بررسی نوزدهمین جشنواره سینما حقیقت در فولوفوکوس| صفار: بی اعتمادی به مستندسازان داخلی در مرز هشدار است / اسلام‌زاده: نسبت به آثار انقلاب و دفاع مقدس سخت‌گیری می‌شود + فیلم کامل
آخرین اخبار:
کد خبر:۱۳۴۴۷۸۵
گزارش|

بررسی نوزدهمین جشنواره سینما حقیقت در فولوفوکوس| صفار: بی اعتمادی به مستندسازان داخلی در مرز هشدار است / اسلام‌زاده: نسبت به آثار انقلاب و دفاع مقدس سخت‌گیری می‌شود + فیلم کامل

در آستانه اختتامیه نوزدهمین جشنواره بین‌المللی سینمای حقیقت،«فولوفوکوس» میزبان سعید صفار، تهیه‌کننده و مستندساز و سپس در میانه گفت‌وگو، محسن اسلام‌زاده، کارگردان نام‌آشنا، به صورت ارتباط تصویری بود. این برنامه به واکاوی عمیق فضای حاکم بر جشنواره، کیفیت آثار ارائه‌شده و چالش‌های ساختاری پیش روی سینمای مستند ایران پرداخت.
بررسی نوزدهمین جشنواره سینما حقیقت در فولوفوکوس| صفار: بی اعتمادی به مستندسازان داخلی در مرز هشدار است / اسلام‌زاده: نسبت به آثار انقلاب و دفاع مقدس سخت‌گیری می‌شود + فیلم کامل

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، در آستانه اختتامیه نوزدهمین جشنواره بین‌المللی سینمای حقیقت،«فولوفوکوس» میزبان سعید صفار، تهیه‌کننده و مستندساز و سپس در میانه گفت‌وگو، محسن اسلام‌زاده، کارگردان نام‌آشنا، به صورت تصویری بود. این برنامه به واکاوی عمیق فضای حاکم بر جشنواره، کیفیت آثار ارائه‌شده و چالش‌های ساختاری پیش روی سینمای مستند ایران پرداخت. صفار با تجربه حضور در هیئت انتخاب دوره‌های گذشته و داشتن اثر در بخش ملی این دوره، از درون به تحلیل مسائلی مانند «سلیقه‌گرایی در داوری»، «دوگانگی بخش آوینی و ملی» و «فشارهای غیرمستقیم بر مستندسازان» نشست. گفت‌وگو از نقد نحوه برگزاری تا تأثیر سیاست‌های کلان فرهنگی بر جایزه‌ها و آینده مستندسازی پیش رفت و تصویری چندلایه از مهم‌ترین رویداد مستند کشور ترسیم کرد.


سعید صفار،تهیه ‌کننده مستند «جای خالی فرهاد» درباره شهید سیدرضی موسوی، معتقد است جشنواره امسال با وجود بازگشت برخی مستندسازان قهرکرده، نتوانسته در کیفیت آثار جهشی ایجاد کند و «سلیقه» همچنان بر انتخاب آثار و اعطای جوایز سایه انداخته است.

بررسی نوزدهمین جشنواره سینما حقیقت در فولوفوکوس| صفار: بی اعتمادی به مستندسازان داخلی در مرز هشدار است / اسلام‌زاده: نسبت به آثار انقلاب و دفاع مقدس سخت‌گیری می‌شود

 او از فشارهای غیرمستقیم درون‌صنفی بر مستندسازانی می‌گوید که حاضر به همکاری با نهادهای حاکمیتی مانند «مکتب حاج قاسم» نیستند و این را ناشی از «عدم مهارت گفت‌وگو» از دو سو می‌داند. در میانه برنامه، محسن اسلام‌زاده، کارگردان مستند «شاخه روی آب» درباره شهید طهرانچی، با تماس تلفنی به جمع‌بندی خود از جشنواره می‌پردازد و می‌گوید: «نسبت به آثار انقلاب و دفاع مقدس در جشنواره سینما حقیقت سخت‌گیری می‌شود». هر دو بر این نظر تأکید دارند که سلیقه داوران و جهت‌گیری جشنواره به سمت مستندهای اجتماعیِ اغلب تلخ، مسیر آینده تولید را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بازگشت قهرکرده‌ها و کیفیت ناپایدار آثار در ویترین جشنواره

