برای رسیدن نیروانا عجلهای نیست
رشد خطرناک افراطگرایی: لباس نارنجیهایی که از هر قانونی بالاترند
در حالی که بودیسم در بخش بزرگی از جنوب شرق آسیا همچنان به عنوان فلسفهای صلحآمیز شناخته میشود، این دین اکنون برای اهداف ناسیونالیستی به سلاح تبدیل شده است.
فرارو- سونیا فالیرو؛ در تابستان ۲۰۲۳، من وارد «دارامشالا» شدم؛ شهری در هند که به عنوان خانه دالایی لاما، رهبر معنوی تبت شناخته میشود. این مکان از آخرین بازدید من در حدود دو دهه پیش تغییر زیادی نکرده بود. جادهها همچنان ترکیبی از آسفالت ناهموار و خاک بود و راهبان تبتی با رداهای زرشکی خیابانها را پر کرده بودند. با وجود همهمه بیوقفه ترافیک، دارامشالا آرامش نادری داشت. به نظر میرسید تپهها سر و صدا را جذب میکنند. پرچمهای دعا در نسیم تکان میخوردند و هر خشخشی یادآور چیزی ماندگار بود.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، اما در لایههای زیرین بودیسم تغییر کرده است.
در کشورهایی مانند سریلانکا و میانمار، جایی که شاخه محافظهکار «تراوادا» غالب است، راهبان در جنبشهایی ظاهر شدهاند که نفرت فرقهای را ترویج میکنند و آموزههای بودا را به نفع هدفی زمینیتر رها کردهاند: قدرت سیاسی.
سفر من به دارامشالا و سایر نقاط جهانِ بودایی با هدف درک چگونگی وقوع این دگرگونی انجام شد.
سوال فقط این نبود که چه بر سر بودیسم آمده، بلکه این بود که بودیسم پیش از این دگرگونی چه بوده است. یک اصل، بیش از همه، بودیسم را در چشم جهانیان تعریف کرده است: حکم بنیادین «آهیمسا» یا پرهیز از آزار.

گاندی در دوران مدرن تجسم عدم خشونت بود. مارتین لوتر کینگ جونیور در دهه ۱۹۵۰ فلسفه مقاومت بدون خشونت گاندی را برای جنبش حقوق مدنی آمریکا به کار گرفت. تقریباً در همان زمان، رویدادهایی در آسیا توجه غرب را به بودیسم جلب کرد. در سال ۱۹۵۹، همزمان با تنگتر شدن حلقه محاصره توسط «نیروهای چین» در تبت، دالایی لامای چهاردهم فرار دراماتیکی با اسب از میان هیمالیا به هند داشت که توجه جهان را جلب کرد و بر مبارزه تبت تأکید نمود. تا دهه ۱۹۶۰، راهبان بودایی به آمریکاییها یاد میدادند چگونه آرام بنشینند. پاسخ صلحآمیز دالایی لاما به چین، شهرت بودیسم را به عنوان فلسفهعدم خشونت تثبیت کرد.
برای بسیاری از کسانی که از مادیگرایی سرخورده بودند، این دقیقاً همان چیزی بود که به دنبالش بودند. اما پذیرش غربیِ بودیسم اغلب بر راحتیِ افرادِ متمول متمرکز بود. به زودی، مجسمههای بودا در کنار کریستالها و روغنهای معطر فروخته میشدند. آنچه زمانی فلسفهای رادیکال در باب ترک دنیا بود، شروع به شبیه شدن به همان مصرفگراییای کرد که قرار بود نقدش کند.
در سریلانکا، رداهای زعفرانی راهبان بودایی به نمادی ترسناک برای اقلیت مسلمان کشور تبدیل شده است. در میانمار، رداهای مشابهی بر تن چهرههایی مانند «آشین ویراتو» است که نفرت علیه روهینگیا را برانگیخت. به نظر میرسد راهبانی که این جنبشهای خشونتآمیز را رهبری میکنند، نه با هدف رسیدن به نیروانا در آخرت، بلکه با هدف سلطه در این دنیا هدایت میشوند.
این راهبان همچنین بُعد کمتر شناختهشدهای از بودیسم را روشن میکنند: ساختار مردسالارانه آن. چهرههایی مانند ویراتو که توسط پیروانشان ستایش میشوند و به واسطه لباس خود مشروعیت مییابند، سلسلهمراتب را آشکار میکنند. بخشی از واکنش به این وضعیت، ظهور راهبههای بودایی بوده است که به شجاعترین چالشگران سرکوب سیاسی تبدیل شدهاند.
من از پایتخت سریلانکا، کلمبو، به جنوب راندم تا با «فازینا فیهار»، معلم مسلمانی که از یک مصیبت هولناک جان سالم به در برده بود، دیدار کنم. در سال ۲۰۱۴، گروهی از اوباش به خانه فیهار یورش بردند و همه داراییهایشان را به خاکستر تبدیل کردند. فیهار به ویدیویی اشاره کرد که در آن راهبی بودایی به نام «گالاگودا آته گناناسارا» سخنرانی میکرد. گناناسارا متفاوت بود؛ او سابقه تصادف و فرار داشت، به رانندگی در مستی اعتراف کرده بود و با خودروهای لوکس و دستههای محافظان شخصی خودنمایی میکرد.
احترام قائل شدن برای راهبان توضیح میدهد که چرا چهرههایی مانند گناناسارا با وجود ارتکاب تخلفات مکرر که طبق قوانین صومعه باید منجر به خلع لباس شود، همچنان اجازه دارند در کسوت روحانیت باقی بمانند.
گناناسارا استعداد عجیبی در بازآفرینی خود دارد. او میگوید زندگی رهبانی خود را به عنوان یک راهب جنگلنشین آغاز کرده است. اما در کلمبو، داستان متفاوتی درباره گذشته او در جریان بود. مردم میگفتند او «یک اراذل و اوباش خردهپا بود که برای فرار از زندان لباس راهب پوشیده است.
به مرور زمان، او روابط نزدیکی با قدرتمندترین خاندان سیاسی سریلانکا برقرار کرد. بسیاری از افرادی که ملاقات کردم به من گفتند که گناناسارا، با وجود مواضع تفرقهافکنانهاش، عملاً بالاتر از قانون بود.

