به گزارش خبرگزاری ایمنا، امام هادی (ع) دهمین رهبر آسمانی است که از سوی پیامبر گرامی (ص) برای اداره امور امت اسلامی معرفی شده است. از نگاه پیروان اهل بیت (ع) امامت و رهبری جامعه تا دوازده نسل بر اساس فرمان الهی و پیامبر (ص) و امامان قبلی تعیین و به جامعه معرفی شدهاند، در این زنجیره نورانی امام علی النقی معروف به امام هادی و ابوالحسن ثالث دهمین خورشید هدایت امت اسلامی است.
اما اگر با ذهنی جستجوگر پیرامون لقب امام دهم (ع) تأمل کنیم، در مییابیم که هادی، به منزله هدایتگر دارای معنای ژرف و عمیق است که شناخت آن ما را در بهره مندی بیشتر از انوار الهی حضرت یاری میرساند؛ شاید بهتر باشد ابتدا به معنای هدایت بپردازیم که چیست؟ به چه معناست و چگونه میتوان به آن دست یافت؛ هدایت در کتب لغت دو معنای «ارائه طریق» و «رساندن به مقصد و مطلوب» را در بردارد. و معمولاًٌ در ارائه راه مطلوب و مثبت به کار میرود؛ در فرهنگ قرآن و عترت هدایت و هادی، بار مفهومی و معنایی بسیار عمیقتر از رهنمای جغرافیایی دارد؛ شناخت راه، شناخت مقصد، شناخت امت و کاروانیان همراه، شناخت موانع و مشکلات مسیر، شناخت دزدها و گردنهها، ایجاد انگیزه برای حرکت، دمیدن روح استقامت در رهروان، حفظ اتحاد و هماهنگی کاروان، حمایت و حفاظت از جان و مال و حقوق کاروانیان وظیفه دلیل و رهنمای کاروان و بخشی از مفهوم «هادی» در فرهنگ اسلامی است.
دستیابی به هدایت، یکی از دغدغههای انسان است که خداوند آن را از زبان انسان در سوره مبارکه حمد (آنچه ما هر روز در نمازهای واجبمان میخوانیم) بیان کرده است، هدایت به صراط مستقیم جلوهای از ربوبیت خدا است همانگونه که در آیه شریفه"قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ …" از سوره انعام نیز ذکر شده است؛ خداوند در قرآن کریم عجز انسان را از راهیابی به صراط مستقیم بدون امداد الهی یاد میکند و در جای دیگری از این کتاب آسمانی، هدایت شدن به صراط مستقیم را پاداشی برتر از رحمت و فضل الهی یعنی بهشت میداند: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً؛ پس کسانی که به خدا ایمان آوردند و به آن کتاب آسمانی چنگ زدند، بزودی همه را در رحمت و فضل خود، وارد خواهد ساخت؛ و در راه راستی، به سوی خویش هدایت میکند (ولی کسانی که کافر شدند به عذاب دردناکی گرفتار خواهند شد.»
هدایت هدف بعثت انبیا الهی و ارسال کتابهای آسمانی است؛ مقام معظم رهبری هدف بعثت انبیا را تربیت انسان میدانند و معتقدند: "کوشش انبیا و ایدۀ بعثت در تمام قرنها؛ تربیت این موجود است. این موجودی که عصارۀ همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح میشود عالم و با فساد او به فساد کشیده میشود. کوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند. نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، برای اینکه این موجود را به آن کمالی که لایق است برساند."
ایشان حب نفس را بزرگترین خطر برای انسان میدانند و اظهار میکنند: "کسی که از روی حُبّ نفس به مردم و اشیا نظر میکند و به اشیایی که نظر میکند از راه دشمنی و بغض نظر میکند؛ این نمیتواند آزاد باشد، در نظر دادن گرفتار است. و کسی که از راه حبّ نفس نظر میکند به موجودات یا به اشخاص یا به گروهها این آزاد نیست، نمیتواند حکم صحیح بکند. انسان گمان میکند که من خودم هر چه میگویم از روی آزادی است و بینظری، لکن اگر کسی یک همچو ادعایی کرد؛ این را نپذیرید. نمیتواند این انسان موجود آزاد از هواهای نفسانی و از حُبّ نفس که منشأ همۀ گرفتاریهاست آزاد بشود. مدّعی آزادی از این طور امور زیاد است، لکن واقعیت کم است. ممکن است که بسیاری از اشخاص حتی خودشان هم توجه نداشته باشند به اینکه بندۀ خودشان هستند، نه بندۀ خدا، خودشان هم خودشان را مبرّا و منّزه میدانند، و این برای همان حُبّ نفسی است که انسان دارد. این حُبّ نفس، تمام عیوب انسان را به خود انسان میپوشاند."
