به گزارش مشرق، کانال تلگرامی اندیشکده مرصاد نوشت:

تحولات شرق یمن در دو هفته گذشته که باعث دگرگونی سریع جغرافیایی نیروهای ضدانصارالله و بازچینش قدرت در جنوب یمن شده است را می‌توان به دو صورت مورد ارزیابی قرار داد. رویکرد اول، تحلیل این تحولات به صورت خُرد و با توجه به تنش‌های صورت گرفته میان نیروهای مورد حمایت عربستان و امارات در جنوب یمن، بدون گره زدن آن با تحولات کلان منطقه‌ای است که می‌توان آن را به صورت خلاصه به عنوان «جنگ قدرت ریاض-ابوظبی در جنوب یمن» نام‌گذاری کرد. رویکرد دوم اما فراتر از تنش در جنوب یمن است و با تحولات پسا ۷ اکتبر و پرونده‌های کلان منطقه‌ای مرتبط خواهد بود که در این صورت، امارات و عربستان هر دو به عنوان بازوان غرب در منطقه تفسیر خواهند شد و هر گونه اقدام آن‌ها در راستای تامین برنامه‌های غرب می‌باشد. در این رویکرد، تحولات شرق یمن مقدمه حرکت برای تضعیف انصارالله است. سعی می‌شود در این نوشتار، هر دو صورت مورد ارزیابی قرار گرفته و رویکرد مناسب برای مواجهه با این تحولات استخراج شود.

قبل از شروع بحث اصلی، لازم است که ذکر کنیم، حزب اصلاح و اخوان المسلمین در یمن به عنوان بازیگری هستند که هیچکدام از طرف‌های درگیر از آن حمایت نکرده و در هر تنشی به عنوان اولین کارت معامله مطرح می‌شوند. در تنش شرق یمن نیز اخوان المسلمین در گام اول معامله شد و نیروهای منطقه نظامی اول مورد حمایت آن در گام اول از شرق اخراج شدند.

جنگ قدرت ریاض-ابوظبی؛ نگاهی خُرد در محدوده جغرافیایی جنوب یمن

اوایل دسامبر بود که تنش میان شورای انتقالی جنوب مورد حمایت امارات و حلف قبایل حضرموت مورد حمایت ریاض پس از یک دوره لفاظی بر علیه یکدیگر، شدت گرفت. ائتلاف قبایل به ریاست عمرو بن حبریش به منطقه نفتی المسیله حضرموت به عنوان مهمترین تاسیسات نفتی یمن نیروکشی کرد و کنترل آن را به دست گرفت. این مسئله، بهانه را برای نیروکشی انتقالی به وادی حضرموت را ایجاد کرد و این شورا نیز بواسطه نیروهای نخبه حضرمی، الدعم الامنی، حزام الامنی و نیروهای تحت کنترل خود که از خارج حضرموت اعزام شده بودند، حمله‌ای فراگیر را از جنوب حضرموت(تحت کنترل شورا) به مناطق وادی(تحت کنترل حلف قبائل و نیروهای منطقه اول نظامی تحت کنترل حزب اصلاح) آغاز کرد. در حالی که با تسلط نیروهای انتقالی بر تاسیسات المسیله، همگان گمان به پایان یافتن تنش می‌کردند، اما انتقالی به پیشروی خود ادامه داد و در میان خودداری نیروهای تحت حمایت عربستان از تنش مستقیم توانست به سرعت بر سیئون به عنوان مرکز سیاسی استان حضرموت و دیگر بخش‌های این استان مسلط شده و در روز بعد نیز استان المهره در مرز یمن-عمان را به تسلط خویش درآورد.

عربستان در گام اول تلاش کرد با اعزام هیئت سیاسی به حضرموت و وساطت میان قبایل و انتقالی از یک سو و نیروهای منطقه اول نظامی و انتقالی از سوی دیگر، مسئله را ختم کند اما اخراج اصلاح از حضرموت و المهره و همچنین تعهد قبایل به خویشتن‌داری مورد پذیرش انتقالی قرار نگرفت و این شورا راضی به عقب‌نشینی از جغرافیایی که به کنترلش در آمده بود، نشد. در میان اقدامات عربستان برای آرام کردن اوضاع بود که انتقالی اعلام کرد که کل جغرافیای یمن جنوبی را تحت کنترل گرفته و در تلاش است تا به صورت رسمی، استقلال کشور «الجنوب العربی» را اعلام کند.

