نوبل ادبیات؛ فاجعهآمیز یا یک موفقیت بزرگ؟

جایزه نوبل این روزها یکی از بحثبرانگیز جوایز دنیاست. در دنیای ادبیات اما مدرکی بر ارزش ادبی آثار تلقی میشود هرچند بسیاری از نویسندگان چنین تصوری ندارند، حتی برندگان نوبل ادبیات!
به گزارش ایلنا، زمانی که آلفرد نوبل، دانشمند و مخترع ۵ جایزه (بعدها شش جایزه) را تعیین تا به افرادی اهدا شود که فعالیتشان «بیشترین سود برای بشریت» را داشته است، دست به جاهطلبی بزرگی زد و بیش از یک قرن است که بیش از یک قرن برای حفظ جایگاه بنیانگذار جاه طلب آن تلاش شده است.
رایزنیهای مرموز کمیته نوبل، اغلب برندگان جنجالی و گهگاه با ظن تخلف (جایزه ادبیات ۲۰۱۸ با رسواییهای جنسی بزرگ همراه بود؛ امسال گزارشهایی مبنی بر شرطبندی مشکوک وجود داشت) تنها به حفظ تصویر آن در اذهان عمومی بهعنوان جایزهای کمک کرده است که همه از آن شنیدهاند، حتی اگر ما گاهی اوقات برنده و مبهم باشیم.
هفته گذشته، دکتر فرد رمزدل، ایمنیشناس برجسته، در حال «راهپیمایی خودکفا در کوههای راکی» بود که تماس تلفنیای را از دست داد؛ تماسی که خبر برنده شدن مشترک او در "جایزه نوبل پزشکی"را اعلام میکرد. وقتی همسرش خبر این موفقیت بزرگ را به او داد، پاسخ دکتر رمزدل کوتاه و شگفتآور بود: «نه، من اینطور فکر نمیکنم.»
به نظر میرسد نویسندگان واکنشهای منفی ویژهای نسبت به جایزه نوبل دارند: جرج برنارد شاو در ابتدا در سال ۱۹۲۶ این جایزه را رد کرد و گفت: «میتوانم نوبل را برای اختراع دینامیت ببخشم، اما فقط شیطانی در قالب انسان میتوانست جایزه نوبل را اختراع کند.» هموطن ایرلندی او، نمایشنامهنویس ساموئل بکت، موفق شد مقاومت خود در برابر نوبل را به درام ابسورد تبدیل کند. ساموئل بکت، ایرلندی همکار او، نمایشنامه نویس، با تدبیری توانست مقاومت خود در برابر نوبل را به درام پوچ گرایانه تبدیل کند.
از درام ابسورد تا تئاتر خیابانی: دوریس لِسینگ، نویسنده هنگام خروج از تاکسی، در حالی که پسرش یک کنگر فرنگی و دستهای پیاز در دست داشت، از سوی چند خبرنگار با ادب و جدی از جایزهی نوبل ۲۰۰۷ خود مطلع شد.
او گفت: «اوه خدای من! مطمئنم شما منتظر نوعی اظهار نظر الهامبخش هستید.» در نهایت اعتراف کرد که از آنجا که «تمام جوایز اروپا را بردهام، هر کدامشان لعنتی»، از بردن این جایزه نیز خوشحال است: «این مثل یک دست کامل است.» اما بعدها شکایت کرد که توجه بیوقفهی رسانهها باعث شده برنده شدن نوبل برای او «یک فاجعهی لعنتی» باشد.
با وجود اینکه نویسندگان ممکن است معایب جایزه را با شدت بیان کنند، جایزهی ادبیات کارکرد عملی دارد و آثار برجسته را به مخاطبان جدید معرفی میکند. (به سختی میتوان احساس نکرد که باید جایزهای فرعی برای مترجمان هم وجود داشته باشد.) رماننویس کالم تویبین در سال ۲۰۰۸ انتشارات Tuskar Rock Press را برای انتشار اثر برنده امسال، نویسنده مجاری لاسلو کراسنهورکای، تاسیس کرد و او را «نیمه شامان، نیمه نمایشگر خجالتی» توصیف کرد.
نقل قولهایی روی جلد، مانند توصیف سوزان سونتاگ از کراسنهورکای به عنوان «استاد مجار معاصر آخرالزمان»، بعید است آثار او را به سمت پرفروش شدن هدایت کند — که احتمالا برای نویسنده کاملا مناسب است: در یک مصاحبه نادر او برآورد کرد که «اکثر ما فقط به ده خواننده نیاز داریم، شاید در روز بد شش نفر.»
حتی توصیف کمیته نوبل از او به عنوان «رماننویس حماسی بزرگ در سنت اروپای مرکزی» شاید کسانی را که پیشتر طرفدار حماسه اروپای مرکزی نبودهاند، وسوسه نکند. اما دو نکته مثبت از این جایزه به نظر میرسد: اول اینکه کراسنهورکای، نمایشگر خجالتی، احتمالا تحت تاثیر معروفیت ناشی از نوبل قرار نخواهد گرفت و به جای کار اصلی خود، به بیان اظهارنظرهای پر سروصدا و رسانهای در مورد مسائل جهانی روی نخواهد آورد.
دوم اینکه، خوانندگان بیشتری تشویق خواهند شد یکی از رمانهای با چاپ زیبا و گیرای او را باز کنند — آثاری که واقعا از نظر موضوعی نگرانکننده و از نظر فرم تجربی هستند (زیرا او علاقهای به نقطهگذاری سنتی ندارد، بر خلاف همبرندهی دیگر نوبل، جان گالزورثی). اما این آثار بسیار طنزآمیز، فوقالعاده خواندنی (با کمک مترجمان انگلیسی او، از جمله شاعر مجاریتبار جورج سیرتس) و دارای دیدگاه جهانی عمیقی هستند که حتی در تاریکترین لحظات، در عین شدت، انسانی و بهموقع باقی میماند.