سعید صفار در ابتدا به فضای پس از سال ۱۴۰۱ و بازگشت تعدادی از مستندسازان به جشنواره اشاره می‌کند و می‌گوید:«امسال تقریباً بعد از سال ۱۴۰۱ عملاً خیلی از مستندسازانی که قهر کرده بودند، در این دو سه ساله یا اثر تولید نکرده بودند یا مایل نبودند برای حضور در جشنواره، حالا بعد از جنگ دوازده روزه، همه دور هم جمع شدند و آن بحث اختلافات کم‌رنگ شد.» اما او این بازگشت را با کیفیت درخشان آثار همراه نمی‌داند: «فیلم‌ها غالباً فیلم‌های صادقانه بود... اما آن‌قدری که باید حرکت به جلو داشته باشد، نداشت.» صفار توضیح می‌دهد که از برخی چهره‌های شناخته شده انتظار بیشتری می‌رفته و دیدن آثار متوسط آنان موجب تأسف است. با این حال، او به نقطه روشنی اشاره می‌کند: «امسال فیلم‌های که شاخص شد، فیلم‌هایی بود که شاید آسیب اجتماعی را بررسی می‌کرد ولی یک نقطه روشنی در انتهای کار برایت می‌گذاشت یا مستندهای امیدآفرین ورزشی. این‌ها نسبت به سال‌های گذشته که فضای خاکستری و سیاه‌نمایی غالب بود، تغییر مثبتی محسوب می‌شود.»


فشار فضای روشنفکری و ترس از همکاری با نهادهای حاکمیتی


یکی از محوری‌ترین بخش‌های گفت‌وگو،صحبتهای صفار در مورد مشکلی درونی در جامعه مستندسازی است: فشار هم‌صنف‌ها برای عدم همکاری با نهادهای خاص. او تجربه شخصی خود در تهیه مستند «جای خالی فرهاد» برای «مکتب حاج قاسم» را مثال می‌زند: «وقتی با فیلم‌بردارهای محترم و حرفه‌ای که رفاقت هم داشتیم صحبت کردم که دعوت به همکاری کنم، با وجود اینکه با عدد هم کنار می‌آمدم، بعد از یکی دو روز خبر می‌دادند که نمی‌آیم. دلیل می‌آوردند که به خاطر اینکه فحش می‌خورم؛ سفارشِ مکتب است!» صفار این رفتار را «غیرقابل درک» می‌خواند و استدلال می‌کند: «یعنی شما در این حاکمیت و نظام بودجه دریافت می‌کنی، هزینه دریافت می‌کنی، دستمزد دریافت می‌کنی، بعد نگران حرف درآمدن و فحش خوردن از یک کلونی خاص هستی؟» او ریشه این مشکل را در «عدم مهارت گفت‌وگو» از هر دو سو — هم مدیران فرهنگی و هم هنرمندان — می‌داند و معتقد است اگر وجه اشتراک هرچند کوچک (مثلاً احترام به یک شهید ملی) پیدا شود، می‌توان کار پیش برد.


