گزارش رسوایی عجیب در حراج تهران + عکس
به گزارش تابناک، روزنامه فرهیختگان در گزارشی از یک رسوایی در جراح تهران نوشت: به خانمی که کارشناس میراث فرهنگی است و شناختی از پرونده حراج تهران دارد، اصرار میکنم اجازه بدهد نامش را در گزارش درج کنم. او سالهاست که نامش با آثار دوران صفوی و نقاش مشهور آن دوران، رضا عباسی، گره خورده. اطلاعاتش مهم است. زیر بار نمیرود و میگوید: «بزنید به نقل از منبع آگاه... بگویید منبع آگاه میگوید تابلوی رضا عباسی که در حراج تهران به حراج گذاشته شده بود اصل نیست... پرونده تابلو هنوز در میراث فرهنگی در جریان است.» نگاره ۲۲ میلیاردی رضا عباسی که در حراج بهمنماه تهران فروخته شد، همه را در یک سؤال مهم گذاشت، چطور میشود یک اثر از مجموعه آثار مهمترین نقاش صفویه در حراجی فروخته شود؟ پس میراث این وسط چه کاره است؟ اگر این طور باشد که میدان نقش جهان را هم برداریم بفروشیم! اما همه این سؤالات قبل از نگاه به نگاره بود. اثر یک مشکل عجیب دارد. رضا عباسی سال قمری ۱۰۴۴ فوت کرده، اما روی تابلوی دختر نشسته عباسی مرقوم شده: «در سنه (سال) ۱۰۴۹ قمری به پایان رسید.» این یعنی نگاره «دختر نشسته» ۵ سال پس از فوت رضا عباسی تمام شده!
حالا چهار ماه از آن اتفاقات گذشته و منبع آگاهِ کارمندِ میراث فرهنگی ما میگوید، تابلو تقلبی بوده. با این تفاسیر سرنوشت حراج تهران چه میشود؟ آیا دختر نشسته حراجی را به باد میدهد؟ آن کسی که تابلو را از حراجی خریده چه برایش رخ میدهد؟ تقریباً بعد از ظهر همان روزی که این اخبار را گرفتیم، اسامی آثار حراجی خردادماه تهران منتشر میشود. نکته جالب اینجاست که دیگر خبری از آثار صفویه و قاجاریه نیست. حراجی تهران تغییر استراتژی میدهد و ناگهان دوباره میرود سراغ آثار معاصر. چطور؟ یعنی چه اتفاقی افتاده؟ پای توبیخی وسط است؟ پرونده باز نگاره دختر نشسته اوضاع را به اینجا کشانده؟ حراجی پاسخی نمیدهد. میراث فرهنگی هم رسماً پاسخی نمیدهد و رسانهها را میفرستند به سراغ منابع آگاه. دلایل این اتفاقات را که از همان منبع آگاه میپرسیم جواب میدهد: «حقیقتش را بخواهید جامعه چندان تحمل برخی از موضوعات را ندارد!»
تاریخیها نبودند، ضرر کردید
به هر ترتیب حراج بیستوسوم تهران برگزار میشود. مجموع فروش از حدود ۲۲۴ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان میرسد به ۱۷۴ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان یعنی حدود ۵۰ میلیارد تومان کل حجم فروش حراجی کم میشود. میزان سود نمایشگاه هم از حدود ۲۲ میلیارد به حدود ۱۶ میلیارد تومان میرسد و حراجی بیش از ۶ میلیارد ضرر میبیند. حتی در نسبت با حراجی تیرماه گذشته هم مجموع فروش ۲۰ میلیارد کاهش پیدا کرده است. پرفروشترین اثر دور قبلی حراجی مربوط به همان نگاره رضا عباسی بود با قیمت حدود ۲۲ میلیارد تومان و حالا گرانترین اثر بیستوسومین حراجی تابلوی اندام اثر حسین زندهرودی است که با ۱۳ میلیارد تومان شخصی برنده مزایدهاش میشود. البته اثر زندهرودی هم از جهاتی جالب توجه است؛ همین تابلو حدود دو سال قبل و با برآورد قیمت ۱۱ تا ۱۳ میلیارد تومان در حراجی شرکت میکند و کسی آن را نمیخرد، حتی حدود ۶ سال قبلتر هم تابلو در حراجی کریستیز دوبی شرکت میکند و باز هم خریداری ندارد. نکته جالب توجه اینجاست که تابلوی اندام زندهرودی ۲ سال قبل حدود ۱۳ میلیارد قیمت میخورد (قیمت دلار در آن زمان حدود ۵۰ هزار تومان است) و دو سال بعد با دلار ۸۰ هزار تومانی باز هم با همان قیمت به فروش میرسد. این یعنی بازار فروش آثار هنری عملاً با یک بنبست جدی مواجه شده است. در سالهای قبل برخی بانکها سعی میکردند با ورودشان به این بازار فضا را گرم کنند، اما حالا شرایط به گونهای شده که انگار نامها و آثار حاضر در حراج آنقدری باید نمیتوانند چرخهای حراجی را بچرخانند. با این حال حضور پای ثابتهای حراجی مانند تناولی، چلیپا، آغداشلو، زندهرودی و... باعث شد، یک فاجعه در حراجی خردادماه اتفاق نیفتد، البته حضور چهره بازیگران یا بازیگران به عنوان نقاش هم از دیگر نکات جالب این نمایشگاه بود؛ رضا کیانیان تابلویی از مجموعه او میرود دامنکشانش را آورد و ۲۴۲ میلیون تومان آن را فروخت و یا به نمایش گذاشتن تابلویی با تصویر مهتاب کرامتی به قلم افشین پیرهاشمی از دیگر نکات جالب حراج تهران بود، تابلویی که ژآنداک نام داشت و ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان به فروش رفت. با تمام این تفاسیر قطعاً ابهامات تابلوهای سابق حراجی مثل ماجرای نگاره دختر نشسته روی وضعیت کنونی حراجی اثر گذاشته و عملاً اعتماد را از بازار گرفته و همه به این فکر افتادهاند که شاید فضاهای مطمئنتری برای سرمایهگذاری و حتی رد و بدل شدن پولهای مشکوک وجود داشته باشد. البته اگر گمان میکنید، عیان شدن ماجرای جعل در حراجیهای بزرگ همه ماجرای جعل در آثار هنری است، باید گفت شما فقط نوک کوه یخ را دیدهاید.
وقتی یک موزهدار از جعل میگوید
«آنچه من تاکنون دیده، مطالعه کرده و از آن اطلاع دارم، این است که درصد بسیار بالایی از آثاری که در بازار خرید و فروش میشوند، تقلبی و غیراصلی هستند. گاهی دیده میشود که یک نمونه از این آثار جعلی، با وجود ناشیانه بودن، توانسته به فروش برسد.» این جملات را ناهید نجفی، مدیر موزه رضا عباسی میگوید. موزهای که در همین حوالی برگزاری حراجی تهران نمایشگاهی برگزار کرده برای نمایش آثاری که به عنوان اثر جعلی و یا قاچاق کشف و ضبط شده و به این نمایشگاه منتقل شدهاند. بر اساس آماری که در این نمایشگاه ارائه شده تنها در سال ۱۴۰۳، حراست میراث فرهنگی فقط ۳۱۳۹۴ مورد آثار تقلبی تاریخی را کشف و ضبط کرده و این آمار در سال ۱۴۰۲ به حدود ۸۵ هزار مورد و در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۲ هزار مورد بوده است. نجفی میگوید: «در حال حاضر، ۱۲۰ اثر در نمایشگاه وجود دارد و این نمایشگاه صرفاً برای تهران برگزار شده است. این آثار منتخب هستند؛ به این معنا که اشیای بسیار بیشتری کشف شدهاند. کشفیات بسیار گسترده بوده و در میان آنها، مجموعهای بهعنوان منتخب و بر اساس مطالعات کارشناسان اداره کل موزهها انتخاب و برای نمایش آماده شدهاند. تمام این آثار قابلیت مطالعه، بررسی، برگزاری نشستهای تخصصی و تحقیق را دارند. این امکان وجود دارد که بررسی شود این آثار چگونه تولید شدهاند، منشأ و سرچشمه تولید آنها چیست و چه نوع افکار و جریانهایی در پشت این تولیدات قرار دارد. با وجود آنکه این آثار متعلق به موزه نیستند، اما به هر حال، به نحوی به میراث فرهنگی مرتبط هستند، حتی اگر به صورت تخصصی جعل شده باشند. میتوان گفت رشتهای نادیدنی میان این آثار و میراث فرهنگی وجود دارد که ضرورت مطالعه از زوایای گوناگون را ایجاب میکند. همین بررسیها میتوانند به ریشهیابی و حتی تصمیمگیریهای بنیادین در خصوص مقابله با این پدیدهها منجر شوند.»
از نگارهٔ زن نشسته تا مجسمهٔ دختر نشسته همه جعلی است؟!
