شخصیت های برجسته تصوف و عرفان (قرن سوم تا یازدهم هجری قمری)
در بررسی بخشی از تاریخ تصوف اسلامی، یعنی از قرن سوم تا قرن یازدهم قمری، می بینیم که شخصیتهای برجستهای ظهور کردهاند که هر یک تأثیر عمیقی بر توسعه و گسترش عرفان و تصوف اسلامی داشته اند. در ادامه، به معرفی ۲۰ تن از این بزرگان و توضیح مختصری درباره هر یک می پردازیم:
حسن بصری (۲۱–۱۱۰ قمری)
از نخستین زاهدان و عارفان مسلمان که به زهد و تقوا شهرت داشت. او به عنوان یکی از پیشگامان تفکر صوفیانه شناخته میشود و تأثیر زیادی بر شکلگیری تصوف اولیه داشت.
مالک بن دینار (وفات ۱۳۱ قمری)
از زاههدان مشهور بصره که به سادهزیستی و پرهیز از دنیاگرایی معروف بود. او به عنوان یکی از نخستین صوفیان شناخته میشود که زندگی خود را وقف عبادت و زهد کرد.
رابعه عدویه (۹۵–۱۸۵ قمری)
عارفه مشهور بصره که عشق الهی را محور تعالیم خود قرار داد. او از نخستین کسانی بود که مفهوم عشق الهی را در تصوف مطرح کرد و به عنوان “مادر تصوف اسلامی” شناخته میشود.
ابراهیم بن ادهم (وفات ۱۶۱ قمری)
شاهزادهای که از زندگی مرفه دست کشید و به زهد و عرفان روی آورد. او یکی از پیشکامان تصوف است و داستان توبه او در متون صوفیانه مشهور است.
فضیل بن عیاض (وفات ۱۸۷ قمری)
از زاهدان بزرگ و از مشایخ تصوف که پس از توبه از راهزنی، به عرفان و زهد روی آورد. تعالیم وی بر نسلهای بعدی صوفیان تأثیرگذار بود.
بایزید بسطامی (۱۸۸–۲۶۱ قمری)
از عارفان بزرگ ایرانی که به شطحیات و بیان حالات عرفانی شهرت داشت. بایزید تأثیرات زیادی بر تصوف خراسان گذاشت و از متقدمین تصوف ایرانی است.
ذوالنون مصری (وفات ۲۴۵ قمری):
کسی بود که به تبیین مفاهیم عرفانی و اصطلاحات صوفیانه پرداخت. او نقش مهمی در توسعه تصوف داشت.
حارث محاسبی (۱۶۵–۲۴۳ قمری)
از عارفان بغداد که به تحلیل نفس و محاسبه اعمال تأکید داشت. وی آثار متعددی در این زمینه تالبف کرد و از اولین رهبران تصوف نظری بود.
جنید بغدادی (وفات ۲۹۷ قمری)
پیشوای بزرگ تصوف که به تعادل بین شریعت و طریقت معتقد بود. او مکتب بغداد را پایهگذاری کرد و به عنوان “سید الطائفه” شناخته میشود.
حسین بن منصور حلاج (۲۴۴–۳۰۹ قمری)
عارف مشهور که به بیانهای جسورانه و شطحیات او زبانزد است. به همین دلیل، حلاج سرانجام به دار آویخته شد و به عنوان یکی از شهیدان تصوف شناخته میشود.
ابوبکر شبلی (۲۴۷–۳۳۴ قمری)
از عارفان بزرگ بغداد که حالات وجد و شور عرفانی او در منابع منعکس شده است. او از شاگردان جنید بغدادی بود و تأثیر زیادی بر تصوف بغداد داشت.
سهل تستری (۲۰۳–۲۸۳ قمری)
او به زهد و تقوا معروف بود. تعالیم او تأثیر زیادی بر تصوف خراسان داشت.
ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷–۴۴۰ قمری)
عارف نیشابوری که با سماع و شعر عرفانی شناخته می شود. ابوسعید ابوالخیر، تأثیر زیادی بر شعرای صوفی پس از خود گذاشت.
خواجه عبدالله انصاری (۳۹۶–۴۸۱ قمری)
عارف و مفسر هراتی که به نثر مسجع و مناجاتهای عرفانیاش از شاخصه های مهم تصوف وی است. او لقب “پیر هرات” را دارد و آثار مهمی مانند “مناجاتنامه” از خود به جای گذاشته است.
ابوحامد محمد غزالی (۴۵۰–۵۰۵ قمری)
فیلسوف و متکلم بزرگ که پس از تحولی روحی به تصوف روی آورد. او کتاب “احیاء علوم الدین” را نگاشت که از مهمترین آثار در زمینه تصوف و اخلاق اسلامی است.
