از عشق تا نفرت؛ سفر به «غزه» نویسنده هندی را متحول کرد
داستان نگارش «جهان پس از غزه»با دیگر آثاری که درباره فلسطین نوشته شده متفاوت است. نویسنده که روزی عاشق موشه دایان بود، در کتاب اخیرش از «شرّ مطلق» میگوید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جهان در حدود دو سال گذشته شاهد ظهور موجی از صهیونیسمستیزی در میان نویسندگان و شاعران بود. از 14 ماه مه 1948 که هنگامی که بریتانیا به قیمومیت خود بر فلسطین پایان داد و اسرائیل اعلام موجودیت کرد، یعنی همان روز نکبت، تا پیش از جنگ اخیر اسرائیل علیه فلسطینیان، چنین یکصدایی در میان اهالی قلم و هنر جهان دیده نشده بود. موج وحشیگری رژیم صهیونیستی در غزه و کشتار بیرحمانه مردم فلسطین- که در میان آنها نام 17 هزار کودک نیز به چشم میخورد- آنچنان شدید و واضح بوده که سبب شده نویسندگانی از سراسر جهان زبان به طعن و انتقاد بگشایند؛ کسانی که تا پیش از این چشم بر جنایات اسرائیل بسته بودند و در سکوت، او را همراهی میکردند.
در ماههای اخیر تعداد عناوینی که در حمایت از غزه منتشر شده، متنوع و متکثر است. آثاری که تلاش دارند وضعیت غزه را از جهات گوناگون بررسی کرده و صدایی باشند در تاریکی مطلقی که اسرائیل خلق کرده. اما ماجرای خلق کتاب «جهان پس از غزه» کمی با دیگر آثار مشابه که در یک سال و اندی اخیر منتشر شده، متفاوت است. پانکاج میشرا در خانوادهای هندو بزرگ شد. عشق دوران جوانیاش موشه دایان بود؛ یکی از مشهورترین فرماندهان نظامی اسرائیل. عکسش را بر دیوار اتاقش نصب کرده بود، اما سفر میشرا به سرزمینهای اشغالی در سال 2008 همه چیز را تغییر داد.
رنج و تحقیری که از سوی اسرائیلیها بر فلسطینیها تحمیل میشد، نگرش میشرا راجع به اسرائیل را تغییر داد. در حالی که او پیش از این سفر تصویری مثبت از اسرائیل در ذهنش داشت، دیدن حقایقی مانند دیوار حائل، ایستگاههای بازرسی و تحقیر مداوم فلسطینیها او را به نتیجه دیگری رساند. او خود در اینباره میگوید: دیوار مارپیچ و پستهای بازرسی متعدد که برای آزار و اذیت فلسطینیان در سرزمین خودشان طراحی شدهاند، در کنار جادههای آسفالت براق، شبکههای برق و سیستمهای آبی که شهرکهای غیرقانونی یهودی را به اسرائیل متصل میکنند، رویکردی نژادپرستانه داشت.
حمله اسرائیل به غزه که تا امروز در اشکال مختلف نظامی و غیر نظامی با رویکردی نژادپرستانه ادامه دارد، میشرا را متقاعد کرد که از وجه جدیدی به تقابل رژیم صهیونیستی با فلسطینیها بپردازد. کتاب «جهان پس از غزه» که چندی پیش منتشر شد، با همین رویکرد نوشته شد. میشرا در این کتاب تلاش دارد ابعاد مختلفی از واقعه را بررسی کند. او تاریخ را از دریچه نژاد و استعمارزدایی «decolonisation» مینگرد؛ کلمهای که ایلان ماسک تلاش کرده استفاده آن را از ایکس (توییتر سابق) ممنوع کند.
او تأکید میکند که تقریباً احساس کرد مجبور به نوشتن این کتاب شده است تا سردرگمی ناامیدکنندهاش را در برابر یک فروپاشی اخلاقی گسترده تسکین دهد. این کتاب، محکومیت عالمانهای از نقش غرب در ایجاد اسرائیل و تمام پیامدهای آن است.
یکی از نکات جالبی که میشرا در کتاب «جهان پس از غزه» بر آن تأکید میکند، شباهت رفتارهای نژادی و استعماری در میان ملتهای مختلف جهان است که رنگینپوست هستند؛ نه سفیدپوست و غربی. این نگاهی است که نه تنها میشرا در کتابش بر آن تأکید میکند، بلکه بسیاری از نویسندگانی که در طول حدود دو سال گذشته به پویش مخالفت با اسرائیل پیوستهاند، بر آن تأکید دارند و معتقدند اسرائیل، وجه جدیدی از نژادپرستی ارائه میدهد که پیشتر بر ملل دیگر در آفریقا، آسیا و حتی آمریکا روا داشته شده است.