با نگاهی به آثار درون نمایشگاه، موضوع جعل حرفهای و غیرحرفهای روشن میشود؛ به عنوان مثال در میان آثار مکشوفه دو نقش برجسته صورت مرد پارسی وجود دارد که به تقلید از آثار هخامنشی شکل گرفته و حالتی نقاب مانند دارد و یا تعداد بسیار زیادی ریتون (ظرفی برای ریختن مایعات) که در طرحهای مختلف توسط جاعلان تولید شده. با نگاهی به تفاوت نقش برجستهها و ریتونها متوجه تفاوت ظرافت در کار و شکل و مدل تقلیدهای جاعلان میشویم. تقلیدهایی که بخشی از آنها خوب انجام شده و عملاً غیرقابل تشخیص است و بخش دیگر، کاملاً خامدستانه صورت گرفته. با این همه مهمترین اثر این نمایشگاه یک مجسمه است که اتفاقاً با اثر جعلی حراجی تهران هم نامی مشترک دارد با این تفاوت که این اثر تقلبی یک نگاره نیست بلکه مجسمهای حدود ۱ متری است. نجفی درباره «زن نشسته» نشسته میگوید: «از جمله آثار شاخص نمایشگاه، مجسمهای با عنوان «زن نشسته» است که از دیگر آثار برجستهتر است. این مجسمه بهقدری غیرقابلتشخیص ساخته شده بود که توانسته بود در فضای خرید و فروش اشیای تاریخی، بدون شناسایی به گردش درآید. باید توجه داشت که تشخیص اصل یا بدل بودن یک اثر، کار هر کسی نیست؛ همانطور که اگر یک خودرویی را برای بررسی به فردی غیرمتخصص نشان دهند، نمیتواند درباره سلامت یا نقص فنی آن نظری دقیق بدهد. بر همین اساس، تشخیص در حوزه آثار تاریخی نیز نیازمند نظر جمعی کارشناسان است؛ همانند کمیسیونهای پزشکی که پزشکان مختلف نظرهای خود را ارائه میدهند و در نهایت به تصمیم واحدی میرسند. در اینجا نیز برای تعیین اصالت یک شی، چندین کارشناس از حوزههای مختلف باید با هم گفتوگو کرده و از طریق آزمایشهای تخصصی و بررسیهای تاریخی و آزمایشگاهی به نتیجه نهایی برسند. در نهایت است که میتوان نظر داد این شی اصل است یا بدل.» از نجفی درباره اثر رضا عباسی هم میپرسم. تنها جوابی که میدهد این است که رضا عباسی در سال ۱۰۴۴ فوت شده! از نجفی درباره این میپرسم که ممکن است یک شی یا حتی نگاره از موزه یا مجموعه رسمی مملکت برداشته شود و به فروش برسد؟ اگر چنینی اتفاقی بیفتد چه میشود؟ او جواب میدهد: «در حقیقت آثاری که در موزهها نگهداری میشوند، متعلق به آن موزه، میراث فرهنگی و در نهایت کشور ایران هستند. ما نمیتوانیم تصور کنیم که مثلاً من اثری را از موزه رضا عباسی بردارم و بدون هیچ اتفاقی، آن را در بازار بفروشم. اصلاً چنین چیزی بسیار خندهدار است و اتفاق نمیافتد.
به هر حال، آثار تاریخی در دنیا قوانین خاص خود را دارند و کشورها قراردادهایی با یکدیگر دارند که اگر چنین اتفاقی رخ دهد، پلیس بینالملل و پلیسهای کشورهای مختلف همکاری میکنند تا اثر به کشور مبدأ بازگردد.
این البته زمانی است که اثر ربوده شده باشد. آثاری که به این شکل در بازار دیده میشوند، بعید نیست که جزء آثار بدلی باشند که از روی اصل تولید شدهاند و با عنوان اصل، خرید و فروش میشوند.»
جاعلان تخیلگرا یا جاعلان تقلیدگرا!
