در زمان باقیمانده تصمیمهای بزرگی برای نجات آموزشوپرورش بگیرید
هر سال تأخیر در اصلاحات ساختاری، نسلی را از فرصت رشد و عدالت آموزشی محروم میکند. همچنین تغییر سینوسی و افتوخیز تغییرات در رفتوبرگشت اصولگرایان و اصلاحطلبان در عرصه قدرت نیز سببشده آموزشوپرورش از مسیر توسعه دور بماند.
علی بهشتینیا در هممیهن نوشت: در چنددهه اخیر، آموزشوپرورش ایران صحنهی کشمکش میان دو رویکرد مدیریتی بوده است؛ اصلاحطلبی تدریجی و تغییرات سریع ساختاری. تجربهی تاریخی نشان داده است، در دورههایی که دولت در دست اصلاحطلبان بوده، روند تغییرات اگرچه عقلانیتر، همراه با گفتوگو و وفاق بیشتر بوده، اما سرعت و عمق اصلاحات بهنفع معلمان، دانشآموزان و بدنهی آموزشوپرورش بسیار کُند بوده است.
درمقابل در دولتهای اصولگرا، سرعت تصمیمگیری و تغییرات در سطح مدیریتی بالاتر بوده، اما جهت این تغییرات اغلب در مسیر آموزش ایدئولوژیک، حذف نیروهای متخصص و تضعیف نهادهای حرفهای آموزش قرار گرفته است. مفهوم «وفاق» در تئوری سیاسی این روزها را میتوان بهعنوان راهی برای پرهیز از تنشهای اجتماعی، سیاسی و اصلاحات تدریجی تعریف کرد.
اما در ساختارهایی که ناکارآمدی مزمن و منافع گروهی ریشهدار است، اصلاحات تدریجی میتواند به ابزار حفظ وضع موجود تبدیل شود. در حوزه آموزشوپرورش و در چنین شرایطی، هرگونه تغییر آهسته بهجای تغییرات و تحولات پایدار، بهتعویقانداختن بحران و نوعی فرصتسوزی است. اصولاً اصلاحات تدریجی، با خود طبقهای از ذینفعان جدید ایجاد میکند؛ مدیران، کارشناسان و مشاورانی که در این طیف قرار میگیرند عموماً ردههای میانی سیاسی هستند که از فرآیند کُند تغییر، نفع میبرند.
آنها آگاهانه یا ناآگاهانه، در برابر تغییرات بنیادین مقاومت میکنند، زیرا منافع شغلی و گاهی سازمانی و سیاسی خود را در خطر میبینند. بدینترتیب اصلاحطلبی تدریجی ممکن است به پارادوکسی تبدیل شود که در آن، اصلاحطلبان خود به مانع اصلاحات تبدل شوند. باتوجه به عمق بحران در آموزشوپرورش ایران از وضعیت معیشت معلمان تا افت کیفیت آموزشی و گسترش نابرابری آموزشی اصلاحات کُند عملاً فرصتسوزی است.
آموزشوپرورش نهادی است که زمان در آن معنا دارد؛ هر سال تأخیر در اصلاحات ساختاری، نسلی را از فرصت رشد و عدالت آموزشی محروم میکند. همچنین تغییر سینوسی و افتوخیز تغییرات در رفتوبرگشت اصولگرایان و اصلاحطلبان در عرصه قدرت نیز سببشده آموزشوپرورش از مسیر توسعه دور بماند. در شرایط فعلی که ستونفقرات نظام آموزشی یعنی معلمان و دانشآموزان در میان چرخدندههای ناکارآمد آموزشوپرورش، فرسوده و خرد میشوند؛ حتی توجه ویژه رئیسجمهور، بدون سرعت و شجاعت کافی تاثیرگذار نخواهد بود.
اصلاحات تدریجی زمانی کارآمد است که در بستری از شفافیت، پاسخگویی و هدفگذاری روشن انجام شود؛ در غیر اینصورت، تنها به ابزاری برای حفظ وضعیت موجود و اتلاف سرمایه انسانی آموزشوپرورش تبدیل خواهد شد. انتظار میرفت و میرود وزرای اصلاحطلب، بهجای اکتفا به نمادهایی چون وفاق و اصلاحات تدریجی، با همان سرعتی که وزرای اصولگرا در تغییرات سیاسی عمل میکنند، در جهت منافع معلمان، دانشآموزان و ارتقای کیفیت آموزشی اقدام کنند و در زمان باقیمانده تصمیمهای بزرگی برای نجات آموزشوپرورش بگیرند. فراموش نکنیم آینده آموزشوپرورش، آینده سرزمین ما «ایران» است.


