«مصاحبه» با مستند پیوندی عمیق دارد، اما همان‌قدر که مصاحبه جذاب و خلاق می‌تواند باعث جذاب شدن مستند شود، مصاحبه بد حتی می‌تواند به پاشنه آشیل مستندی تبدیل شود که تصاویر و تحقیق خوبی دارد.

اسكورسيزي

همشهری آنلاین: چه کسی دوست دارد به صحبت‌های بی‌ربط و ملال‌آور شخصی دیگر گوش دهد؟ مصاحبه شیوه‌ای برای انتقال اطلاعات و البته جذاب کردن فیلم است؛ به همین دلیل انتخاب مصاحبه‌شونده درست اهمیت زیادی دارد. مصاحبه برای پر کردن فیلم نیست؛ مصاحبه بخشی از ساختار فیلم است که باید به تمام جزئیاتش مثل اندازه نما، زاویه دوربین، نورپردازی، پس‌زمینه و اشیای داخل کادر فکر کرد.

متأسفانه، به دلیل وفور مستندهای بی‌بو و خاصیت در تلویزیون و رادیو و رسانه‌های اینترنتی، برخی مستندسازان و منتقدان ایرانی فکر می‌کنند استفاده از مصاحبه در مستند کاری تکراری و فاقد ارزش است. در حالی که اگر از مصاحبه به درستی استفاده شود، درست به اندازه صحنه‌ای بکر که توسط دوربین ثبت شده، می‌تواند اثرگذار باشد. در مصاحبه، ما با افکار، احساسات و دانش افراد در مواجهه بی‌واسطه قرار می‌گیریم. اگر مصاحبه‌کننده بتواند جریان مصاحبه را درست هدایت کند و با سوژه ارتباط بگیرد، می‌توان از دل موقعیتی تکراری که روزانه بارها از رسانه‌های مختلف شاهد آن هستیم، حاصلی به دست آورد منقلب‌کننده یا روشنگر و یا هر دو.

یاکوب برایکا در کتاب خواندنی‌اش درباره نحوه عملکرد مستندها درباره مصاحبه می‌نویسد: «اغلب آدم‌ها وقتی به مستند فکر می‌کنند، یکی از عناصر شاخصی که به ذهن می‌رسد «مصاحبه» است. مصاحبه‌، به‌جای بردن مخاطب به دل موقعیت با روش وریته، به فیلم‌ساز این امکان را می‌دهد که از طریق روایت یک شرکت‌کننده، ناظر یا کارشناس، داستانی را برای مخاطب تعریف یا مشاهده‌ای را نقل کند. در این‌جا مخاطب کمتر به‌طور مستقیم با رخداد در تماس است؛ چون به‌جای تماشای مستقیم رخدادها، توضیحاتی را دربارهٔ این‌که چه اتفاقی افتاده یا فرد دربارهٔ آن چه احساسی دارد می‌شنود. تصویری برای مخاطب ساخته می‌شود، اما نه به‌عنوان تجربه‌ دیدنی مستقیم، بلکه به مثابه توصیف و چکیده.»

او در ادامه اهمیت مصاحبه را این‌طور توضیح می دهد: «کلماتی که در مصاحبه گفته می‌شود مهم‌اند، اما «زبان بدن» و «لحن صدا»ی مصاحبه‌شونده لایهٔ غنی دیگری از اطلاعات را منتقل می‌کند. تغییری ظریف در تُن صدا می‌تواند معنای جمله را تنها با اندکی کنایه کاملاً وارونه کند. افزون بر این، هر مصاحبه فرصتی است برای دعوت از سوژه‌ها تا هنگام صحبت‌کردن دوباره دربارهٔ رویداد مورد نظر تأمل کنند. همان‌طور که جیسون روزنفلد تدوین‌گر می‌گوید: «سوژه شاید دارد اتفاقی متعلق به گذشته را توصیف می‌کند، اما آن اتفاق به چیزی در زمان حال تبدیل می‌شود؛ چون در ذهنش آن تجربه را دوباره از سر می‌گذراند و مجددا واکنشی احساسی به آن نشان می‌دهد. به‌نوعی شما می‌توانید ببینید بودن در آن موقعیت چگونه بوده، حتی اگر فقط دارید به حرف‌های کسی گوش می‌دهید.»

مصاحبه حرکتی «کاملاً مداخله‌گرانه» است. در حالی که در وریته، فیلم‌ساز تنها زمانی از افکار افراد مطلع می‌شود که آن‌ها از سر اتفاق دربارهٔ آن با کسی صحبت کنند، در مصاحبه فیلم‌ساز می‌تواند این اطلاعات را مستقیماً از آن‌ها بیرون بکشد.»

استیو جیمز، کارگردان مستند که کاملاً از این تفاوت آگاه است و مصاحبه‌ها را در فیلم‌هایش می‌گنجاند، می‌گوید: «به‌ندرت پیش می‌آید فیلمی کاملاً وریته ببینم که واقعاً از همهٔ جنبه‌ها چنان به عمق آن‌چه دارد اتفاق می‌افتد نفوذ کند که برای منِ تماشاگر رضایت‌بخش باشد. من می‌خواهم دربارهٔ مردم بیشتر بدانم، می‌خواهم بدانم در ذهنشان چه می‌گذرد، می‌خواهم بدانم چه چیزهایی آن‌ها را به این لحظه رسانده است. فیلم‌ساز کاملاً وریته تا حد زیادی اسیر چیزهایی است که موفق می‌شود ثبت کند؛ و من دوست ندارم اسیر این موضوع باشم، چون می‌تواند فقط کلیشه‌ها را تقویت کند. اگر یک فیلم کاملاً وریته دربارهٔ افراد فقیر مناطق شهری بسازید، بخش زیادی از زندگی آن‌ها در مشاهدهٔ مستقیم ممکن است برخی کلیشه‌ها راجع به آن جوامع را تقویت کند. اما اگر با آن‌ها گفت‌وگو کنید و از طریق مصاحبه واقعاً وارد درونشان شوید، همان صحنه‌هایی که می‌توانست کلیشه باشد، ناگهان دیگر این‌طور نیستند. درضمن، من معتقدم مردم توانایی فوق‌العاده‌ای برای تحلیل و تأمل دربارهٔ زندگی خود دارند. می‌خواهم کسانی که فیلم‌هایم را تماشا می‌کنند، آدم‌های داخل فیلم را نه فقط سوژه‌هایی برای بررسی و همدلی، بلکه منابعی واقعی برای بینش و فهم عمیق بدانند.»

پیشنهادی باخبر