سهم گمشده ایران از کیک اقتصاد جهانی
دیاکو عزیزی- طی نیمقرن گذشته، جهان با سرعتی بیسابقه دگرگون شده است؛ انقلاب دیجیتال، جهش فناوری، توسعه هوش مصنوعی و نقشآفرینی نیروی انسانی نخبه، موتورهای اصلی رشد اقتصاد جهانی بودهاند. در چنین منظری، سهم هر کشور از «کیک اقتصاد جهان» نه تنها یک عدد اقتصادی، بلکه نشاندهنده قدرت ملی، نفوذ ژئوپلیتیک و کیفیت حکمرانی است. ایران نیز روزگاری سهم قابل توجهی در این کیک داشت، اما طی سالهای بعد مسیر آن تغییر کرد و جایگاهی کاملاً متفاوت را تجربه میکند؛ روندی که متاثر از تحولات عمده سیاسی و اقتصادی و تغییرات ساختاری در اداره کشور است و جهتگیری اقتصاد را دستخوش تحول کرده است.
در میانه دهه ۱۹۷۰، سهم ایران از تولید ناخالص داخلی جهان حدود ۱.۹ درصد بود؛ عددی که ایران را در جمع اقتصادهای متوسطروبهرشد قرار میداد و پتانسیل جهشی بزرگ را نوید میداد. اما طی پنج دهه بعد، این سهم بهتدریج کاهش یافت و امروز، با GDP حدود ۴۵۰ تا ۴۸۰ میلیارد دلار در برابر تولید ناخالص جهانی نزدیک به ۱۰۰ تریلیون دلار، سهم ایران به حدود ۰.۵ درصد رسیده است. به بیان ساده، وزن ایران در اقتصاد جهانی طی این نیمقرن تقریباً به یکچهارم کاهش یافته است؛ افتی که نهتنها عددی اقتصادی، بلکه نشانهای از کاهش قدرت اثرگذاری کشور در معادلات اقتصادی منطقه و جهان است.
برای درک بهتر این سقوط، کافی است وضعیت اقتصادهای بزرگ جهان را بررسی کنیم: امروز ایالات متحده حدود ۲۶ درصد از اقتصاد دنیا را در اختیار دارد، چین ۱۷ درصد و آلمان بیش از ۴ درصد. حتی رقبای منطقهای ایران—با منابع کمتر—مسیر متفاوتی پیمودهاند: ترکیه حدود ۱.۰۵ درصد، عربستان بیش از ۱.۱ تا ۱.۳ درصد و امارات نزدیک به ۰.۵ درصد از اقتصاد جهان را در اختیار دارند. تفاوت در سرعت رشد اقتصاد دیجیتال، جذب سرمایه خارجی و کیفیت حکمرانی اقتصادی، علت اصلی این واگرایی است.
علت کاهش سهم ایران، مجموعهای از عوامل ساختاری است: وابستگی شدید به نفت و رانت انرژی، فشارهای بینالمللی و تحریمهای طولانیمدت، بیثباتی سیاستگذاری، فرار مغزها و انزوای علمی و اقتصادی. همچنین عقبماندن از موج اقتصاد دیجیتال و انقلاب فناوریهای نوین، موجب شد که ایران نتواند از فرصت رشد در بخشهای هوش مصنوعی، کلانداده، اتوماسیون صنعتی و اقتصاد پلتفرمی بهره ببرد. سهم اقتصاد دیجیتال در ایران، در خوشبینانهترین برآوردها، کمتر از ۴ درصد GDP است، در حالی که در کشورهای پیشرو مانند آمریکا بیش از ۱۰ تریلیون دلار، در چین حدود ۷ تریلیون دلار و در اروپا بیش از ۳ تریلیون دلار سرمایه دیجیتال وجود دارد.
نقش نیروی انسانی نخبه نیز حیاتی است. ایران یکی از جوانترین و تحصیلکردهترین جوامع منطقه را دارد، با میلیونها فارغالتحصیل در مهندسی، علوم پایه، فناوری و پزشکی. اما مهاجرت متخصصان، محدودیتهای ساختاری و نبود محیط رقابتی برای نوآوری باعث شده این سرمایه انسانی در اقتصاد داخلی بهطور کامل مورد بهرهبرداری قرار نگیرد و در اقتصاد کشورهای دیگر خلق ارزش کند. در حالی که کشورهای منطقه با جذب و توانمندسازی نیروی انسانی نخبه، سهم اقتصاد دیجیتال خود را به بیش از ۱۰ درصد GDP رساندهاند.
جمعبندی این مسیر پنجاهساله روشن است: سهم ایران از اقتصاد جهانی کاهش یافته، اما این روند لزوماً برگشتناپذیر نیست. ایران همچنان ظرفیتهای عظیم انسانی، جغرافیایی، انرژی و زیرساختی دارد؛ اما برای بازگشت به جایگاهی شایسته، باید «اقتصاد دیجیتال، هوش مصنوعی، حکمرانی علمی و جذب نخبگان» را بهعنوان ستونهای اصلی توسعه ملی تعریف کند. اگر کشور بتواند از مسیرهای گذشته فاصله گرفته و به اقتصاد دانشمحور تکیه کند، سهم ایران از کیک اقتصاد جهان میتواند در یک دهه آینده دوباره افزایش یابد و حتی دو برابر شود.
آینده اقتصاد ایران هنوز نوشته نشده است؛ فرصت بازسازی جایگاه از دسترفته، همچنان وجود دارد—به شرط آنکه ارادهای جدی برای ورود به عصر فناوری و بهرهگیری از نیروی انسانی نخبه شکل گیرد.
پیشنهادی باخبر


