«روز‌های اردیبهشت»؛ روایتی از مقاومت تا آزادگی
کد خبر:۱۳۰۳۲۵۰

«روز‌های اردیبهشت»؛ روایتی از مقاومت تا آزادگی

کتاب «روز‌های اردیبهشت» به قلم «مجید جعفرآبادی»، روایتی مستند از روز‌های زندگی و خاطرات «مصطفی اردیبهشت»، آزاده و جانباز جنگ تحمیلی، از کودکی در کانون کارآموزی تا سال‌ها اسارت در اردوگاه‌های رمادی و تکریت را بازگو می‌کند.
«روز‌های اردیبهشت»؛ روایتی از مقاومت تا آزادگی

  به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سرگذشت بسیاری رزمندگان و آزادگان دفاع مقدس، با همه تلخی‌ها و لحظه‌های باشکوهش، هنوز ناشنیده مانده است. آنها کودکانی بودند که خیلی زود بزرگ شدند؛ نوجوانانی که در دل میدان مین و آتش، مردانه ایستادند و سال‌هایی از جوانی‌شان را در اردوگاه‌های اسارت گذراندند. روایت این تجربه‌ها نه تنها تاریخ شفاهی جنگ را زنده نگاه می‌دارد، بلکه چهره واقعی نسلی را نشان می‌دهد که در گمنامی، بار سخت‌ترین روزگار را به دوش کشید.

کتاب «روز‌های اردیبهشت» زندگی‌نامه آزاده و جانباز مصطفی اردیبهشت را به قلم مجید جعفرآبادی روایت می‌کند. این اثر، تصویری زنده از مسیری پر از دشواری، مقاومت و ایمان است که از دوران کودکی تا اسارت و آزادگی را دربر می‌گیرد.

او دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در کانون کارآموزی، جایی که با شرایطی سخت شبیه اردوگاه روبه‌رو بود، گذرانده است. سپس در کسوت یک تخریب‌چی از پاییز سال ۱۳۶۲ تا پایان جنگ فعالیت داشته و در نهایت بیش از دو سال را در اسارت در الرمادی و تکریت تجربه کرده؛ تجربه‌هایی دشوار که کمتر کسی از سن ۱۰ سالگی تا ۲۸ سالگی این مسیر را طی کرده باشد.

نویسنده با زبانی روایی و مستند، از این مقاومت بی‌ادعا و سرشار از اراده می‌گوید. روایت‌هایی که از دل واقعی‌ترین تجربه‌ها برخاسته‌اند و شامل خاطرات دست اولی که وضعیت اردوگاه، فشار‌های جسمی و روحی و حفظ ایمان در سخت‌ترین لحظه‌ها را به‌طور ملموس نمایان می‌کند.

این اثر بیش از آن‌که زندگی یک فرد را روایت کند، تصویر روشنی از فرهنگ مقاومت و پایداری در دوران دفاع مقدس و زندگی مصطفی اردیبهشت، از کودکی در شرایط دشوار، تا جنگ و اسارت، برشی از تاریخ معاصر ایران است.

بخشی از کتاب

«صبح روز پنجم که موقعیت خودم را بهتر فهمیدم حالت ناامیدی به من دست داد؛ مخصوصاً که دیشب همان احتمال ضعیف نجات هم با دور شدن از بچه‌های خودی از بین رفت تازه فهمیدم که پشت خط عراقی‌ها هستم و چیزی هم برای مخفی کردن وجود ندارد زمین خشک وجود نداشت که چاله در آن درست کنم و فقط دلم به استتار خوش بود که با کمی نی و آشغال این کار را بکنم. با همه گرفتاری‌ها نقشه کشیدم که خودم را به جاده نزدیک کنم و به سمت دیگر بروم و فکر می‌کردم که اگر راه نجاتی هم باشد، از سمت دیگر جاده است. جاده احساس می‌کردم که در این طرف دقیقاً پشت عراقی‌ها قرار گرفته‌ام. در تاریکی شب خودم را صد متر به جاده نزدیک کردم و میان مقداری نی ساکت ایستادم. کمی که نزدیک‌تر، آمدم متوجه شدم که یک سنگر روی جاده است که سه چهار تا عراقی داخل آن مشغول صحبت هستند. چاره‌ای نبود که از آنها دور شوم ولی مسافتی را که در ۲۰ دقیقه آمده بودم حالا با ترس و احتیاط در ۲ ساعت برگشتم. به هر حال ماه کامل شده بود و شناسایی من کار سختی نبود.

وقتی به فضای پر از نی تازه رسیدم نفس راحتی کشیدم در آن اوضاع عجیب یکی از چیز‌هایی که بدون تعارف به من نیرو می‌داد نماز خواندن بود، خوابیدن در آب را هم تجربه کردم وقتی می‌ایستادم آب تقریباً تا گردن من می‌رسید. زیر پیراهن را در می‌آوردم و مثل یک طناب دور چند نی میبستم شبیه به یک تخت (!) که می‌شد، نصف بدن را روی آن می‌گذاشتم نصف هم در آب و این طور چرت می‌زدم روز که می‌شد آشغال و نی روی سرم می‌گذاشتم که دیده نشوم.

از وقتی که عراق منطقه را آب انداخت و من زندگی در آب را شروع کردم، مشکل عطش تمام شد؛ چون گرمای بدنم از بین رفت و آب هور را هم، اگر آشغال و زائده آن را میگرفتم آب خیلی خوبی برای خوردن بود غذا هم که مرتب از زائده کنار نی‌های سبز تأمین می‌شد که به آنها بچه نی می‌گفتم. یک غذای تکراری، که مزه آن شبیه به قسمت بدنۀ بلال بود، سفت ولی قابل خوردن که چاره‌ای هم غیر از این نداشتم تاری چشم هم بر اثر خوردن آب کمتر شده بود از نظر جراحت و ترمیم زخم‌ها هم ماندن در آب برای من خوب بود مخصوصاً که راه رفتن در آب، چون فشار کمتری روی پا می‌آورد درد پا را خیلی کم کرده بود.

در این هفت شبانه روزی که در هور سرگردان بودم لحظه‌ای هم به تسلیم شدن فکر نکردم و واقعاً امید داشتم و تلاش می‌کردم که به سمت ایران بروم بالاخره در غروب جمعه که هفت روز از ماجرا گذشته بود، در مخفی‌کاری و استتار غفلت کردم و اسیر شدم.» (صص. ۱۰ و ۱۱)

کتاب «روز‌های اردیبهشت» در ۱۹۲ صفحه، با قطع رقعی، شمارگان هزار نسخه و قیمت حدود ۱۵۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.

پیشنهادی باخبر