اما انسان در این میانه حیرانی و وادی سرگشتگی و انحطاط تنها نیست، یاری خداوند و اراده او که بر اراده و اختیار انسان قرار گرفته است همراه او است تا او را به سر منزل "هدایت" برساند؛ رهبر انقلاب، وظیفه مسئولان را امید آفرینی برای مردم میدانند و معتقدند نباید حب نفسشان مداخله کند در ناامید کردن مردم و قضاوت درست: "نباید ما یک کارگر را دلسرد بکنیم که دستش وقتی که میخواهد به کار برود بلرزد. یک کشاورز را دلسرد کنیم که وقتی دستش میخواهد برای کشاورزی عمل کند بلرزد. و یک وکیل را دلسرد کنیم که وقتی بخواهد صحبت کند بلرزد. یا در سرحدات اشخاصی که مشغول هستند به خدمت، دلسردشان کنیم که آنها هم دستشان بلرزد. ما باید همه کوشش کنیم که امید ایجاد کنیم در این ملت؛ ما که با کشور خودمان دشمن نیستیم. ما که با مصالح کشور خودمان مخالفت نداریم. ما میخواهیم که این کشور و این اسلام و همۀ اینها انشاءاللّه به خواست خدا درست بشوند. همۀ ما این آرزو را داریم. خوب، اگر همۀ ما این آرزو را داریم، چرا باید دولت اسلامی را تضعیف کنیم؟ "
اکنون که جایگاه هدایت و مسیر دستیابی به آن بر ما مشخص شد، هادی بودن امام علی النقی (ع) ما را وا میدارد در زمانه ایشان و جو سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن نگاهی بیندازیم؛ در همان زمانهای که حضرت در سامرا به شدت تحت نظر بود و به خاطر کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین حتی نزدیک ترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد، بلکه فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کردهاند.
خوشگذرانی، میگساری و آوازهخوانی از ویژگیهای دستگاه خلافت زمامداران دوره دوم عباسی است. خلفا به جای رسیدگی به کار مردم و اداره امور کشور، وقت خود را به عیاشی و بزمهای آنچنانی میگذراندند. از بارزترین نمودهای این فساد، از بین رفتن روحیه تعهد و مسئولیتپذیری کارگزاران و رواج بازار رشوه و اختلاس اموال عمومی در میان کارمندان دولت بود. به گونهای که پُستها نه بر مبنای لیاقت و کاردانی افراد، بلکه بر پایه مقدار پول و رشوه ای که پرداخت میکردند به آنان واگذار میشد؛ حکومت عباسیان، بر اساس تیره و نژاد به گروههای قدرتطلب درون دولت عباسی تجزیه شده بودند و آشکارترین اثر این اتفاق، زوال هیبت و عظمت مقام خلافت بود.
در دوران امامت امام هادی علیهالسلام قلمرو خلافت اسلامی پس از یک آرامش نسبی در اواخر دوران مأمون، صحنه درگیریها، آشوبها و جنبشهای مسلحانه گروههای مختلف با انگیزههای گوناگون بود؛ قیامها علیه حکومت عباسی از جمله عوامل ضعف سیاسی و کاهش اقتدار و شیوع قیامها علیه حاکمیت عباسیان بود. در همه قیامها به نوعی مسئله مشروعیت عباسیان مطرح است؛
همچنین، دوران امام هادی علیهالسلام، اوج پیدایش مکتبهای گوناگون عقیدتی بود که بستر آن با ایجاد فضای فکری توسط حکومت عباسی فراهم شده بود. گردانندگان و نظریه پردازان این حرکتها، متشکل از عناصر فریبخورده، فرصتطلب و سودجو بود. این گروهها عبارت بودند از: غلات، صوفیه، واقفیه، مجسمیه و باورمندان به رؤیت که در نوع خود بی سابقه بود.
اما امام هادی (ع) راهبردهای پیشگیرانه و مقابلهای بی نظیری در این شرایط پیچیده سیاسی و اجتماعی را به کار گرفتند؛ آن حضرت با به کارگیری یک سلسله برنامههای ارشادی و تربیتی، مبارزه غیرمستقیمی را با حاکمیت آغاز کرد و بیآنکه حساسیت دستگاه را متوجه خود سازد، به انجام فعالیتهایی بر ضد آنها پرداخت؛ در مواقع لازم نیز تا جایی که حیات شیعه را به مخاطره نمیانداخت، دامنه آن را گستردهتر میساخت و با این فعالیتها، بیاساس بودن این تصور را که «امام بهدلیل مراقبت دشمن، در مسائل سیاسی مداخله نمیکرد و هیچگونه مبارزه سیاسی نداشت» آشکار کرد؛ گوشهای از اقدامات مؤثر حضرت در این راستا؛ مبارزه با جریانهای انحرافی عقیدتی، تلاش برای پی ریزی جامعهای بیدار، حفظ مصالح بلند مدت جامعه اسلامی، تبیین جایگاه امامت در جامعه، تبیلغ اندیشه مهدویت و حفظ جان شیعیان و امیدبخشی به آنها بود.