأسیس حوزه علمیه قم است؛ جمله‌ای که از جهات مختلف، باید آن را محور بازاندیشی در جهت‌گیری‌ها، سازوکارها و مأموریت‌های نهادهای تبلیغی دانست. در این عبارت کوتاه، هم ضرورت شناخت تحولات اجتماعی و فرهنگی مخاطب نهفته است، هم مطالبه تناسب‌سازی پیام دینی با این تحولات، و هم نوعی هشدار درباره ناکارآمدی روش‌هایی که از بستر تحولات اجتماعی فاصله گرفته‌اند.

در حقیقت، می‌توان گفت نسبتِ محوری این پیام با پروژه‌های تبلیغی نوین، آن است که در سپهر مفهومی آن، تبلیغ دین نه یک فعالیت گفتاری یا رسانه‌ای، بلکه راهبردی تمدنی است که باید بر مدار «تربیت انسان» و «بازسازی اجتماعی» سامان یابد. و «بلاغ مبین» در این چارچوب، نه صرفاً ابلاغ محتوای دینی، بلکه تحقق تبیین روشمند و اقناع‌شناختی در مسیر تربیت دینی و نیل به تمدن اسلامی تلقی می‌شود.

تحول مخاطب، تحول مأموریت

در گذشته، تبلیغ دینی عموماً بر یک رابطه عمودی میان گوینده و شنونده مبتنی بود؛ رابطه‌ای که در آن مخاطب با پیش‌فرضی از پذیرش و مرجعیت، پیام دین را دریافت می‌کرد. اما در دهه‌های اخیر، نه‌فقط بسترهای ارتباطی تغییر کرده، بلکه ساخت روان‌شناختی و فرهنگی مخاطبان نیز به‌کلی دگرگون شده است. مخاطبان امروزی، به ویژه نسل جوان، مواجهه‌ای انتخاب‌گرانه، تأویلی و فعالانه با پیام‌های دینی دارند. ذهنیت امروزین، ترکیبی از تردید، مقایسه، انتقاد، و گاه تمایل به بازتعریف مفاهیم پیشینی است.

در چنین شرایطی، اکتفا به تبلیغ سنتی بدون بازشناسی تحولات فکری جامعه، نه‌تنها کارایی لازم را از دست می‌دهد، بلکه ممکن است به اثر معکوس نیز بینجامد؛ چراکه فاصله زبانی، شناختی و مسئله‌ای میان گوینده و شنونده، مانع از تحقق بلاغ مؤثر خواهد شد. این نکته، ناظر به همان فراز پیام رهبری است که هشدار می‌دهد میان آورده‌های تبلیغی ما و واقعیت‌های فکری جامعه، «تناسب» برقرار نیست.

تبلیغ تخصصی؛ صورت‌بندی مجدد رسالت تاریخی حوزه

تبلیغ دینی مؤثر، پیش از هر چیز، نیازمند فهم دقیق از اقتضائات مخاطب و مسئله‌مندی واقعی جامعه است. بر این مبنا، تبلیغ تخصصی، تلاشی است برای عبور از کلی‌گویی و تکرار مفاهیم عمومی، و حرکت به سمت مواجهه تخصصی با نیازهای معین. در این الگو، مبلغ علاوه بر بهره‌مندی از بنیه علمی حوزوی، دارای شناخت عمیق از یک حوزه تخصصی دیگر است؛ خواه آن حوزه، روان‌شناسی باشد، خواه تربیت کودک، فضای مجازی، خانواده، آسیب‌های اجتماعی، رسانه، یا مطالعات نخبگان.

در این میان، نهادهایی مانند دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم که در هر برهه از تاریخ خود کوشیده‌اند مأموریت تبلیغ را با تحولات اجتماعی هم‌افق سازند، طی سالیان اخیر گام مهمی در تأسیس بخش تبلیغ تخصصی برداشته‌اند. این حرکت، نه صرفاً واکنشی به تحولات بیرونی، بلکه ادامه سنت پاسخ‌گو بودن حوزه به تحولات فکری جامعه است؛ سنتی که امروز، بیش از هر زمان دیگر، نیازمند تعمیق ساختاری، نظری و میدانی است.

