تمام ایرانیهای مشهوری که اخیرا نفرین شدهاند!
در روزگاری که شبکههای اجتماعی رفتار و موضعگیری چهرههای مشهور را لحظهبهلحظه زیر ذرهبین میبرد، «محبوب ماندن» بهمراتب سختتر از «محبوب شدن» شده است؛ هادی اعتمادیمجد در یادداشتی با اشاره به نمونههایی از خوانندگان، بازیگران و ورزشکاران، مینویسد یک لغزش، یک نزدیکی به قدرت یا یک رفتار جنجالی میتواند مسیر یک چهره مردمی را بهسرعت تغییر دهد و او را از جایگاه محبوبیت به نقطه طرد و نفرت عمومی برساند.
برترینها: در روزگاری که شبکههای اجتماعی رفتار و موضعگیری چهرههای مشهور را لحظهبهلحظه زیر ذرهبین میبرد، «محبوب ماندن» بهمراتب سختتر از «محبوب شدن» شده است؛ هادی اعتمادیمجد در یادداشتی با اشاره به نمونههایی از خوانندگان، بازیگران و ورزشکاران، مینویسد یک لغزش، یک نزدیکی به قدرت یا یک رفتار جنجالی میتواند مسیر یک چهره مردمی را بهسرعت تغییر دهد و او را از جایگاه محبوبیت به نقطه طرد و نفرت عمومی برساند.

هادی اعتمادیمجد، منتقد نوشت:
سلبریتی هایی که از چشم افتادند
مثل شایع؛ رپری که حالا باید شب و روز به این فکر کند «دیگه مگه میشه باز اون آدمِ همیشه شد»!
مثل غفوریان و انصاری؛ مکانیک تپل و خالی بندِ تو دل بروی سابق و کیانوش با دیسیپلین برره، اما سیبل انزجار فعلی.
مثل مهران رجبی؛ آچار فرانسه محبوب صدا و سیما و نامحبوب مردم.
مثل خداداد؛ غزال تیزپای محجوب سابق، سوگلی بی ادب و هتاک اما محبوب تلویزیون.
مثل دبیر؛ قهرمان المپیکی مدال آور دیروز.... که هورای جانانه یک استادیوم برای جهان پهلوانی که او چشم دیدنش را ندارد، هوار شد روی سرش!
مثل افتخاری؛ خواننده خوش صدا خودش را انداخت در آغوش رییس جمهوری که نباید تا سالهاست چوبش بخورد.
مثل نیما نکیسا و وحید شمسایی؛ گلر و آقای گلی که مجیز قدرت را گفتند تا پُست بگیرند و از مردم رد شدند.

شاید این لیست برای خیلی های دیگر جا داشته باشد؛ از محمدرضا گلزار و بهاره رهنما گرفته تا یوسف تیموری و الهام چرخنده و...
این روزها حفظ محبوبیت خیلی کار سختی شده. «محبوب» به مفهوم «مردمی» بودن. همرنگ و هم درد واقعی جماعت کوچه و بازار. قدیمترها این طور نبود. کافی بود آدم معروفه دو تا فیلم و سریال دبش بازی کند، یک ترانه کولاک بخواند، توی زمین چند تا گل خوب بزند. چه می دانم... روی تشک حریف را ضربه فنی کند و طلا بگیرد. با همینها تا مدتها محبوب میماند.
تهش هم دو تا مصاحبه با حرفهای قشنگ. پشت صحنه توی چشم نبود. ذات آدمها و ریاکاری احتمالیشان خیلی معلوم نبود. قضاوتها در گوشی بود و محفلی.
الان از این خبرها نیست. نه که محبوب شدن راحت شده باشد، اما محبوب ماندن، شده کار رستم دستان. برای منفور شدن پیش خلق الله، ۱۰۱ راه وجود دارد. نه آن مردم دو درصدی البته!
مردمی سرخورده که خط یا چیزهای سفید دیگری ندارند. وصل نیستند. برای بقا باید از خروسخوان تا بوق سگ بدوند. همان آدمهای شریف که خوب یا بد، فشار زندگی و افتادن پرده ها، مجوزی شده تا با یک لغزش، پرونده طرف را بپیچند. تبدیلشان کنند به سلبریتیهایی با کامنتهای بسته! مچاله!
خلاصه که اگر محبوب هستید و این برایتان مهم است، خیلی باید مراقب باشید. کوره راههای منفور و طرد شدن رِی کرده. عذرخواهی با فیگور شرمندگی هم جواب نمیدهد. جاده حسابی لغزنده است!


