نخستین نکته مورد اشاره در این یادداشت این است که شاید این هم از بدبختی های سیاست خارجی ایران است که اگر الان بشار اسد، رئیس جمهور پیشین سوریه در ایران بود کل دنیا علیه ما بسیج می شد، اما چون در روسیه است ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور این کشور در تازه ترین سخنانش و با ارسال کدهائی در صدد امتیاز گیری از غرب است. اگر یک دیپلمات ایرانی با فردی از هیأت تحریر الشام ملاقات می کرد چه کت هایی که از تن در نمی آمد، اما چون دیپلمات مدنظر آمریکائی بوده این دیدار برای درک مواضع این گروه است و ضروری به نظر می رسد.
۱- جدال بین مردم و حکومت سوریه و تلاش ایران برای حفظ حکومت قانونی که مردم تلقی درستی از آن نداشتند. زیرا خود بشار اسد هم تلاشی برای جذب مردمش نکرد.
۲- دست بلند و مسلط اسرائیل بر تمام اراضی سوریه با حمایتی که از غرب و مخصوصا آمریکا می گیرد و آسیب پذیر بودن نیروهای ایرانی. امید آنکه ایران با تغییر رویکردها و اصلاح سیاست ها با حفظ اصول، فرصت دیگری و مخصوصا در ابعاد همکاریهای اقتصادی در سوریه پیدا کند.
1- ایمن کردن و حفظ پایگاه هوائی در حمیمیم در جنوب شرقی لاذقیه و پایگاه دریائی در طرطوس در جنوب غربی سوریه.
2- دغدغه در زمینه حضور نیروهای جهادی و تندروهای بنیادگرا از جنوب روسیه و آسیای مرکزی در سوریه و اثرات آن از جمله بازگشت آنها به روسیه.
سوم: جنگ اوکراین یک درگیری مرزی و ارضی ساده برای روسیه نیست، بلکه مرگ و زندگی سیاسی ولادیمیر پوتین هم هست. بلکه تغییر ابعاد ژئوپلیتیکی منطقه و توازن جدید بین روسیه و اروپا نیز هست و اگر جنگی که میرود تا جنگ جهانی سوم را رقم بزند، ختم به خیر شود و به صلح بیانجامد، یقینا با پیروزی پوتین خواهد بود و او را به قهرمان ملی روسیه تبدیل خواهد کرد.
اگر چه راهی که آمریکا بعد از حمله روسیه به اوکراین، در پیش گرفت و با فرستادن پیشرفته ترین تجهیزات نظامی به اوکراین آنرا به روسیه تحمیل کرد، اما پوتین سعی می کند از اثرات دومینوئی تضعیف روسیه و کاهش اقتدارش بکاهد. تسلیحاتی که به نیابت از ناتو شرایط جنگ را تا حدی به نفع اوکراین عوض و جنگ را طولانی کرد و روسیه به جای اینکه ناتو را با عضویت اوکراین در همسایگی خود داشته باشد الان تسلیحات ناتو را در کنار گوش خود دارد. در حال حاضر منطقه از جهت آلودگی تسلیحاتی در بالاترین سطح قرار دارد و حتی با پیروزی روسیه بر اوکراین و برقراری صلح از این جهت به وضع سابق برنمیگردد.
مهمترین نکته ای که حول نقش روسیه در سقوط حکومت خاندان اسد در رسانه ها مطرح است، زد و بند و توافق پنهانی روسیه با آمریکا و حتی تا حدی شاید با ترکیه در زمینه کاهش نقش این کشور و تعداد نیروهایش در سوریه در قبال گرفتن امتیازاتی در اوکراین است. اما پوتین بدون پرداختن یا حتی اشاره به آن در صدد روایت سازی جدید قدرت روسیه و القاء این نکته است که روسیه نه تنها نقشی در سقوط بشار اسد نداشته، بلکه مأموریتش در سوریه را انجام داده است.
نگاهی به سخنان ولادیمیر پوتین در مورد روسیه، سوریه و نیروهای ایرانی نشان می دهد وی چگونه حافظه جمعی افکار عمومی را فراموشکار می داند و می خواهد یک بازی سراسر باخت در سوریه را بازی برد و یک پیروزی نشان دهد و از بابت عقب نشینی اش از سوریه از غرب امتیاز هم بگیرد.
اگرچه قرائت طرف ایرانی به طور رسمی و غیر رسمی ادعاهای پوتین را تائید نمی کند، اما چنانچه فرض را بر صحت سخنان و ادعاهای وی بگذاریم؛
اصولا تحولات رخ داده در سوریه درد و پس لرزه فراوان برای بازیگرانش دارد. چه بسا وضع کنونی حاصل سیاست محاسبه نشده ترکیه باشد، پس ایران باید حساب شده و با رعایت جمیع جهات استراتژی و رویکرد آینده خود را تنظیم کند تا آسیب کمتری به سیاست خاجی کشور وارد آید.
در حال حاضر ادعاهای پوتین در مورد ایران روایت یک جانبه ای است که هم عکس العمل رسمی در پی نداشته و هم هنوز نمی تواند افکار عمومی را قانع کند و سوالات بی پاسخ فراوانی در پی دارد.
*** منتشر شده در وبسایت خبری جماران
315 315