راه نجات در گشودن درهاست
عصر ایران ؛ دکتر قادر باستانی تبریزی - سخنان اخیر رهبری با مردم درباره بسیج، اگر از لابهلای واژهها با معنای دقیقش خوانده شود، یک نکته کلیدی دارد که میتواند راهی تازه به روی وضع فعلی باز کند؛ در این نگاه، بسیجی، همه را شامل میشود. همان بسیج همگانی که امام راحل دنبال آن بود و به بسیجی بودن افتخار میکرد. این بسیج، متعلق به هیچ قشر و گروه خاصی نیست؛ همه اقوام، همه مردم، همه اصناف و همه طبقات کشور در آن جای میگیرند. امام هم گفته بودند: «مملکتی که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد.» اگر این حرف را مبنا قرار دهیم، گزینش در بسیج بیمعنی است. هرکس که ایرانی است، بسیجی است. بسیج یک «امر ملی» است و هیچکس را نمیتوان به خاطر عقیده یا رفتار از آن کنار گذاشت.
نکته مهمتر این است که با این رویکرد رهبری، همانگونه که بسیج بدون طرد معنا پیدا میکند، به طریق اولی، بسیاری از نهادهای دیگر نیز بدون حذف و گزینشهای سلیقهای، بهتر کار خواهند کرد. در این نگاه، اتحاد عمومی با بستن حلقههای محفلی به دست نمیآید؛ فقط با بازکردن آنها ممکن است. رهبری با همین نکته، عملاً دریچهای نشان میدهد که میتواند مقدمه ترمیم شکافهای اجتماعی و بازگشت به مشارکت فراگیر باشد.
در سالهای گذشته، کم نبود هشدارهای دلسوزان درباره پیامدهای گسترش گزینش و تأیید صلاحیتهای سلیقهای که اغلب جدی گرفته نشد، اما سخنان رهبری، دوباره همان سؤال قدیمی را زنده کرد که اگر بسیج متعلق به همه مردم است، پس گزینش در آن چه معنایی دارد؟
واقعیت این است که در دو دهه اخیر، انتخابها و انتصابها در خیلی از حوزهها از سنجش توانایی خارج شده و بیشتر به امتحانی برای اندازهگیری میزان اطاعت تبدیل شده است. نتیجه این روند هم کاملاً معلوم است؛ ناکارآمدی گسترده در حکمرانی که امروز همه آن را با پوست و گوشت خود تجربه میکنند.
وقتی معیارها محدود میشوند، نیروی انسانی هم محدود میشود. حلقه وفاداران، بهتدریج جای اندیشهورزان و شایستگان را میگیرد. تصمیمسازی از اتاقهایی که باید محل رفتوآمد متخصصان باشد، به جمعهای بستهای منتقل میشود که نقش اصلی در آن، اظهار وفاداری است نه ارائه تحلیل. این روند آرام بوده، اما اثر تخریبیاش کاملاً محسوس است. نهادها فرسوده شدهاند و امید اجتماعی کاهش یافته است.
همزمان، گزینش در شکل گسترده فعلی، نهتنها مانع خطا نشده، بلکه خطا را تشدید کرده است. هرچه حلقه محدودتر، احتمال خطا بیشتر. چون تنوع دیدگاهها حذف میشود و نقد، پیش از آنکه بیان شود، در مرحله گزینش حذف میگردد. جامعه هم این پیام را بهخوبی دریافت کرده است: «وقتی صلاحیتها بر اساس اطاعت سنجیده شود، نتیجهاش خروج اهل فکر و ماندن اهل ملاحظه خواهد بود.» همین امروز میتوان آثارش را در مهاجرت نخبگان، رکود نهادی و بحران مدیریت مشاهده کرد.
این وضعیت تنها در انتخاب مدیران یا مسئولان نیست. انتخابات عمومی نیز تحت تأثیر همین نگاه قرار گرفته است. محدودیتهای فزاینده، مشارکت را کاهش داده و احساس بیاثر بودن رأی را تقویت کرده است. این وضع، محصول یکروزه نیست. محصول سالها غفلت از این اصل ساده است که «قانون باید معیار باشد، نه تشخیصهای سلیقهای». هر جا قانون کنار میرود، گزینش جای آن را میگیرد. و گزینش، اگر بیضابطه شود، بهجای حل مسئله، خود تبدیل به مسئله میشود.
تجربه کشورهای مختلف نشان داده که نوع حکومت لزوماً عامل موفقیت یا شکست نیست. آنچه اهمیت دارد میزان التزام به قانون و قواعد پذیرفتهشده است. چین، ژاپن یا کرهجنوبی به این دلیل پیشرفت نکردند که ساختار سیاسی یکسانی داشتند؛ پیشرفت کردند چون قواعد بازی را رعایت کردند. این رعایت، به نهادها ثبات میدهد و به جامعه اعتماد.
در ایران، فاصله گرفتن از قانون در امور اجرایی و اداری، لطمات جدی به مفهوم دولتداری زده است. برخی سیاستمداران هنوز دولت را ابزاری برای اعمال اراده شخصی یا گروهی میدانند. در نتیجه، سیاست از عرصه تدبیر به صحنه منازعه دائم تبدیل شده است که خوراک اصلی آن، حذف رقبا از طریق گزینش است. این درک ناقص از دولت، در نهایت امنیت خود دولت را هم تهدید میکند، چون کسانی که باید بار مسئولیت را بر دوش بکشند، یا حذف شدهاند یا دلسرد.
راه خروج از این وضعیت پیچیده نیست، اما هزینه دارد: بازگشت به حاکمیت قانون و کنار گذاشتن سازوکارهای سلیقهمحور. گزینش، اگر هم لازم باشد، باید شفاف، محدود و مبتنی بر معیارهای حرفهای باشد. نه بر اساس سلیقه، نه رفتار شخصی، و نه شاخصهای غیرقابل سنجش. اگر سخن رهبری درباره بسیج را الگو بگیریم، میتوان از آن برای بازسازی سازوکارهای ملی استفاده کرد.
هیچ ملتی با ترویج وفاداری کور دوام نیاورده است. وفاداری واقعی به کشور، وفاداری به قانون است؛ قانونی که قدرت را مهار میکند و تخصص را بر صدر مینشاند. اگر قانون به معنای واقعی کلمه حاکم شود، شایستهسالاری خودبهخود احیا میشود. چون در فضای قانونمند، کسی نمیتواند دیگری را به صرف تفاوت، از میدان دور کند.
تجربه تاریخی نشان میدهد که این جامعه، برخلاف ظاهرش، ظرفیتهای پنهانی برای بازسازی دارد. اما این بار، برخاستن نیاز به تغییر نگاه دارد: کنار گذاشتن طرد، و پذیرفتن تنوع. سخن رهبری درباره بسیج، اگر درست خوانده شود، شاید آغاز این تغییر باشد.
پیشنهادی باخبر
تبلیغات


