مسجدجامعی در سخنان خود، نخست به نسبت شمس و مولانا پرداخت و گفت: «همانگونه که برخی فیلسوفان نسبت سقراط و افلاطون را تبیین کردهاند، ارتباط شمس و مولانا نیز از جنس الهام و انتقال شفاهی معارف است. شمس آتشی در جان مولانا افروخت که بدون آن، مولانای امروز را نمیشناختیم.»
او با اشاره به نقش تاریخی مردم تبریز و آذربایجان در دفاع از ایران و فرهنگ ملی، افزود: «تبریز بارها نشان داده که پای هویت ملی ایستاده است. همین ظرفیت فرهنگی است که در موضوع شمس تبریزی نیز نقشی ماندگار ایفا کرده.»
مسجدجامعی سپس بخشهایی از تجربه خود در دوران مسوولیت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را یادآور شد: «در همان سالها تلاش برای ساماندهی فضای پیرامون آرامگاه شمس بسیار دشوار بود. محوطهای کوچک و محدود وجود داشت، اما اعتبار و توجه ملی باعث شد این مجموعه جایگاهی تازه پیدا کند. مدیران محلی، از جمله آقای سپهری، با جدیت برای آزادسازی خانههای اطراف و گسترش فضا تلاش کردند.»
او با اشاره به اهمیت کار سندشناسی انجامشده در کتاب جدید پروژه شمس تبریزی گفت: «کار دکتر حسنزاده و تیم پژوهشی ایشان، فقط گردآوری اسناد نبود؛ بلکه تثبیت یک میراث تاریخی است. در این مجموعه، اسناد اداری، نامههای خارجی و مکاتبات رسمی بررسی شده که برخی از آنها با امضاهای معتبر دوره قاجار و پهلوی همراه است. این سطح از دقت و اصالت، ارزش کار را چند برابرمیکند.»
مسجدجامعی افزود: «این اسناد تنها برای گذشته نیست؛ بخشی از آنها باید در تاریخ معاصر نیز مورد بررسی قرار گیرد و در آینده فصلهای تازهای به آن افزوده خواهد شد. چنین پژوهشهایی همیشه با کشف اسناد جدید همراه است.»
او با اشاره به سنت شفاهی در فرهنگ ایرانی و نقش شمس در انتقال الهامات به مولانا گفت: «این پروژه ادامه همان سنت شفاهی است؛ سنتی که در دوره مولانا به اوج رسیده بود و امروز با تبدیل شدن به یک اثر مکتوب، ارزش مضاعف پیدا میکند.»
مسجدجامعی همچنین از فعالیتهای هنری مرتبط با شمس و مولانا یاد کرد و گفت: «خانم صابری، از هنرمندان برجسته تئاتر، اجرای موفقی در این موضوع داشتند که حتی امکان اجرای آن در قونیه هم مطرح شد. در مذاکراتی که با مسوولان فرهنگی ترکیه داشتیم، استقبال خوبی از اجرای این آثار در خارج از کشور صورت گرفت.» او ضمن تقدیر از دستاندرکاران پروژه گفت: «این کتاب و این پژوهش، میراث فرهنگی خوی و تبریز و البته میراث ملی ایران است. انتشار آن نهتنها تردیدها را رفع میکند، بلکه زمینهساز همکاریهای گسترده فرهنگی در سطح منطقه خواهد بود.»
در حاشیه این مراسم، ژاله آموزگار، اسطورهشناس ایرانی اهل خوی، در گفتوگو با ایبنا با تاکید بر ماهیت تاریخی شمس تبریزی اعلام کرد که نباید او را در شمار اسطورههای ایرانی قرار داد. آموزگار با اشاره به کاربردهای رایج واژه «اسطوره» در فضای عمومی گفت این تعبیر درباره شمس تبریزی بیشتر جنبه نمادین دارد و از معنای دقیق اسطورهشناختی فاصله دارد.
او توضیح داد که شمس تبریزی شخصیتی واقعی و شناختهشده در تاریخ است و اطلاق عنوان «اسطوره» به او نباید موجب خلط میان چهرههای تاریخی و شخصیتهای اسطورهای شود. به گفته آموزگار، آنچه امروز باعث میشود برخی شمس را در جایگاهی اسطورهوار ببینند، برداشتهای فرهنگی و ذهنی معاصر است و نه ویژگیهای مربوط به اسطورههای کهن ایران.
به گفته این پژوهشگر، توجه به دقت مفاهیم و تفکیک میان اسطوره و تاریخ برای شناخت درست چهرههایی چون شمس ضروری است. او تاکید کرد که شمس نمادی فرهنگی و معنوی برای ایرانیان محسوب میشود، اما این نمادپردازی نباید جایگاه تاریخی او را دگرگون یا مخدوش کند.


