بغزیان: جسارت «حذف ردیفهای بودجه پرهزینه» در دولت وجود ندارد | بهترین حمایت از افراد کمدرآمد کنترل تورم است
به گزارش اقتصادنیوز، آلبرت بغزیان، استاد اقتصاد دانشگاه تهران، با هشدار نسبت به «تاریکی مزمن بودجه»، «نقاط کور پرهزینه» و «غیراجرایی ماندن اصلاحات»، تأکید میکند که ساختار موجود بودجه عملاً به موتور تولید کسری و تورم دائمی تبدیل شده است.
اقتصادنیوز: محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان میگوید: دولت اکنون با کسری بودجه بسیار شدیدی مواجه است. سال آینده هم کسری بودجه افزایش پیدا خواهد کرد. ظاهراً امسال حداقل ۸۵۰ همت کسری داریم و سال آینده این رقم بالاتر از 1000 همت خواهد رفت و منجر به تورم شدید و افزایش نرخ ارز میشود.
او در گفتگو با اقتصادنیوز میگوید: تا زمانی که چراغ شفافیت بر معافیتها، هزینههای زائد و ردیفهای پنهان نیفتد، هر بیانیهای فقط امید کوتاهی ایجاد میکند و دولت جسارت اجرای اصلاحات را نخواهد داشت.
مشروح گفتگوی آلبرت بغزیان، استاد اقتصاد دانشگاه تهران با اقتصادنیوز را بخوانید.
****
آقای بغزیان! چه نگرانیها و ضرورتهایی شما را به این سمت برد که بیانیه اخیر اقتصاددانان و کنشگران اقتصادی و اجتماعی به رئیس جمهور را امضا کنید؟
بارها توسط افراد مختلف درباره آنچه در این نامه آمده صحبت شده است. اگر ما بخواهیم درباره بودجه صحبت کنیم، ادعای من این است: چرا باید بودجه دائماً بحث برانگیز است و چه موضوعی دارد تکرار میشود که باید این موضوع را یک دغدغه ببینیم؛ یعنی طوری رفتار میکنیم که انگار مجبوریم آن را به شکل یک مدیریت بودجه ببندیم. دائماً صحبت از این است که یکسری هزینهها را دولت میتواند انجام ندهد، اما در عمل، بعضی از ردیفها و بودجه ها نسبت به سال قبل خیلی بیشتر شدهاند؛ خود عدد شاید خیلی بزرگ نباشد، اما رشد آن نشان میدهد که از واقعیت دور است.
از طرف دیگر، بحث درآمدها مطرح است؛ درآمدهایی که دائماً دربارهشان صحبت میکنیم و قرار است شفافسازی شود. بعضیها فرار مالیاتی میکنند. آیا من و شما فرار مالیاتی میکنیم؟ معلوم است که نه. آن کسی فرار میکند که یا معافیت دارد یا قابلیت پنهانکاری دارد؛ شفافیت باید بیشتر متوجه سازمانها باشد، نه مردم عادی.
ضرورت موضوع همینجاست؛ وقتی چیزی شفاف نباشد، در این تاریکی و در این گیر و دار، همیشه عدهای سوءاستفادهگر حضور دارند. مثل در عالم دزدها؛ جایی که تاریک و مات است و در دید نیست، همانجا محل دزدی است. جاهای کور بودجه همان جاهایی است که چراغی روی آنها نیفتاده، عملکردشان ارزیابی نمیشود و پاسخگو نیستند.
ورود کشمکش های سیاسی به بودجه بندی
این نقاط کور کجاست؟ اشاره شده، شاید مستقیم گفته نشده، اما مثلاً بعضی از نهادها این قابلیت را دارند که از معافیت استفاده کنند؛ برخی دیگر مجوز دارند که اساساً پاسخگو نباشند. خب اینها را باید شفاف کنیم. یکبار باید رسیدگی جدی انجام بدهیم، نه اینکه کاری نمایشی بکنیم و با کوچکترین دستزدنی سر و صدا بلند شود.