 «جای خالی فرهاد»؛ روایت غیرکلیشه‌ای از فقدان یک شهید

صفار به معرفی مستند خود می‌پردازد که درباره خانواده شهید سیدرضی طالقانی(فرهاد) است. نکته مرکزی فیلم، پنهان‌نگه‌داشتن خبر شهادت از مادر بزرگ خانواده به دلیل بیماری آلزایمر و شرایط روحی اوست. او می‌گوید: «قصه فیلم، قصه فقدان و نبودن فرهاد است... همه خانواده دارند نقش بازی می‌کنند که فرهاد هست.» صفار تأکید می‌کند که این اثر یک مستند مشاهده‌گر صرف است و قصد بیوگرافی سازی از شهید را ندارد، بلکه بر وجه انسانی و خانوادگی فقدان متمرکز است. او از بازخوردهای دوگانه اثر می‌گوید: «کسی که بگه فیلم هم خوب بود هم بد، نداشتیم. خیلی‌ها بدشان آمد، خیلی‌ها خیلی خوششان آمد.» اما نکته جالب برایش استقبال قشری است که معمولاً با این فضا هم‌بست نیستند: «بازخورد از کسانی که می‌گویم خیلی با این فضا هم‌باد نبود، خیلی بهتر و بیشتر بود. چون فیلم انسانی است.»

 

بررسی نوزدهمین جشنواره سینما حقیقت در فولوفوکوس| صفار: بی اعتمادی به مستندسازان داخلی در مرز هشدار است / اسلام‌زاده: نسبت به آثار انقلاب و دفاع مقدس سخت‌گیری می‌شود


نقد ساختاری: بخش آوینی، حاشیه‌ای کردن آثار جبهه انقلاب؟

صفار یکی از انتقادات اصلی خود را معطوف به وجود بخش جداگانه«آوینی» می‌کند. او استدلال می‌کند که این جداسازی، آثار مربوط به شهدا و دفاع مقدس را در یک «محله بازی» حبس می‌کند و از رقابت اصلی در «بخش ملی» بازمی‌دارد. او می‌پرسد: «فیلم من مگر غیر از حاج قاسم سلیمانی، مگر آدم ملی نبوده؟... این آدم اگر فیلمی ازش ساخته می‌شود باید در بخش ملی رقابت کند.» به عقیده او، این سیاست باعث می‌شود این آثار در حاشیه دیده شوند و جایزه‌ گرفتن در بخش آوینی، همان اعتبار و تأثیر بخش ملی را ندارد. او از تجربه خود در هیئت انتخاب دوره‌های گذشته می‌گوید که تلاش کرده تعداد آثار بخش آوینی را کم ولی با کیفیت بالا انتخاب کند تا رقابت معنادار شود، اما ساختار کلی را مانع می‌داند.


ارتباط تصویری با اسلام‌زاده: «داوران سر ما را بریدند»

در میانه برنامه،ارتباط تصویری با محسن اسلام‌زاده برقرار می‌شود. او در پاسخ به طنزی که درباره داوری مطرح کرده بود، جدی‌تر می‌گوید: «نود درصد جشنواره این حس را دارند که داورها سرشان را بریده‌اند... در حق فیلم اجحاف شد.» اسلام‌زاده نیز بر نقش سلیقه در داوری تأکید می‌کند و می‌افزاید: «جشنواره سینما حقیقت تحت سیاست‌های دولت است... ترکیب هیئت داوران در زمان آقای رئیسی و آقای روحانی فرق می‌کند.» او سپس تحلیل خود از علت کم‌رنگ دیده شدن آثاری مانند کار خودش («شاخه روی آب» درباره شهید طهرانچی) و دیگر آثار دفاع مقدس را ارائه می‌دهد: «نسبت به آثار انقلاب و دفاع مقدس سخت‌گیری می‌شود... جشنواره‌هایی که رگه‌هایی از روشنفکری دارند، بیشتر به دنبال فیلم‌های اجتماعی هستند که ضریب جهانی بگیرند.»