از حوزه سنتی تا حوزه پاسخ‌گو

حوزه علمیه در یک قرن گذشته، هرگز نهاد ایستا و منزوی نبوده است. در دهه‌های نخست، مهم‌ترین چالش آن، مقابله با جریان‌های سکولاریستی و حفظ هویت دینی جامعه بود؛ سپس، در دوران پس از انقلاب، این چالش به سطحی نهادینه‌تر ارتقا یافت و حوزه در متن نظام اسلامی، با مسائل کلان حاکمیتی و اجتماعی روبه‌رو شد. واکنش حوزه به این تحولات، نه به‌صورت واکنش فردی، بلکه از طریق تأسیس نهادهای جدید، طراحی رشته‌های میان‌رشته‌ای، و بازسازی تدریجی ساختارها بوده است. در همین چارچوب، باید تبلیغ تخصصی را ادامه‌ای از آن سنت تاریخی دانست؛ تلاشی برای پاسخ‌گویی نهادینه به سؤالاتی که دیگر نمی‌توان با پاسخ‌های عمومی از کنار آن‌ها گذشت. حوزه پاسخ‌گو، حوزه‌ای است که نه‌تنها مخاطب را می‌شناسد، بلکه خود را در جایگاه تولید «پاسخ متناسب» با زبان و دانش زمانه قرار می‌دهد.

تجربه زیسته چند دهه گذشته نشان می‌دهد که تبلیغ غیرتخصصی به دلایلی بنیادین دیگر پاسخ‌گوی شرایط امروز نیست. نخست آن‌که، میان زبان تبلیغ سنتی و زبان ذهنی نسل امروز شکاف عمیقی ایجاد شده است؛ جوان امروزی درک و تحلیل خود را از جهان بر پایه رسانه، تجربه زیسته، و گفت‌وگوهای بین‌رشته‌ای شکل می‌دهد، و زبان عمومیِ پندآمیز یا نصیحت‌محور، او را اقناع نمی‌کند. دوم آن‌که، فقدان رویکرد مسئله‌محور در تبلیغ سنتی، موجب شده است که بسیاری از پیام‌های دینی در بستر اجتماعی خود بی‌اثر شوند. و سوم آن‌که، میدان رقابت فکری امروز، میدانی پیچیده، رسانه‌محور و مبتنی بر داده است؛ القائات معرفتی‌ای که از طریق شبکه‌های پیچیده رسانه‌ای منتقل می‌شوند، دیگر با ابزارهای سنتی قابل مهار نیستند. در چنین بستری، تنها تبلیغی که از دانش تخصصی و شناخت محیطی برخوردار باشد، امکان ورود مؤثر به این میدان را دارد.

بلاغ مبین در تراز تمدن‌سازی

بلاغ مبین، غایت تبلیغ نیست، بلکه طریق آن است. غایت، تربیت انسان متعبد و مسئول است؛ انسانی که با اتکا به دین، سبک زندگی، کنش اجتماعی و نظام معنایی خود را بازسازی کند. در نهایت، هدف تبلیغ، دستیابی به جامعه‌ای دین‌مدار، مشارکت‌جو و معناباور است؛ جامعه‌ای که بتواند در مسیر تمدن نوین اسلامی گام بردارد. تبلیغ تخصصی، در چنین افقی، صرفاً به انتقال مفاهیم اکتفا نمی‌کند، بلکه در پی آن است که مفاهیم دینی را با ساختارهای عینی زندگی فرد و جامعه پیوند زند؛ و این، جوهره تمدن‌سازی از رهگذر تبلیغ دینی است.

اکنون که راه روشن شده، تمامی نهادهای فعال در عرصه تبلیغ باید با بازنگری در مأموریت‌ها، نظام آموزشی و سازوکارهای میدانی خود، به سمت تقویت تبلیغ تخصصی حرکت کنند. این حرکت، مستلزم حداقل سه تحول کلیدی است:

1.طراحی نظام جامع تربیت مبلّغ تخصصی مبتنی بر شناخت دقیق مسائل فرهنگی و اجتماعی؛

2.نهادسازی تبلیغی در موضوعات نوپدید و خلأهای گفتمانی مانند خانواده، فضای مجازی، عدالت، و هویت نسل جدید؛

3.شکل‌گیری ائتلاف میان نهادهای تبلیغی، آموزشی و پژوهشی برای تولید محتوای عمیق، بومی و چندرسانه‌ای.

مسیر آینده تبلیغ دینی، مسیر نهادسازی، تخصص‌گرایی، و حضور هوشمند در میدان مسائل واقعی جامعه است. بی‌تردید، تحقق توصیه رهبر انقلاب در پیام صدسالگی حوزه، تنها در گرو چنین بازآفرینی‌ای در نظام تبلیغ خواهد بود.

انتهای پیام/

پیشنهادی باخبر