نگاهی به فیلم‌هایی که اسکار به ما ارائه می‌کند نشان می‌دهد که امید هنوز از بین نرفته است. آثاری مانند «بیرحم»، «امیلیا پرز» و «شرور» همگی حامل ایدئولوژی اعتراض هستند؛ تلاش برای بازنمایی چندبُعدیِ حاشیه‌نشینان در برابر قدرتمندان.

هاليوود و ترامپ

همشهری آنلاین: استیون زایتچیک در تحلیلی بر تاثیر دونالد ترامپ بر سینمای امریکا در هالیوود ریپورتر نوشت: در سال ۱۹۶۹، زمانی که کشور درگیر آشوب‌های اجتماعی و سیاسی بود، کمپانی پارامونت پیکچرز فیلم «رسانه‌ها احساس ندارند» ساخته‌ی هاسکل وکسلر را منتشر کرد؛ اثری که مرزهای سینما را می‌شکست، پرسش‌های تازه‌ای مطرح می‌کرد و برای ملتی که از مسیر خود خارج شده بود، پیام‌آور هشداری تصویری بود. بیش از نیم قرن بعد، تصور اینکه پارامونت دوباره چنین راهی را پیش بگیرد، دشوار است. امروزه این استودیو بیشتر با تیترهایی شناخته می‌شود که از احتمال پرداخت رشوه به دونالد ترامپ برای جلوگیری از پخش گزارش خبرنگاران «۶۰ دقیقه» حکایت دارند ــ ماجرایی که از نظر دراماتیک، به داستان «رسانه‌ها احساس ندارند» و فیلمبردار قدرت‌ستیزش، جان کاسلیس، شباهت دارد اما در بُعد اخلاقی، فاصله‌ی زیادی با آن دارد.

البته نباید فقط پارامونت را هدف قرار داد. استودیوهای آن دوران ــ در سال‌های پیش و پس از واترگیت ــ فیلم‌های بسیاری در چالش با ساختارهای قدرت ساختند؛ از «همه مردان رئیس‌جمهور» گرفته تا «۳ روز کندور» و «اینک آخرالزمان». در دورانی که ملت به‌شدت نیازمند حقیقت اخلاقی بود، هالیوود با خوشحالی این نیاز را تأمین می‌کرد. آن فیلم‌ها نه تنها نحوه‌ی نگاه مردم به رهبران‌شان را تغییر دادند، بلکه باعث سقوط یک رئیس‌جمهور شدند و نسل تازه‌ای از عاملان تغییر را برانگیختند.

اما استودیوهای پشت این آثار، در روزگار ترامپ، خیلی کمتر احتمال دارد که این دستاورد را تکرار کنند؛ تا حدی به این دلیل که برخی از آنها دیگر وجود ندارند و برخی دیگر هم مأموریت خود را از دست داده‌اند. دوران شرکت‌ها حالا متفاوت است؛ بسیاری از استودیوها تحت مالکیت غول‌های میلیارد دلاری قرار دارند که با رئیس‌جمهور هم‌پیمانند. امروز شرکت‌های فیلمسازی به صنعت صادرات جهانی علاقه دارند، نه به کسب‌وکار دردسرسازیِ مفید.

با این حال، نگاهی به فیلم‌هایی که اسکار به ما ارائه می‌کند نشان می‌دهد که امید هنوز از بین نرفته است. آثاری مانند «بیرحم»، «امیلیا پرز» و «شرور» همگی حامل ایدئولوژی اعتراض هستند؛ تلاش برای بازنمایی چندبُعدیِ حاشیه‌نشینان در برابر قدرتمندان.

البته دو فیلم نخست خارج از هالیوود ساخته شدند و تنها پس از استقبال مخاطبان در جشنواره‌ها، توسط شرکت‌های جریان اصلی خریداری شدند. فیلم سوم هم صرفاً به این دلیل ساخته شد که خودش بخشی از یک غول میلیارد دلاری برادوی بود. اما پیام در همه‌ی آنها یکسان است. مارک پلت، تهیه‌کننده‌ی «شروز»، به «هالیوود ریپورتر» می‌گوید: «آنچه یک اثر هنری را جاودانه می‌کند، این است که بتوانیم چیزی از دنیای خودمان را در آن ببینیم. بخشی از معنای «شرور» در سال ۲۰۲۵ این است که صدای خودت را پیدا کنی و تلاش نکنی صدای دیگران را خاموش کنی.»

سؤال این است که آیا این صداها ادامه خواهند داشت؟ آیا وجه جدی صنعت سینما که اسکار نماینده‌ی آن است، بر این مسیر پافشاری خواهد کرد؛ بر چالش با عوام‌فریبی‌هایی که واقعاً از زمان صعود ترامپ آغاز شد، با فیلم‌هایی مانند «مهتاب»، «انگل»، «بلکککلانزمن»، «جوجو ربیت»، «برو بیرون» و تمام نامزدهای دیگری که در برابر سیاست‌های ترس و انزوا شوریدند؟

یا در سال ۲۰۲۵، هالیوود به مسیر دیگر خواهد رفت ــ راهی که غول‌های فناوری در پیش گرفته‌اند ــ به سوی سازش، حذف واحدهای راستی‌آزمایی، میدان دادن به ترول‌ها و پر کردن حساب‌های بانکی بانوی اول؟

اعتراض البته در برخی سخنرانی‌های مراسم اسکار دیده خواهد شد. اما حرف‌های پشت تریبون ارزان است. تولیدات سینمایی هزینه دارند. خوشبختانه، هالیوود مقداری از آن پول را دارد. زمان هم دارد. چهار سال بازه‌ی طولانی‌ای است ــ از جهتی ناامیدکننده، اما در عین حال ماه‌های زیادی برای نوشتن، توسعه، فیلمبرداری و انتشار فیلم‌هایی که متناسب با لحظه‌ی زمانه باشند.

پیشنهادی باخبر