سلیقه داوران؛ موتور محرکه چرخه سیاه‌نمایی و تکرار فرمول‌ها

صفار در ادامه و پس از قطع تماس،بحث عمیق‌تری درباره تأثیر سلیقه داوران بر کل چرخه تولید مطرح می‌کند. او معتقد است جایزه‌ دادن به یک نوع فیلم (عمدتاً اجتماعی و تلخ)، مسیر سینمای مستند را برای سال‌های بعد تعیین می‌کند: «وقتی فیلمی جایزه می‌گیرد، مسیر سال‌های بعد را مشخص می‌کند... اگر در جشنواره فیلم‌های سیاه و تلخ جایزه بگیرند، مستندساز جوان می‌گوید اگر می‌خواهم دیده شوم باید دارک بسازم.» او این را یک «ذائقه‌سازی» ناخودآگاه می‌داند که علی‌رغم وجود آثار متنوع در ویترین جشنواره، در مرحله جایزه‌دهی تک‌بعدی عمل می‌کند. صفار تصریح می‌کند که امسال هم فیلم‌های سیاه‌نمای صرف کم‌رنگ‌تر شده‌اند، اما آن سلیقه مسلط در داوری کماکان وجود دارد.


بخش‌های جدید مانند «غزه»؛ رفع تکلیف یا برنامه‌ای اساسی؟

صفار به ایجاد بخش‌های جدیدی مانند«غزه» و «ایران» در جشنواره نیز نقدی دارد. او با احترام به نیت برگزارکنندگان، در اجرا قصور می‌بیند: «وقتی بخش غزه ایجاد می‌کنی، اگر برات مهمه، پنل می‌گذاری، تبلیغ می‌کنی... اما من رفتم پنلی بود که ده نفر بیشتر نبودند.» به نظر او، گاهی اضافه کردن بخش‌های متنوع تنها برای «بزرگ کردن سبد جشنواره» و ارائه آمار است، بدون برنامه‌ریزی بلندمدت و جذب مخاطب. این نگاه «رفع تکلیفی» به جای «کار اساسی» را او عاملی برای اثربخش نبودن این بخش‌ها می‌داند.


بی‌اعتنایی مدیریتی و زنگ خطر برای آینده سینمای مستند

در بخش پایانی،صفار هشدار جدی‌تری درباره آینده سینمای مستند ایران می‌دهد. او از «بی‌اعتنایی» مدیران ارشد فرهنگی به این حوزه گلایه می‌کند و می‌گوید: «مستندساز عملاً اهمیتی داده نمی‌شود و اعتماد نیست.» او مشکل را تنها مالی نمی‌داند، بلکه فقدان اعتماد نهادها به مستندساز برای پرداختن به موضوعات حساس (مانند تاریخ پهلوی یا حتی شخصیتی مانند فرح) را مثال می‌زند که پروژه‌ها را سال‌ها متوقف می‌کند. صفار وضعیت را به «مرز هشدار» توصیف می‌کند: «انگیزه صفر است... خیلی از بچه‌های مستند می‌روند سمت فضای داستانی که شاید پولش بهتر باشد.» حتی در صدا و سیما با وجود مدیران مستندساز، به مستند به چشم «پرکننده کنداکتور» نگاه می‌شود، نه یک اثر تاثیرگذار.


راه حل چیست؟ گوش شنوا، گفت‌وگو و نترسیدن از انتقاد

صفار در پایان به عنوان صحبت آخر،راه حل را در سه گام ساده اما دشوار می‌داند: «گوش شنوا باشه، حرف بزنیم، گفت‌وگو راه گفت‌وگو رو نبندیم و از انتقاد کردن نترسیم.» او تأکید می‌کند که مدیران باید انتقاد را به خود نگیرند و فضایی برای بحث باز کنند. او چشم‌انداز مستند را ذاتاً روشن می‌بیند اما هشدار می‌دهد که با ادامه روند فعلی، به نقطه منفی خواهیم رسید. این گفت‌وگوی صریح در فولوفوکوس، نه تنها نقدی بر یک دوره جشنواره، بلکه مروری بر زنجیره به هم پیوسته‌ای از مشکلات ساختاری، فرهنگی و مدیریتی بود که سینمای مستند ایران را احاطه کرده است.

پیشنهادی باخبر