در این میان بود که عربستان گام بعدی را با فشار بیشتر آغاز کرد. ریاض در این گام اقدام به خروج نیروهای نظامی تحت حمایت خود از جنوب کرد تا انتقالی مجبور شود برای اداره این امور، بخشی از نیروهای خود را به مناطق قبلی باز گرداند. همچنین در این گام، عربستان بواسطه رشاد العلیمی، رئیس شورای ریاستی که در روز اول به ریاض بازگشته بود اقدام به ملاقات‌های متعدد سیاسی کرد تا از لحاظ دیپلماتیک، فشار بر انتقالی را افزایش و مشروعیت هر گونه گام بعدی را برای خویش ایجاد کند. در این میان، نیروهای نظامی عربستان با حملات به برخی از مواضع انتقالی در شمال حضرموت باعث شدند تا آن‌ها تا خط ترانزیتی العبر عقب نشینی کرده و از مرزهای سعودی فاصله گیرند. پس از این اقدامات، ریضا هیئت نظامی-سیاسی را همراه با هیئت اماراتی به عدن فرستاد تا عیدروس الزبیدی را مجاب به عقب راندن نیروهایش از حضرموت و المهره کند، اما شورای انتقالی نپذیرفت.

با شکست گام دوم، ریاض قدم به گام سوم گذاشت. در این گام، حملات رسانه‌های سعودی به انتقالی آغاز شد، حضور نظامی عربستان در شمال حضرموت تقویت شد و اقدامات مالی بر علیه انتقالی دنبال شد. عربستان ابتدا تلاش کرد که انتقالی و رهبر آن را به عنوان کشی که شرایط صلح در یمن را تضعیف کرده و تفاهمات موسوم به «توافق ریاض» ۲۰۱۹ را نقض کرده، مورد تحریم رسمی قرار دهد، اما(احتمالا به دلیل تضعیف یکی از نیروهای رسمی ضد انصارالله در یمن) مورد پذیرش نهادهای بین المللی و غرب قرار نگرفت؛ در مقابل ریاض تمام سپرده‌های مالی خویش در کمک بانک مرکزی عدن را قطع و بازگرداند، طرح‌های خدمات رسانی را قطع و ارسال هرگونه انرژی به مناطق تحت کنترل انتقالی را ممنوع کرد که منجر به بحران سوخت در این مناطق شد.

در این شرایط بود که انتقالی(احتمالا با چراغ سبز ابوظبی) اقدام به حرکت به سمت آمریکا و رژیم صهیونیستی کرد تا بتواند بازیگرانی فراتر از ریاض را به عنوان حامی خویش مطرح کند. سپردن منافع تاسیسات نفتی المسیله حضرموت و الجنة شبوه به آمریکا و صحبت مکرر از حمله به صنعا و آزادی آن برای راضی کردن غرب برای حمایت از انتقالی است تا بتواند فشارهای ریاض را خنثی کند.

چیزی که در حال حاضر در آن هستیم، تقویت نیروهای تحت فرمان عربستان در شمال حضرموت حتی با حمایت‌های نظامی ارسالی فراتر از ریاض همانند مصر از یک سو و فشار همه جانبه بر انتقالی از سوی دیگر است. در این شرایط که وضعیت جنوب یمن هر لحظه تشدید شده و رقابت امارات و عربستان افزایش یافته است، به نظر می‌رسد که انصارالله نباید بگذارد که انتقالی در گره زدن شرایط فعلی به منافع غرب موفق شود و از هرگونه اقدامی که به افزایش این اختلاف دامن زند، حمایت کند. البته انصارالله کارت‌های زیادی نیز در میان این تنش ندارد و تلاش برای جذب اخوان المسلمین به سوی خود که از تحولات اخیر رنجیده است، می‌تواند پرونده شمال یمن در مأرب و تعز را برای او حل کند.

جنگ در سه جبهه علیه صنعا؛ نگاهی موافق با کلان‌پروژه‌های منطقه‌ای محور عبری-عربی-غربی

تحرکات انصارالله در حمایت از غزه پسا ۷ اکتبر و اقدامات موفق صنعا در آبراهه‌های بین المللی اطراف یمن، این جنبش را به چالشی جدی و جدید برای غرب تبدیل کرده است. حذف و یا حداقل تضعیف انصارالله، هدفی است که به عنوان پرونده‌ای با تاثیرات فراتر از منطقه روی میز آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد. در این راستا، اگر بخواهیم تحولات شرق یمن را در این پرونده مورد تحلیل قرار دهیم، در یک جمله می‌شود گفت که هدف تحرکات اخیر(چه از اول و چه پس از رخ دادن)، ایجاد مقدمات برای حمله همه جانبه به صنعا است.آن‌چه تا کنون در شرق یمن رخ داده است، ایجاد سه محور نظامی بر علیه مناطق تحت کنترل انصارالله است و انتقالی در این تحولات وظیفه داشته تا نیروهای نظامی محبوس در این مناطق را برای تنش احتمالی با انصارالله آزاد کند و به جای آنان به تامین امنیت و اداره امور و… بپردازد.

محور اول در شرق مأرب و الجوف شکل گرفته که نیروهای اصلی آن را نیروهای قبایلی و اصلاحی به فرماندهی سلطان العراده، نیروهای عقب نشسته از منطقه اول نظامی پس از اخراج از شرق یمن بواسطه تحولات اخیر، نیروهای الدرع الوطنی مورد حمایت عربستان به فرماندهی بشیر المضربی که به بهانه تنش با انتقالی از کل جنوب به شمال حضرموت برگشته اند و همچنین نیروهایی که عربستان از مرز الودیعه به حضرموت وارد کرده است، هستند. اگر حمله‌ای قرار باشد رخ دهد، این نیروها در دو محور مأرب و الجوف در شمال شرق مناطق تحت کنترل انصارالله وارد تنش با نیروهای صنعا خواهند شد.