همان استانهایی که ما همیشه از «بودجههای کم» آنها صحبت میکنیم، بهترین درآمدها را برای کشور ایجاد میکنند؛ اما چرا مردم آن استانها نباید بهرهمند باشند؟ جایی که کشمکشهای سیاسی وارد بودجه میشود، وضعیت اینطور است که اگر بودجه بخشی را زیاد نکنید، آنها هم به بودجه بخش دیگر اعتراض میکنند و در نهایت بودجه به شکل سیاسی بسته میشود.
اصل بحث، شفافیت است؛ اینکه مشخص کنیم کجا را نمیتوانیم کم کنیم و چه کار باید بکنیم. در غیر این صورت، همهاش آه و ناله است و آخرش بودجه با چند رقم «متوازنکننده» روی کاغذ بسته میشود.
بعد هم بودجه در یک دوره زمانی رشد داده میشود و کسری روی کسری میآید؛ روی کاغذ، بودجه بدون کسری و «متعادل» بسته میشود، چون فقط عدد است. اما وقتی عملکرد آن نهادها در طول سال اتفاق می افتد ، تازه معلوم میشود کجاها هزینهها رشد کرده است. تورم ۴۰–۵۰ درصدی میآید، ارزش پول سال کاهش پیدا میکند و هزینهها را اجتنابناپذیر میکند.
در بخش هزینههای جاری و خدماتی، این رشدها نهایتاً تبدیل میشود به کسری بودجه؛ بعد به رشد نقدینگی منجر میشود؛ و در ادامه، به استقلالزدایی از بانک مرکزی. بانک مرکزی هم ابزار کافی برای اینکه به دولت بگوید «پول را پس بده وگرنه من سوئیچ را میگذارم و میروم» ندارد. به همین ترتیب، این عدم شفافیت دائماً ادامه پیدا میکند و هرچه میگذرد، این رویه بیشتر خاک میخورد و کمتر کسی به سراغ رسیدگی واقعی میرود.
بهترین حمایت از افراد کمدرآمد کنترل تورم است
وقتی سیاستها قرار است بازنویسی شود، شما فکر میکنید از چه طریقی این اتفاق باید بیفتد؟ این زیرساختهای حمایتی و جبرانی برای درآمدها چگونه باید شکل بگیرد؟ راهکار یا مصداق عینی چیست؟
اولین کار این است که اگر نمیتوانیم کار بزرگی انجام دهیم، دستکم حداقلهای زندگی افراد را بدتر نکنیم. یعنی برویم سراغ کنترل نرخ تورم. فردی که پارسال با زحمت دوام آورده، امسال نگران است که با این ۳۰–۴۰ درصد تورم پیش رو چطور باید زندگی را بگذراند. باید تورم را مدیریت کنیم.
من اصلاً معتقدم تورم چیزی نیست که وزیر اقتصاد بگوید ما هر سال میخواهیم «نرخ تورم را کم کنیم» و آن را مثل هواپیمایی تصور کند که بلند شده و حالا باید به تدریج ارتفاعش را کم کند. تورم چنین ماهیتی ندارد. تا وقتی اقدامات ما تورمزا نباشد، لازم نیست تورم به دوره بعد منتقل شود. بهترین حمایت از افراد کمدرآمد یا قشر ضعیف، کسانی که نمیتوانند هزینهها را به دیگری منتقل کنند، همین کنترل نرخ تورم است.
بنابراین سیاستهای دولت باید جبرانکننده نرخ تورم باشد و کمی هم فرد را به جلو ببرد. اما ظاهراً هر بار که دست و پا میزنیم، نتیجه برعکس شده؛ یعنی توان خرید مردم، حتی برای یک کیلو گوشت، کمتر شده است.
