آن نسل تیم ملی والیبال از تیم ملی فوتبال هم محبوب‌تر بود

گفت‌وگوی جالب محمد موسوی با قیاسی؛ سالن لس آنجلس به‌خاطر ما پر از ایرانی بود؛ دختران نوجوان با دیدنم جیغ می‌کشیدند!

عکس از سیدمحمد موسوی و امیرحسین قیاسی طرفداری

سرعتی‌زن سابق تیم ملی والیبال ایران در یک گفت‌وگوی تازه، خاطره‌ای جذاب از رویارویی ایران و آمریکا را بازگو کرد که نشان‌دهنده محبوبیت چشمگیر والیبال ایران در خارج از کشور است. محبوبیتی که در داخل ایران، زمانی از فوتبال هم بیشتر بود.

طرفداری | محمد موسوی، ستاره باسابقه و یکی از چهره‌های اصلی نسل طلایی والیبال ایران، در گفت‌وگویی تازه با امیرحسین قیاسی به مرور خاطرات دورانی پرداخت که والیبال ایران به‌طور چشمگیری در اوج بود و محبوبیت این رشته را در کشور متحول کرد.

نسل دهه ۹۰ تیم ملی که طی چندین سال درخشید، والیبال را از یک رشته نیمه‌فرعی به یکی از محبوب‌ترین ورزش‌های ایران رساند و هنوز هم با وجود افت سال‌های اخیر، بخش مهمی از اعتبار جهانی والیبال ایران محسوب می‌شود. سیدمحمد موسوی، یکی از ماندگارترین بازیکنان نسل طلایی والیبال ایران در بخش جذابی از صحبت‌هایش در گفت‌وگوی اخیر با امیرحسین قیاسی به بازی خاطره‌انگیز ایران و آمریکا اشاره کرد؛ مسابقه‌ای که در سالن ۱۶ هزار نفری لس آنجلس آمریکا برگزار شد، اما تقریباً تمام صندلی‌ها در اختیار ایرانی‌ها قرار داشت. او گفت:

جو سالن طوری بود که انگار داریم در تهران بازی می‌کنیم. به‌قدری هوادار ایرانی آمده بود که آمریکایی‌ها شاید فقط چند ردیف بودند.

این ملی‌پوش سابق توضیح داد که بعد از پایان مسابقه، هنگام خروج از سالن، جمعیت زیادی از هواداران ایرانی دور بازیکنان حلقه زدند و صف‌های طولانی برای گرفتن عکس یادگاری شکل گرفت. بسیاری از تماشاگران آمریکایی حتی ستاره‌های تیم خودشان را نمی‌شناختند، اما طرفداران ایرانی با شور و شوق بازیکنان تیم ملی را دنبال می‌کردند. موسوی این اتفاق را نمونه‌ای روشن از محبوبیت والیبال ایران میان ایرانیان خارج از کشور دانست.

موسوی در بخش دیگری از برنامه بار دیگر به محبوبیت بی‌سابقه نسل طلایی اشاره کرد و گفت:

فکر می‌کنم آن موقع‌ها ما از تیم ملی فوتبال هم محبوب‌تر بودیم.

این جمله واکنش جالب امیرحسین قیاسی، مجری برنامه را به‌دنبال داشت. او خطاب به موسوی گفت:

مثل سلبریتی‌ها، کراش یک ملت بودید!

موسوی هم با تأیید و خنده، خاطره‌ای شنیدنی تعریف کرد:

حالا کاری می‌کنی، همسرم پس از این برنامه با من قهر کند اما یادم می‌آید یک روز با ماشین از کوچه‌ای رد می‌شدم که مدرسه دخترانه‌ای در آن بود. دختران ۱۳،۱۴ ساله من را دیدند، جیغ کشیدند، جلوی ماشین را بستند و راه همه را بند آوردند. چند ماشین پشت من گیر کرده بود! مجبور شدم با همه‌شان عکس بگیرم.

پیشنهادی باخبر