به گفته میشرا، «در اینجا شباهتی بود که نمیتوانستم انکار کنم. آنها(فلسطینیها) مردمی بودند که شبیه من بودند.» او معتقد است قرار گرفتن دو ملت در داشتن پوست تیرهتر، سبب شده تا به عنوان «دیگری» نگریسته شوند. به اعتقاد او؛ هند خود را از برتریطلبی سفیدپوستان غربی آزاد کرده بود، اما فلسطینیها «اکنون کابوسی را تحمل میکردند که من و اجدادم آن را پشت سر گذاشته بودیم»؛ بنابراین، شرارتهای استعمار غرب، بنیان این تحلیل را تشکیل میدهند. او بیان میکند: «تمام قدرتهای غربی برای حفظ یک نظم نژادی جهانی همکاری کردند، نظمی که در آن نسلکشی، وحشتافکنی، زندانی کردن و طرد آسیاییها و آفریقاییها امری کاملاً عادی بود.»
میشرا معتقد است اگر هولوکاست توسط غربیها به عنوان ظلمی بر یهودیها شناخته و تلاش شد تا به آن پایان دهند، اما این «ظلم» و نگاه «نژادی» از سوی غرب همچنان میتواند بر دیگر ملتها ادامه داشته باشد و تحمیل شود. نویسنده کتاب «جهان پس از غزه» در ادامه عنوان میکند که غرب و اسرائیل از طرح مسئله هولوکاست برای سر پوش گذاشتن بر جنایات خود استفاده کرده و به نوعی از آن بهانه ساختهاند تا به گفته او «قتلعام غزه را تسهیل کنند و به اسرائیل مصونیت دهد». میشرا در ادامه به این نتیجه میرسد که واقعیت غزه آنقدر روشن است که «دایره گستردهتری از مردم در سراسر جهان این مسئله را مطرح میکنند که اسرائیل یک رژیم بیرحم استعماری، شهرکنشین و یهودی برترخواه است که توسط سیاستمداران راست افراطی غربی و لیبرالهای همراه پشتیبانی میشود.»
او در ادامه این سؤال را مطرح میکند: چگونه اسرائیل- منطقهای که برای اسکان مردمی آواره و تحت آزار و اذیت ساخته شد- به این نقطه رسید که چنین قدرت وحشتناکی بر جان و مرگ جمعیت دیگری از پناهندگان( پناهندگانی در سرزمین خودشان) اعمال کند؟ و چگونه جریان اصلی سیاسی و روزنامهنگاری غرب میتواند بیعدالتیها و ظلمهای سیستماتیک آشکار آن را نادیده بگیرد، یا حتی توجیه کند؟ او در بخشی از کتاب به همراهی جمعی از نویسندگان و روزنامهنگاران برای سفیدشویی اسرائیل میپردازد. اینکه چطور آثار یک جایزه ادبی در راستای حمایت از رویکرد نژادپرستی شکل گرفت و تلاش کرد تا چهره منفور اسرائیل را بزک کند.
میشرا نه تنها به ایدئولوژی صهیونیستی، بلکه به نقشی که روشنفکران و نویسندگان در قرن بیستم و بیست و یکم در نسلکشی در غزه ایفا کردهاند، یا در آن نقش داشتهاند، بیپرده مینگرد؛ نسلکشیای که وحشتهای ملموس آن در سراسر کتاب موج میزند و به خواننده یادآوری میکند که روان ما چقدر از خشونت و بیرحمی ماههای گذشته زخمی شده است.
میشرا از پدری مینویسد که جسد بیسر فرزندش را در رفح در آغوش گرفته است. از مطالبی مینویسد که توسط حامیان رژیم صهیونیستی در شبکههای اجتماعی منتشر شده و میلیونها نفر را «شاهدان ناخواسته» این «شر سیاسی» کرده است؛ مطالبی که عمداً خود را در برابر این همه جنایت «کور» کرده است. او به محرومیت از دسترسی به غذا و دارو؛ شکنجه اسرای فلسطینی، تخریب مدارس، دانشگاهها، موزهها، کلیساها، مساجد و حتی گورستانها؛ و ابتذال شر در رفتار سربازان اسرائیلی در مواجه با غیر نظامیان فلسطینی، به ویژه زنان، اشاره میکند.
برخی از مخاطبان معتقدند که میشرا با کتاب «جهان پس از غزه» توانسته خلأ اداوارد سعید در ارائه تحلیلهای جدید از فلسطین را پر کند. در مقابل، برخی دیگر نیز بر این باورند که میشرا نتوانسته در کتاب حق مطلب را ادا کند؛ در حالی که «جهان پس از غزه» باید دنیای تکاندهندهتری باشد و ابعاد مختلف ماجرا را در بر بگیرد.
انتهای پیام/