بنابراین من میگویم بهترین حمایت،آسانترین و کمهزینهترین حمایتی که دولت را درگیر سازوکارهای پیچیده و سنگین نکند، این است که نرخ تورم را کنترل کند. ولی وقتی چنین سیاستی وجود ندارد، یعنی به نظر من الآن تورم رها شده است. این نظر شخصی من است و به آن گروه (امضاکنندگان) ربطی ندارد. ولی وقتی سیاست ضدتورمی وجود ندارد و سیاست کاهش قیمت هم ندارید، حتی اگر تورم مهار شود، قیمتهایی که بالا رفتهاند همانجا میمانند. ما باید قیمتها را کاهش دهیم تا سبد مصرفی مردم پُرتر شود؛ کاری که انجام نشده است. در عوض، افراد به راهحلهای انحرافی و خلاف هم متوسل شدهاند.
هر عددی که به عنوان حمایت اضافه شود، کسری بودجه را بیشتر میکند. از کجا معلوم این حمایت به اندازه کافی باشد؟ آیا آن عدد اصلاً محقق میشود؟ تازه بعدش باید ببینیم این حمایت چگونه و از چه مسیرهایی منتقل میشود؛ آیا قرار است کل بار هزینه را برای این کار روی دوش دولت بگذاریم یا نه؟
وضعیت بیشتر معیشتی است؛ یعنی فقط بقا و اینکه فرد «زنده بماند»
به نظر من دولت باید توان خود را متمرکز روی مهار تورم کند.ببینید، هیچ کشوری نمیتواند ادعا کند که من تمام افراد تحتپوشش را آنقدر خوب حمایت کردهام که دیگر هیچکس نیازمند حمایت نیست؛ چون بعضیها اصلاً نمیخواهند وارد سیستم حمایتی شوند و در برخی موارد هم فاجعهای رخ میدهد که فرد را ناگهان در موقعیت نیاز به حمایت قرار میدهد. حالا سؤال این است که ما میخواهیم افراد تحت حمایت را فقط در سطح معیشت نگه داریم یا به ارتقای کیفیت زندگی، مهارت، سلامت و سواد آنها هم فکر میکنیم؟ فعلاً وضعیت ما بیشتر معیشتی است؛ یعنی فقط بقا و اینکه فرد «زنده بماند».
در حالی که سبد حمایتی، در معنای واقعی، باید به سمتی برود که افراد بهرهورتر شوند، مهارت بیاموزند، خودشان دنبال «ماهیگیری» بروند و منتظر نمانند دولت هر بار به آنها «ماهی» بدهد. من با ضرس قاطع میگویم در این بخش نباید هیچ ادعای بزرگی داشته باشیم؛ نه این دولت، که دولتهای قبلی هم همیشه خواستهاند از بالا، با کالا و خدمات، به نوعی «به رخ» بکشند که دارند حمایت میکنند.
این کالاها یا آن کیفیتی که تحویل میدهند، در حالی است که قیمت همان جنس در بازار آزاد بالا رفته و نمیتواند مازاد نیاز یا نیاز بیشتر ما را تأمین کند؛ یا سبد حمایتی اصلاً حذف میشود.
از سوی دیگر یکسری معافیتهای مالیاتی برای نهادهایی هستند که از این معافیتها استفاده میکنند و مالیاتی که میتوانست منبع عمومی باشد، در عمل میرود در جیب همان نهاد. اسم نمیبرم، اما آنها ایجاد شدند برای درآمدزایی در ابتدای کار برای حمایت و پا گرفتنشان یکسری معافیتها داده شد، اما الآن زمان آن گذشته و کسی دنبال این قضیه نمیرود که این معافیتها را منقضی کند. این بخش، بسیار محسوس است.
دولت جرأت حذف برخی ردیف بودجه های پرهزینه را ندارد زیرا...