محور دوم، ساحل غربی است. در این محور در خط مقدم، نیروهای موسوم به مقاومة الوطنیة به فرماندهی طارق صالح در خط مقدم قرار داشته و پشتیبانی آن‌ها را نیروهای العمالقة الجنوب به فرماندهی ابوزرعه المحرمی قرار دارند. نکته قابل توجه این است که نیروهای العمالقه که در گام اول در کنار نیروهای انتقالی به حضرموت والمهره هجوم بردند، اما پس از تسلط به سرعت بازگشته و پشت خطوط نیروهای طارق صالح قرار گرفتند. در صورت تنش احتمالی، این نیروها از سمت جنوب الحدیده وارد تنش با انصارالله خواهند شد.

محور سوم، مرتبط با محور انتقالی است که از البیضاء و الضالع وارد تنش با انصارالله خواهد شد. البته احتمال این مورد کمتر از دو مورد قبلی است، زیرا به صورت تاریخی از ۲۰۱۵ تا کنون نیروهای انتقالی و صنعا وارد جغرافیای یکدیگر(شمال و جنوب) نشده‌اند و پیشروی‌های جزئی نیز پس از مدتی به عقب نشینی و قرار گرفتن بر خطوط منتهی شده است، اما اگر طرح کلان صورت گرفته باشد، انتقالی مورد حمایت امارت نیز دارای نقشی خواهد بود.

قابل ذکر است، قبلا در یادداشت «بازچینش پازل جنگ در یمن» گفته بودیم که هر اقدام موثر بر ضد انصارالله حداقل شش اقدام نیاز دارد: ۱.برطرف کردن خلاء اطلاعاتی نسبت به انصارالله، ۲.قطع کردن خطوط تامین سلاح انصارالله، ۳.قطع کردن منابع تامین مالی صنعا، ۴. آماده کردن مقدمات تنش از داخل مناطق تحت کنترل انصارالله، ۵.پشتیبانی هوایی نیروهای زمینی ضد انصارالله که احتمالا باید توسط ریاض و ابوظبی صورت گیرد، ۶. تامین امنیت عربستان و همچنین امارات نسبت به حملات تلافی جویانه صنعا. هرگونه اقدام بر علیه انصارالله بدون تامین این پیش‌شرط‌ها نه تنها منجر به شکست هر حمله‌ای می‌شود، بلکه دست انصارالله را برای تسلط بر دیگر مناطق باقی مانده از یمن بازخواهد کرد.

راهبردهای پیشنهادی

قاعدتا انصارالله باید خود را برای بدترین سناریو، یعنی حمله احتمالی به مناطق تحت کنترلش آماده کند و مطابق اخبار، همین کار را نیز کرده است. با این حال، به نظر می‌رسد که اقدامات زیر باشد دنبال شود:

اگر طرف مقابل برای جنگ آماده شده باشد، یعنی برخی از پیش‌شرط‌ها را تامین کرده است که در این صورت انصارالله باید نسبت به تامین امنیت شخصیت‌های برجسته خویش و همچنین مراکز اصلی تسلیحاتی و… بازبینی لازم را انجام دهد.

با توجه به نارضایتی عمان از حضور انتقالی در المهره، مسقط می‌تواند به عنوان کارتی برای خنثی‌سازی حمایت غرب از شورای انتقالی و کاهش فشار بر عربستان برای سکوت نسبت به پیشروی‌های انتقالی در جنوب ایفای نقش کند.

اقدامات اخیر ابوظبی در منطقه (در پرونده قبرس و سومالی بر علیه ترکیه، در پرونده یمن، سودان و تنش اریتره-اتیوپی بر علیه ریاض و پرونده جزایر سه گانه و مسائل مالی بر علیه ایران) این ظرفیت را ایجاد کرده تا این سه بازیگر اصلی غرب آسیا برای فشار به امارات به یکدیگر نزدیک شوند. نباید گذاشت که این فرصت‌ها از بین برود و فشار بر ابوظبی به عنوان تسهیل‌گر پرونده‌های رژیم صهیونیستی در منطقه نه تنها بر پرونده یمن، بلکه بر پرونده‌های فراتر از آن موثر خواهد بود.

با توجه به ناراحتی اخوان یمن از تحولات اخیر و همچنین جایگاه برجسته اخوانی‌های مورد حمایت ترکیه-قطر، فعال کردن این دو کشور به‌ویژه قطر برای وساطت در صلح میان اخوان و انصارالله در یمن می‌تواند مقدمات تسلط انصارالله به تعز و مأرب در یمن را به عنوان تنهاترین جغرافیای باقی‌مانده از شمال تسهیل کند.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

پیشنهادی باخبر