یکی از نکاتی که در میان آثار نمایشگاه آثار مکشوفه میراث هم پیداست دقیقاً همین نکته است. بسیاری از آثاری که کشف و ضبط شدهاند یک نمونه مشابه دارند که از روی آنها تقلید شده. کما اینکه نگاره دختر نشسته رضا عباسی هم شباهت بسیاری با نگارههای اصلِ دختری که با انگشتانش میشمارد و دختری که به آینه نگاه میکند، دارد. اتفاقاً یکی از شباهتهایی هم که در مورد گرانترین اثر حراجی بیستودوم مطرح شد، دقیقاً سر تفاوتهای همین چند اثر بود. در نگاره دختری که به آینه نگاه میکند، ظرافت چگونگی گرفتن آینه در دست توسط دختر (شاهدخت صفوی) کاملاً هویداست و این ظرافت در انگشتان دختری که در آینه نگاه میکند هم تکرار شده، با این حال در نگاره دختر نشسته دستچپ دختر انگار عنصری زاید در بدن دختر است و گویا از مچ قطع شده. همین موضوع باعث شد برخی از متخصصان آثار رضا عباسی به اثر شک کنند و ماجرای اثر ۲۲ میلیاردی منسوب به رضا عباسی در شک و شبهه قرار بگیرد. درباره مجسمه زن نشسته هم دقیقاً همین موضوع صدق میکند با این تفاوت که این اثر مشابه دیگری ندارد و دوره تاریخی که به آن منسوب بوده مربوط به ۲۰۰۰ سال قبل است. البته با توجه به ظرافت کار صورت گرفته روی این مجسمه جعلی، کارشناسان میراث قیمت آن را حدود ۱۰ میلیارد تومان برآورد کردهاند که در نوع خود جالب توجه است. از نجفی درباره منشأ این جعلها میپرسم و اینکه چنین آثاری اصلاً از کجا سر در میآورند؟ مدیر موزه رضا عباسی پاسخ میدهد: «یکی از چالشهای مهم در حوزه میراث فرهنگی، عدم امکان شناسایی دقیق منشأ برخی آثار مکشوفه است. پرسش اصلی این است که آیا آن ۱۰ درصد آثاری که در میان اشیای کشفشده اصیل تلقی میشوند، خود جزء آثار مسروقهاند یا صرفاً مکشوفهاند؟ پاسخ روشن نیست؛ چراکه بسیاری از این آثار ممکن است در حفاریهای غیرمجاز به دست آمده باشند. نکته مهم اینجاست که مشخص نیست چند درصد این آثار دقیقاً از کجا آمدهاند.
یکی از مشکلات اصلی در این زمینه همین عدم قطعیت است. اگر شیئی توسط یک باستانشناس متخصص، با تیمی علمی و به روش اصولی از دل خاک بیرون آورده شود، در همان لحظه کشف، اطلاعات بسیار ارزشمندی به دست میآید. نحوه قرارگیری شیء، لایههای اطراف آن، مواد همراه و موقعیت جغرافیاییاش همگی دادههایی هستند که به ما کمک میکنند تا برای آن شیء، شناسنامه علمی و مستند صادر کنیم. اما وقتی یک اثر به صورت غیرقانونی، بدون حضور متخصص و صرفاً با نیت مالی کشف و وارد بازار میشود، اطلاعات زمینهای آن از بین میرود و عملاً بخش بزرگی از ارزش مطالعاتی خود را از دست میدهد.
این آثار، علاوه بر آسیب به بافت تاریخی و فرهنگی، در فرایند استخراج نیز دچار آسیبهای فیزیکی میشوند. وقتی اشیای تاریخی، که سالها زیر خاک ماندهاند، بدون مراقبت علمی بیرون آورده میشوند، نیاز به فرایندهای مرمتی و حفاظتی دارند تا بتوان آنها را نگه داشت، ثبت کرد و در صورت امکان، به نمایش گذاشت. این اشیا نباید مستقیم وارد موزه شوند؛ بلکه باید مراحل تخصصی قرنطینه، بررسی آزمایشگاهی و احیاناً مرمت را طی کنند.
در حال حاضر، بسیاری از آثاری که در نمایشگاهها به نمایش گذاشته میشوند، از نظر ساختار، فرم و کارکرد مشابه آثار موجود در موزههای رسمی هستند و بر همین اساس میتوان در مورد آنها اظهارنظر تخصصی کرد. اما اگر اثری خاص و ناشناخته باشد، بررسی دقیقتری لازم است تا بتوان تشخیص داد منشأ آن کجاست، در چه ساختاری کاربرد داشته و چه قدمتی دارد.» دقیقاً همین موضوع هم باعث شده آثاری همچون مجسمه زن نشسته چند ماهی مورد بررسی قرار بگیرد و حتی به موزه فرش هم برده شود. با این حال هنوز درباره نگاره رضا عباسی ابهام وجود دارد. میراث فرهنگی در همان زمان درباره حضور نمایندگانش در حراجی بهمنماه (حراجیای که نگاره دختر نشسته در آن فروخته شد) ابراز بیاطلاعی کرد و چند بیانیه میان میراث و حراجی رد و بدل شد با این حال هنوز مشخص نیست چرا میراث فرهنگی آنقدر در بیان آنکه حراجی تهران یک اثر جعلی فروخته یا نه در سکوت است و نمیخواهد حرفی را به میان بیاورد؟ اگر آن طور که کارشناسان میراث میگویند دختر نشسته اثری جعلی است؛ چرا حراجی تهران در این باره پاسخی نمیدهد؟ آیا نباید آثار جعلی حراجی تهران هم به موزه رضا عباسی بروند و به عنوان مواردِ جعل موفق در معرض عموم قرار بگیرند؟ پیش از همه اینها باید دید آیا دختر نشسته آیا به حراج تهران مرجوع میشود یا قرار است برای همیشه این موضوع سر بسته باقی بماند؟
پیشنهادی باخبر
تبلیغات