در کنار آن، شرکتهای کوچک یا برخی بنیادها هستند که بودجه میگیرند و بیشتر فرهنگیاند؛ اثرشان غیرمادی است. اما بنگاههای اقتصادی و نهادهای اقتصادی مالیات میپردازند و این مالیات صرف توسعه میشود. با این حال، این بنگاهها هم از خدمات عمومی و دولتی منتفع میشوند؛ مثلاً جادهای که به سمت کارخانههای تحتپوشششان کشیده شده یا تأسیسات زیربنایی. اما آنها در این هزینهها مشارکتی نکردهاند. اگر مشارکت کنند، هم بودجه دولت سبکتر میشود و هم خود شرکتها سعی میکنند سودآورتر شوند، بهجای اینکه پولهایشان را به سمت بخشهای غیرمولد ببرند و در بازار فقط برای خودشان «معرکهگیری» کنند.
از نظر اثرگذاری بر بازار، متأسفانه از الگوی بنگاههای غیرانتفاعی به وضعیتی رسیدهایم که یک نهاد بزرگ و یک شرکت بزرگ میتواند اثر قابل توجهی روی بازار داشته باشد. به نظر من، اصلاح این وضعیت قابل انجام است، اما جرأت میخواهد.
آیا شما فکر میکنید دولت چهاردهم، با قدرت سیاسی که پشت برخی از این ردیفهای پرهزینه وجود دارد، جسارت این اصلاحات را دارد؟
به نظر من نه.نفسِ «حرف زدن» خودش جسارت میخواهد، اما مسأله این است که در آنسوی ماجرا، وقتی نوبت به عمل میرسد، چه اتفاقی میافتد؟ آیا مثلاً سازمان برنامه و بودجه جرأت میکند در ردیفهای بودجه، بعضی هزینهها را حذف کند؟ فرض کنید یک ردیف بودجه را اصلاً پرداخت نکند یا رشد ندهد؟به نظر من نه. جسارتِ حرف زدن هست، اما جسارتِ عمل کردن نیست. معمولاً طوری میگویند: «آقا ما متوجه هستیم، ما هم حواسمان هست، ماهم میبینیمتان» اما این حرفها فایدهای ندارد. در نهایت فقط در ما و صدها نفر دیگر مقداری امیدواری ایجاد میشود و بعد هرکس میرود دنبال کار خودش.
یک نفر جرأت کرده بود که یک بانک را به سمت انحلال ببرد؛ حالا انحلال کامل نشد، کمی طناب را شل کردیم و در نهایت آن را با یک بانک دیگر ادغام کردیم. بقیه بانکهای ناتراز و بیمههای ناتراز هم هستند؛ همانطور که وزیر اشاره کرد، همهشان به نوعی درگیر املاک و اموال شدهاند و پولهایشان بلوکه شده است. طبیعی است که دوست ندارند از بنگاهداری خارج شوند و این موضوع در زمان خرج کردن، اثر خودش را میگذارد و کسری دارد.
بعضاً مثل بانکها، وامهایی هم دادهاند که جرأت پسگرفتن آن را ندارند. یعنی برخیها آمدهاند بانک زدهاند که خود بانک را بزنند! هر مجموعهای برای اینکه نرود دست دراز کند پیش بانک دولتی یا خصوصی، خودش یک بانک تأسیس کرده است. بعد، همان بانک، سپردههای مردم را به خود آن مجموعه وام داده است. یک دورهای این کار مُد شده بود؛ از بانکهایی که وابسته به شرکتهای بزرگ صنعتی و خودرویی بودند تا خود نهادهای انقلابی که خودشان بانک تأسیس کردند. اول با مؤسسه مالی و اعتباری شروع کردند و بعد تبدیل شدند به بانک. حالا میتوانند به خودشان وام بدهند، بدون اینکه لزوماً اسناد پشتوانه کافی برای وثیقه داشته باشند، چون بالاخره «خودشان به خودشان اعتماد دارند!»
حالا چه مد شده است؟ «کارگزاری شدن» و «تامین سرمایه مالی». یعنی هر شرکت و هر مجموعهای آمده یک نهاد تأمین سرمایه، یا بانک سرمایهگذاری ایجاد کرده، پولها را جمع میکند و در نهایت خودش، خودش را تأمین مالی میکند. اینکه دفعه بعد با چه شکلی وارد این عرصه شوند، نمیدانیم.