رئیسجمهور سریلانکا این راهب را به رهبری گروهی برای اصلاحات قانونی منصوب کرد. گناناسارا از تمام امتیازات یک سیاستمدار در جنوب آسیا، از جمله محافظان مسلح و احترام چاپلوسانه برخوردار بود. رئوف حکیم، نماینده پارلمان و رهبر بزرگترین حزب مسلمان کشور، به من گفت: «رداهای زرد لباس روحانیت غیرقابل لمس هستند و مصونیت دارند.»
زمانی که گناناسارا در مورد اقداماتش مورد سوال قرار گرفت، به مطبوعات گفت که وظیفه او اقدام علیه هر تهدیدی برای بودیسم است و اعلام کرد: «رسیدن به نیروانا میتواند صبر کند.»
در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۴، گناناسارا وارد شهر الوثگاما شد. سخنرانی او باعث شد اوباش بودایی به خانهها و مغازههای مسلمانان حمله کنند. در حالی که پلیس قول داده بود بیاید، اما هرگز نیامد.
پس از پایان خشونتها، وقتی شبکه سیانان با گروه گناناسارا تماس گرفت، آنها اتهامات را تلاشی برای «بیاحترامی به معنویت بودایی» خواندند.
من در سریلانکا بارها به این سوال بازمیگشتم: «آیا راهبان بودایی آنقدرها با کشیشانی که سوگند یاد میکنند در خدمت هدف والاتری باشند اما گاهی راه خود را گم میکنند، تفاوت دارند؟»
سه ماه پس از حمله ۲۰۱۴، گناناسارا میزبان مهمانی ویژه بود: «آشین ویراتو»، راهب تندروی میانماری که عکسش با تیتر «چهره ترور بودایی» روی جلد مجله تایم رفته بود. با وجود سابقه او در کشتار مسلمانان، دولت سریلانکا نه تنها ویزای او را تایید کرد، بلکه برایش تیم حفاظتی نیز در نظر گرفت.
خشونتها ادامه یافت. در سال ۲۰۱۸ در شهر دیگانا، اوباش به رهبری راهبان به مسلمانان حمله کردند. راهبی به نام «سوماناتاراتانا» در ویدیویی فریاد میزد: «تک تک تامیلها تکهتکه خواهند شد!» با وجود بازداشت صدها نفر، پلیس سراغ راهبانی مانند سوماناتاراتانا و گناناسارا نرفت.
در کلمبو، بالاخره توانستم با گناناسارا دیدار کنم. محافظ مسلحش مرا به اتاقی برد. او درشتهیکلتر از آن بود که انتظار داشتم و «ردای نارنجیاش مدام از شانهاش میافتاد و گوشت شل و رنگپریدهاش را نمایان میکرد.»
سخنگوی او، ویتاناگه، شخصیت عجیبی بود که مسیحیان را متهم میکرد با وعده پول و شغل، بوداییها را مسیحی میکنند. متوجه شدم که دشمنیها از مسلمانان به سمت مسیحیان در حال تغییر است؛ گویی راهبان تصمیم گرفته بودند که کمپین علیه مسلمانان اشباع شده و برای حفظ مخاطب به دشمن جدیدی نیاز دارند.

وقتی پرسیدم آیا گناناسارا خود را رهبر سیاسی میداند، با پوزخند گفت: «مردم اینطور میبینند.» او سپس به سمت یک مبل راحتی مخملی رفت و گوشیاش را در ردایش گذاشت؛ «هر اعلان پیام، شکم او را مانند فانوس روشن میکرد.»
او ادعا کرد که آنها هرگز از خشونت استفاده نمیکنند. وقتی حرفهایش را به چالش کشیدم، با صدای بلند خندید و راهبان اطرافش نیز فوراً شروع به خندیدن کردند. آنها چای مینوشیدند، آجیل میخوردند و بیتفاوت در گوشیهایشان میچرخیدند.
هنگام خروج، گناناسارا سعی کرد فضا را تلطیف کند و با پوزخند گفت: «شاید اشتباهاتی کرده باشیم، اما همیشه برای مهمان چای میآوریم.»