عبدالقادر گیلانی (۴۷۰–۵۶۱ قمری)
عارف و فقیه حنبلی که سلسله قادریه را بنیان نهاد. او به کرامات و مواعظش شهرت داشت و آثار مهمی مانند “الغنیه لطالبی طریق الحق” از خود به جای گذاشته است. لازم به ذکر هست که او مخالفت های شدیدی با تشیع و شیعیان امامیه از خود ظهور و بروز می داد و با قرار دادن شیعیان در کنار فرق انحرافی، آنها را از مذاهب باطل میدانست. درباره دیدگاه عبدالقادر گیلانی نسبت به شیعه اینجا را بخوانید.
فریدالدین عطار نیشابوری (۵۴۰–۶۱۸ قمری)
از شاعران و عارفان بزرگ ایران که آثار برجستهای چون “منطقالطیر”، “الهینامه” و “اسرارنامه” را نگاشته است. او تأثیر عمیقی بر شعر عرفانی فارسی گذاشت و نگاه خاصی به سیر و سلوک عرفانی داشت.
محییالدین ابن عربی (۵۶۰–۶۳۸ قمری)
صوفی و عارف برجسته اندلسی که نظریه “وحدت وجود” را در تصوف مطرح کرد. آثار او مانند “الفتوحات المکیه” و “فصوص الحکم” از منابع اصلی عرفان نظری محسوب میشوند. برخی از اندیشههای او در جهان اسلام، بهویژه میان فقیهان، با مخالفتهایی مواجه شد.
مولانا جلالالدین رومی (۶۰۴–۶۷۲ قمری)
از بزرگترین شاعران و عارفان ایرانی که سلسله مولویه را بنیان نهاد. اثر مهم او “مثنوی معنوی” به عنوان یکی از شاهکارهای عرفانی شناخته میشود. او تصوف را به گونه ای عاشقانه و پرشور توصیف کرد.
عبدالرحمن جامی (۸۱۷–۸۹۸ قمری)
شاعر، عارف و نویسنده برجسته عصر تیموری که آثاری چون “نفحاتالانس” و “لوایح” را نگاشت. او از مدافعان تصوف نظری بود و بر آموزههای ابن عربی تأکید داشت.
رابطه سران تصوف با تشیع
اکثر بزرگان تصوف که در این نوشتار معرفی شدند، از اهل سنت بوده و در مواردی مواضع سختگیرانهای نسبت به شیعیان داشته اند. این مواضع نوعا ناشی از تفاوت های اعتقادی و مذهبی بین اهل سنت و تشیع بوده است. در ادامه، به برخی از نمونه های این مواضع سران صوفیه اهل سنت در قبال تشیع اشاره میشود:
عبدالقادر گیلانی
عبدالقادر گیلانی، بنیانگذار سلسله قادریه، از جمله سران صوفیه اهل سنت است که مواضع صریحی علیه تشیع اتخاذ کرده است. در کتاب “الغنیه لطالبی طریق الحق“، او شیعیان را در کنار گروههایی مانند مرجئه و قدریه قرار داده و آنها را از مذاهب منحرف دانسته است. گیلانی با انتقاد از برخی عقاید شیعیان، مانند اعتقاد به امامت و غیبت امام دوازدهم، تلاش کرد تا مرزهای بین تصوف سنی و تشیع را مشخص کند. او همچنین بر لزوم پیروی از سنت پیامبر (ص) و خلفای راشدین تأکید داشت و این موضوع را در تقابل با برخی آموزههای شیعی قرار داد.
محمد غزالی
غزالی در نگاه خود به تشیع و ناصبیگری، هر دو را دو سوی افراط و تفریط میدانست و راه اهل سنت را اعتدال و صراط مستقیم معرفی میکرد. او اهل سنت را پیروان راه میانه میدانست که هم به اهل بیت و هم به صحابه احترام میگذارند. با این حال، او توضیح نداده که چگونه میتوان احترام به برخی صحابه را با محبت اهل بیت (ع) جمع کرد، در حالی که برخی از آنان، طبق نقلهای تاریخی، اقداماتی انجام دادهاند که در تضاد با این محبت است.
شیخ احمد فاروقی سرهندی
شیخ احمد فاروقی سرهندی یکی از برجستهترین مشایخ فرقه نقشبندیه است که در آثارش به شیعیان تهمتها و توهینهای زیادی زده و رسالهای به نام رد الروافض نوشته است. برخی او را آغازگر نقد و مخالفت علیه شیعه در هند میدانند. رساله رد الروافض همراه با کتاب مکتوبات امام ربانی در سال ۱۸۸۹ در لکهنو چاپ شده و اخیراً ترجمه ترکی آن توسط سید زین العابدین ایشیق در استانبول منتشر شده است.
خواجه عبدالله انصاری
خواجه عبدالله انصاری در طبقات الصوفیه نقل میکند که یکی از مشایخ صوفیه، پیروی از علویان را مانعی برای رسیدن به حقیقت تصوف دانسته و معتقد بوده که در میان هزاران صوفی، تنها تعداد بسیار اندکی علوی یافت میشود.
منابع: ویکی فقه، ویکی پدیا، ویکی شیعه، سایت ابن عربی