
انتخاب بدی هم نبود؛ قدرتمندترین تیم یونان که در لیگ قهرمانان اروپا هم حضور دارد و فرصت خوبی برای درخشش در سالهای پایانی حضور طارمی در اروپا به این بازیکن میداد. در همین راستا، مهدی گام اول را هم محکم و خیلی بهتر از حد انتظار برداشت؛ جایی که این بازیکن در جریان برتری پنج بر صفر المپیاکوس برابر پانسرایکوس، از میانههای نیمه دوم به زمین آمد و دو گل به ثمر رساند. این دبل سریعالسیر، واکنشهای مثبت زیادی را به همراه آورد و در رسانههای یونان هم مورد توجه ویژه قرار گرفت.
با این همه اما، تصاویر منتشر شده از این مسابقه نشاندهنده یک رفتار عجیب از طارمی هم بود؛ این که او پس از تنها بیست دقیقه بازی برای المپیاکوس، در شادیهای بعد از گلش لوگوی این باشگاه را روی پیراهنش بوسید. این پیله کردن به جزئیات نیست و قصد هم نداریم از شب درخشان مهدی، یک نقطه تیره بیرون بکشیم. فقط بهانه خوبی است برای طرح این بحث که گویا بسیاری از بازیکنان ایرانی اساسا در جریان نیستند فلسفه بوسیدن پیراهن و نشان یک تیم چیست و در این مورد ولخرجی عجیبی دارند؛ آنقدر که مثلا شجاع خلیلزاده در این زمینه به یک شهرت منفی دست یافت یا صالح حردانی در فاصله دو مقطع بازیاش برای استقلال و طی دوره کوتاه حضورش در سپاهان لوگوی این تیم را بوسید و همه را حیرتزده کرد. الان هم که طارمی هنوز چمدانش در یونان باز نشده، منتهای مراتب عشق و ارادتش نسبت به باشگاه جدید را به این شکل نشان میدهد!
حقیقت آن است که این مرحله از ابراز علاقه و وفاداری به یک باشگاه، مال روز اول و دوم و حتی سال اول و دوم نیست. یک دوره طولانی حضور و حل شدن در فرهنگ و فلسفه آن تیم و زندگی با هواداران لازم است که نشان باشگاه برای شما مقدس شود و بر آن بوسه بزنید. لیونل مسی که احتمالا بزرگترین بازیکن تاریخ فوتبال جهان است و بخشی ماندگار و ابدی از هویت بارسلونا به شمار میآید، به اندازه کمتر از انگشتان یک دست و در خاصترین لحظات بازیاش برای این تیم لوگوی بارسا را بوسیده؛ از جمله بعد از تکمیل دو هتتریک برابر رئال مادرید در الکلاسیکو. حالا این رفتار را مقایسه کنید با بوسه طارمی بر لوگوی المپیاکوس، درحالیکه بعید است هنوز اسم همبازیانش را هم یاد گرفته باشد!
این خردهگیری یا بیرون کشیدن مو از ماست نیست. مساله کلیدی، «پرنسیپ» است که گویا به کلی فراموش شده. طارمی باید جایگاه خودش به عنوان یک فوتبالیست بزرگ که از اینتر به لیگ یونان رفته را بداند، اما نمیداند. شبیه سردار آزمون که او هم بعد از پیوستن به جالوروسی در اظهاراتی عجیب که حتی شگفتی مطبوعات ایتالیا را هم به دنبال داشت، گفته بود: «حاضرم برای رم بمیرم.» بعدتر اما همین آقای آزمون به لیگ امارات آمد و گفت: «شبابالاهلی تنها تیم باشگاهی مورد علاقه بین تمام باشگاههایم بوده.» مثل سعید عزتاللهی که زمانی پس از پیوستن به لیگ قطر گفته بود: «از کودکی نتایج الغرافه را دنبال میکردم!» شما ملیپوشان فوتبال ایران هستید دوستان؛ در همین قواره رفتار کنید لطفا!